تبعیض ملی، مسئله زبان و راه حل کمونیسم کارگری.گفتگو با حمید تقوایی

انترناسیونال 902

تبعیض ملی، مسئله زبان و راه حل کمونیسم کارگری

این نوشته بر مبنای مصاحبه با تلویزیون کانال جدید تدوین شده است

خلیل کیوان: ستم و تبعیض و حتی تحقیر بر اساس ملیت واقعیتی است که آشکارا بر بخشی از مردم ایران اعمال میشود. محرومیتهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به خاطر تعلق ملی و قومی یکی از مظاهر زشت و غیرانسانی جامعه ایران است. محروم کردن بخشی از مردم در استفاده از زبان مادری و عدم به رسمیت شناختن زبانهای رایج در کشور یکی از بروزات تبعیض بر اساس ملیت است.

ناسیونالیستها و قومگرایان بر مسئله ستم و تبعیض ملی انگشت میگذارند و از آن تغذیه میکنند. آنها بالاخره دردی را بیان میکنند و خواهان رفع این مسئله هستند. حمید تقوایی، شما که از منتقدین ناسیونالیستها و قومگرایان هستید، آیا فکر نمیکنید که در انتقادتان به آنها تندروی میکنید؟ فکر نمیکنید که آنها محق اند در اینکه این مسئله را  طرح  و برجسته کنند؟

حمید تقوایی: همانطور که گفتید تبعیض ملییک مسئله عینی و واقعی در جامعه ایران و خیلی از جوامع دیگر است. ولی ناسیونالیستها امرشان و هدف شان رفع این ستم نیست. آنها بر مبنای این درد اهداف خودشان و خواستهای خودشان را دنبال میکنند.

ناسیونالیسم یک ایدئولوژی و سیستم فکری و ارزشی است که مختص طبقه سرمایه دار است. مختص یک درصدیها است. حالا اینها در جائی در قدرت هستند و دولت را دارند، در جائی هم در دولت نیستند و به قول خودشان “اقلیتهای ملی” را تشکیل میدهند. ولی هدف شان همان است که به قدرت برسند،که ملت سازی کنند، کشور سازی کنند، برای اینکه بازار داخلی خودشان را داشته باشند، سود اندوزی و ثروت اندوزی خودشان را داشته باشند و منافع سیاسی و اقتصادی شان در آن چهارچوب ملی ای که ایده‌آل شان است برآورده شود. اصلاً در طی تاریخ ملتها و کشورها همینطور ساخته شدند.

ملتها برای رفع  تبعیضات ملی ایجاد نشدند، بلکه بر مبنای منافع طبقه تازه بدوران رسیده ای شکل گرفتند که در اروپا  در اواخر قرون وسطی علیه  دربار و اشرافیت وجوامع بسته فئودالی  بمیدان آمده بود و میخواست منافع اقتصادی خودش، منافع طبقه بورژوا یا سرمایه دار را تامین کند. این طبقه برای اینکه بازار خودش را داشته باشد، برای اینکه قدرت اقتصادی و سیاسی خودش را در آن جوامع فئودالی که طایفه ای و خانخانی بودنداعمال کند، ناگزیر بود که همه را زیر پرچم یک ملت گرد بیاورد، ناگزیر بود که جامعه ای به اسم ملت و کشور ایجاد کند تا محدودیتهای جوامع بسته فئودالی را کنار بزند و قدرت اقتصادی و سیاسی خودش را اعمال کند. امروز دیگر در سراسر جهان کشورـ ملتها ساخته شده و در همه جا طبقه سرمایه دار حاکم است.

اما یک بخش از سرمایه دارها که به خودشان “اقلیت ملی” میگویند هنوز کشور و دولتی ندارند. آنها در جوامع دیگر جزو یک سیستم کشوری ـ ملی ای که قبلاً ساخته شده زندگی میکنند. اینها هم میخواهند سری بین سرها درآورند! یعنی بخشی از طبقه سرمایه دار  که زبان و تاریخچه خودش را دارد اما دارای کشوری نیست میخواهد   کشور خودش را، یعنی بازار داخلی و فعالیت اقتصادی خودش را،  داشته باشد و قدرت سیاسی خودش  را اعمال کند. اینها از ستم ملی که یک مسئله واقعی است استفاده میکنند تا به این هدف برسند.

اجازه بدهید مثالی بیاورم. میدانید که مسئله فلسطین یک مسئله واقعی است. میلیونها نفر از مردم از سرزمین تاریخی خودشان، جائی که در آن زندگی میکردند و اسکان داشتند، آواره شده اند و به جای آن کشوری به اسم اسرائیل ساخته اند. این مسئله واقعی است ولی از این مسئله واقعی احزاب و نیروهای فوق ارتجاعی اسلامی تغذیه میکنند. یک پایه جنبش اسلام سیاسی همین است.  نیروهائی مانند حماس، مانند حزب الله، مانند خود جمهوری اسلامی، از این استفاده کردند، از درد و رنج مردم فلسطین تغذیه کردند برای اینکه اهداف ارتجاعی خودشان را پیش ببرند.

ناسیونالیسم هم همین نقش را بازی میکند. احزاب ناسیونالیست قومی به تبعیض و ستم ملی متوسل میشوند برای اینکه به قدرت برسند و منافع سیاسی و اقتصادی طبقه خودشان  را تامین کنند.

اهدافی که آنها دنبال میکنند به هیچ وجه همان اهداف توده کارگر یا توده زحمتکشی که تحت ستم ملی قرار دارد نیست، بلکه اهداف همان یک درصدیهاست که  در تناقض کامل است  با منافع توده مردم همان ملتی که آنها ادعای نمایندگی اش را دارند.این را امروز در کردستان عراق به عینه می بینیم. اساس نقد ما به ناسیونالیسم اینست. تا آنجا که به مساله ستم  و تبعیض ملی مربوط میشود “راه حلی”  که آنها جلوی مردم می گذارند اتفاقاً تشدید تبعیض ملی است و نه حل آن. امیدوارم که در ادامه این مصاحبه بتوانیم این را بیشتر باز کنیم.

خلیل کیوان: یکی از وجوه این ستمگری مسئله محرومیت از تحصیل به زبان مادری و استفاده از آن در ادارات و در امور فرهنگی و مانند اینهاست.میخواهم از شما بپرسم که تبعیض زبانی و فرهنگی چه تأثیری در زندگی فرد و در اجتماع برای متکلمان به آن زبانها دارد؟ چه تأثیری بر احساس مشترک شان در هم سرنوشتی با کل مردم ساکن کشور دارد؟

حمید تقوایی: به نظر من تبعیض علیه زبان مادری مردمی که  به زبانی غیر از زبان رایج در آن جامعه صحبت میکنند یکی از بروزات بسیار مهم ستم و تبعیض ملی است. به خاطر اینکه موضوع صرفا بر سر تکلم نیست.زبان مادری، زبانی که فرد با آن  بزرگ شده و با آن شروع به حرف زدن کرده و با آن زبان با جامعه، با یک فرهنگ، با یک مناسبات، و با یک ادبیات آشنا شده جایگاه ویژه ای در زندگی آن فرد پیدا میکند. جایگاهی متفاوت از زبانهای دیگری که ممکن است بعداً یاد بگیرد.

اجازه بدهید  مثالی بزنم. الآن خیل عظیمی از ایرانیان به کشورهای مختلف مهاجرت کرده اند و یا پناهنده شده اند. بسیاری از آنان زبان کشور محل سکونت خود را به خوبی یاد گرفته اند و به آن زبان صحبت میکنند. با این حال هنوز با زبان مادری بهتر میتوانند خود را بیان کنند. جای زبان مادری را هیچ زبان دیگری نمیتواند بگیرد. شما با زبان مادری، فارس یا کردی یا ترکی و یا هر زبان دیگری که با آن شروع به تکلم کرده اید، همیشه بهتر میتوانید احساساتتان را بیان کنید، طنز بکار ببرید یا طعنه بزنید، جوک و لطیفه بگوئید، مثل و متل بکار ببرید،پیچ و خمهای زبان و ظرایف زبان را خیلی بهتر میفهمید و بکار میبرید و غیره. ممکن است شکسپیر و بودلر و هانریش هاینه را بخوانید و بفهمید ولی آن تأثیری که  فرض کنید حافظ یا خیام روی شما دارند، آنها ندارند. 

زبان شناسان معتقدند که زبان فقط وسیله تکلم نیست بلکه وسیله تفکر هم هست. یعنی تفکر بدون زبان قابل تصور نیست. کسی که با زبان مادریش شروع به فکر کردن کرده است این امر چنان در شخصیت اش حک میشود که با زبانهای دیگر قابل جایگزینی نیست.

 به این دلایل محرومیت از تحصیل و محرومیت از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی  به زبان مادری، ظلم خیلی فاحشی است. در بسیاری کشورها زبان مادری مردم مناطقی که بزبان رسمی آن کشور صحبت نمیکنند اصلا برسمیت شناخته نمیشود. گویا جزئی از واقعیات اجتماعی نیست. همه مجبورند  در ادارات و آموزش و پرورش و رسانه ها و ادبیات آن زبانی را بکار ببرند  که دولت مربوطه در جامعه رسمیت داده است.خب، این در حق کسی که با زبان مادری دیگری بجز زبان اصلی هر کشور به دنیا آمده تبعیض فاحشی است. من هنوز میبینم در میان دوستانم که زبان مادری شان زبانهای دیگری مثلاً ترکی یا کردی و غیره است و با آن زبان آشنایی بیشتری دارند، با وجود اینکه به زبان فارسی مسلط هستند، وقتی که میخواهند فرض کنید لطیفه ای بگویند یا طنزی به کار ببرند یا وقتی که میخواهند طعنه و کنایه ای بزنند به زبان مادریشان سوئیچ میکنند. آن زبان برایشان راحت تر است.این مختص به “اقلیتهای ملی” نیست. برای فارسی زبانان ساکن در کشورهای دیگر هم دقیقا همین امر صادق است.  آنها هم وقتی میخواهند لطیفه و جوکی بگویند، یا با یک ضرب المثل نکته ای را بیان کنند، یا با بیتی از شاعری منظورشان را برسانند، به زبان فارسی متوسل میشوند. به نظر من  این کاملا طبیعی است و جزئی از شخصیت اجتماعی انسانهاست.

به همین خاطر ما باید  تبعیض علیه زبان مادری را  ریشه کن کنیم، این را باید از بین ببریم تا بتوانیم ادعا کنیم که ستم ملی را از بین برده ایم.  البته ستم و تبعیض ملی منحصر به زبان نیست ولی نابرابری در کاربرد زبان مادری یک رکن مهم ستم ملی است.

خلیل کیوان:راه حل حزب کمونیسم کارگری ایران برای رفع این تبعیض زبانی ـ فرهنگی چیست؟

حمید تقوایی:ما در برنامه حزب و کلاً در ادبیات و گفتمانها و تبلیغات حزب راه حل روشنی برای رفع این مسئله داریم. ما میگوییم امکان آموزش زبان مادری برای همه زبانهای رایج در کشور باید فراهم شود. و داشتن ادبیات، انتشارات، کتاب و مجله و روزنامه به زبان مادری و کاربرد آن در مدیای اجتماعی  و در رسانه ها مانند رادیو و تلویزیون و غیره باید قانونی باشد و به رسمیت شناخته شود. دولت موظف است تسهیلاتی ایجاد کند برای اینکه افرادی که به زبانهای مادری (غیر از زبان اصلی آن کشور) صحبت میکنند بتوانند آموزش ببینند، بتوانند ادبیات و فرهنگ خودشان را تدریس کنند یا تحصیل کنند، بتوانند انتشارات ادبی کتاب، رمان، شعرو ترانه وفیلم و موسیقی داشته باشند، بتوانند رسانه های خودشان را داشته باشند (رادیو و تلویزیون و غیره) و کلاً حق داشته باشند که به زبان مادری فعالیت های فرهنگی وهنری داشته باشند. اینها باید به رسمیت شناخته شوند.

بحث فقط بر سر آموزش الفبا و خواندن و نوشتن نیست. این یک موضوع است. سوادآموزی به زبان مادری باید در همه جا به رسمیت شناخته شود و در مناطقی که به آن زبانها صحبت میکنند این باید قانونی و عملی شود. ولی علاوه بر این باید شعر و ادبیات به آن زبان، موسیقی و ترانه به آن زبان و سایر جنبه های فرهنگی آن زبان هم درس داده شود. الآن ما در مدارس مثلاً انشاء به زبان فارسی داریم، ادبیات به زبان فارسی داریم. در مورد زبانهای دیگر هم همین باید به رسمیت شناخته شود. و دولت موظف است تسهیلات لازم را برای اجرای و تحقق این امر فراهم کند.

خلیل کیوان:به هر حال، زبان مشترک یکی از ملزومات هر جامعه ای است. آیا آن تأکیدی که ناسیونالیستها و قومگرایان روی آموزش زبان مادری دارند و این راه حلی که کمونیسم کارگری دارد باعث نمیشود که مردم از هم منفک بشوند، با توجه به اینکه ایران کشوری چند زبانه است و مردمش منتسب به ملیتهای مختلفی هستند. آیا این، کشور را در آستانه تجزیه قرار نمیدهد و آن را تبدیل به چند پارچه و غیره نمیکند؟ با راه حلی که شما دارید و تأکیدی که قومگرایان و ملی گرایان روی این مسئله دارند، آیا خطر این نیست که مردم رو در روی هم قرار بگیرند؟

حمید تقوایی:ابتدا باید بگویم که تجزیه و جدائی و استقلال  را ما خود به خود کفر یا تابو یا ممنوعه نمیدانیم. ما در مناطقی که مسئله ملی وجود دارد اگر مردم در یک شرایط آزاد و از طریق رفراندوم تصمیم بگیرند که جدا شوند، این را برخلاف نیروهای ناسیونالیست فارس، به رسمیت میشناسیم. ولی گذشته از این، بحث اینجاست که وقتی نیروهای ناسیونالیسم قومی بر زبان تأکید میکنند، در واقع،دارند مسئله ملت سازی، مسئله رسیدن به قدرت برای جدا کردن خودشان از بقیه را مطرح میکنند،همان بحثی که در ابتدا مطرح کردم.

اما برخلاف ناسیونالیستها ما بر مبنای اصل متساوی الحقوق  بودن شهروندان از زبان مادری حمایت میکنیم. شهروندان متساوی الحقوق یعنی اینکه در ایران امروز همانطور که  کسی زبان مادری اش فارسی است میتواند به فارسی کتاب بنویسد، شعر بگوید، فیلم درست کند، تئاتر بسازد، رادیو و تلویزیون راه بیندازد و غیره و غیره، تمام این حقوق باید برای کسی  که زبان مادری اش ترکی یا کردی یا عربی یا هر زبان دیگری هست هم به رسمیت شناخته شود. این تفرقه انگیز نیست، برعکس، وحدت بخش است. 

ناسیونالیسم قومی، مثلا ناسیونالیسم کرد، میخواهد حول زبان کشور- ملت خودش را بسازد  و یا فدرال خود را داشته باشد و تمام امور را  خودش در دست بگیرد. یعنی میخواهد زبان کردی در کشور مورد نظر او همان نقشی را داشته باشد که  زبان فارسی در ایران امروز دارد. 

خوب، بحث ما این نیست! ما میگوئیم تساوی همه زبانهای رایج در هر کشور. ما میگوییم که در هر جامعه ای – حالا اسمش را هر چه بگذارید، کشور ایران، کشور کردستان، و یا هر کشور دیگری- تمام زبانهای رایج در آن جامعه، همانطور که توضیح دادم، باید بطور مساوی به رسمیت شناخته شوند و حقوق شان رعایت شود. اتفاقاً اگر این شرایط را به وجود بیاورید  خواهید توانست جوامع بزرگتر و متحدتری  داشته باشید. 

ما به عنوان یک اصل خواهان این هستیم که جوامع (که سرمایه دارها اسم کشور و ملت رویش میگذارند) هر چه بزرگتر باشند. ما به هیچ وجه طرفدار کشورهای هر چه کوچکتر و هر کسی به زبان خودش و هر کسی به فرهنگ خودش، بطوری که همسایه زبان همسایه را نفهمد، نیستیم. اگر ما از حقوق مساوی صحبت میکنیم دقیقاً به خاطر این است که بتوانیم جامعه را هر چه بزرگتر کنیم و هر کسی با هر زبان مادری ای که دارد بتواند در آن احساس آزادی و راحتی کند و بتواند به زبان خودش هر فعالیتی را بکند. اتفاقاً این چسب دور هم قرار گرفتن مردم و اتحاد مردم و رفتن به طرف جوامع هر چه بزرگتر و انسانی ترمیشود.تنها در این صورت است که همه   با اشتیاق یک زبان سراسری را هم فرا میگیرند. برعکس، کسی که بر زبان خودش به عنوان زبان رسمی اجباری یک ملت یا یک کشور(چه کشوری که فعلاً هست و چه کشوری که میخواهد فردا درست کند) تأکید میکند، اتفاقاً اوست که دارد تفرقه میاندازد، اوست که دارد مردم و جوامع انسانی را بر اساس یک تاریخچه ملی ـ قومی تقسیم میکند.

اگر کسی از سر انسانیت و جوامع انسانی حرکت میکند – نه از سر اینکه طبقه من باید قدرت را بگیرد و من باید پرچم و مقدسات و خاک و مرز مقدس خودم را داشته باشم  و غیره- اگر مقدسات  تعصبات ملی را  کنار بگذاریم، آن وقت هر انسانی با هر زبان مادری ای که دارد با بقیه احساس برابری خواهد کرد. و دیگر لزومی نخواهد داشت که بحث جدایی و حتی خودمختاری و فدرالیسم و غیره مطرح شود و  این نوع نسخه پیچی ها که عملا تبعیض و تفرقه ملی را تشدید میکنند کنار خواهد رفت.

 اساس بحث حقوق انسانی است که جهانشمول است. اگر حکومتی بخواهد جامعه بر اساس حقوق انسانی اداره شود، بخشی از این حقوق انسانی به رسمیت شناختن زبان مادری برای همه کسانی است که به زبانهای مختلفی صحبت میکنند. ما در این چهارچوب مسئله را مطرح میکنیم و  ناسیونالیستها در چهارچوب برتری یا تسلط زبان مادری خودشان بر مقدرات جامعه ای که معتقد هستند جامعه ملی آنهاست. این دو نوع نگاه به مسئله زبان و راه حل مسئله زبان کاملاً نقطه مقابل یکدیگر است.

خلیل کیوان: خوب، با این اوصافی که میگویید، اگر قرار باشد که در هر منطقه مردم به زبان مادری خودشان صحبت کنند، تحصیل کنند، فعالیتهای فرهنگی شان را با آن سازمان دهند، آن وقت چه زبانی مردم یک کشور را با هم متحد نگاه میدارد که بتوانند با هم مراوده داشته باشند؟ مسئله زبان اصلی بین مردم آن کشور چه میشود؟

حمید تقوایی: آنچه در مورد زبان مادری گفتم نافی ضرورت زبان آموزشی اصلی و یا زبان سراسری نیست. مسلم است که زبان اصلی خواهیم داشت. سیاست  ما  که در برنامه “یک دنیای بهتر توضیح داده شده “این است که یک زبان اصلی و سراسری آموزشی و اداری وجود دارد  که جامعه آن را به شیوه دمکراتیکی تعیین میکند. مثلاً فرض کنید که زبان آموزشی و اداری اصلی در ایران میتواند فارسی باشد یا هر زبان دیگری که جامعه به آن تمایل داشته باشد و آن را بخواهد. این زبان بعنوان زبان سراسری در همه مدرس آموزش داده میشود.

 بنابرین، حق تحصیل  و حق فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی به زبان مادری به این معنی نیست که مردم فقط زبان خودشان را یاد میگیرند. بلکه به این معنی است که در مناطقی که زبانهای محلی مختلفی رایج است این امکانات برای تدریس زبان مادری  فراهم میشود. برنامه ما هم زبان آموزشی و اداری  اصلی را به عنوان یک زبان سراسری به رسمیت میشناسد و هم زبانهای محلی یا زبانهای مادری مختلف را.

خلیل کیوان: آیا معنی این حرف شما این است که در کنار زبان سراسری زبانهای رایج دیگر هم در کل مدارس ایران تدریس میشوند؟

حمید تقوایی: خیر! این ممکن نیست و لازم هم نیست. تنها در مدارس مناطقی که زبانهای دیگری رایج اند، مانند کردستان، خوزستان، آذربایجان و غیره، باید زبان مادری تدریس بشود. هم به معنی سواد آموزی و هم ادبیات به آن زبان.ولی این دروس در تمام مدارس ایران آموزش داده نخواهد شد. مثلاً در شیراز تدریس زبان کردی موضوعیت ندارد، لزومی ندارد،اما در کردستان طبعاً زبان کردی باید در تمام مدارس آن منطقه آموزش داده شود.

معمولاً در کشورهای غربی که این قوانین را تا حدی رعایت میکنند اگر درصد معینی از محصلین در مدرسه ای بخواهند که یک زبان غیرسراسری تدریس شود، آن مدرسه موظف است که تسهیلات این امر را فراهم کند. فرض کنید از میان مهاجرین عرب زبان که دریک کشور اروپائی و یا هر  کشور دیگری که این حقوق را تا حدی به رسمیت میشناسد زندگی میکنند،اگر در صد معینی خواهان تدریس زبان عربی درمدارس شهر و منطقه محل سکونت خود باشند دولت موظف است که این تسهیلات را فراهم کند.

در ایران هم باید این حقوق را برسمیت شناخت. اینجا  البته حقوق مهاجرین مورد بحث ما نیست، ولی مردمی  که  زبان مادریشان با زبان سراسری متفاوت است باید از حق آموزش به زبان مادری حتی در مناطق دیگر کشور برخوردار باشند. هم در مناطقی مثل کردستان و آذربایجان که زبان محلی متفاوت است و هم  در مناطق دیگری که در صد معینی از مردم خواهان آموزش زبان مادریشان باشند باید این حق برسمیت شناخته بشود.

درهرحال اینها  جزئیاتی است که قوانین روشن خواهند کرد. اما روح قضیه، مبنای قضیه، این است که ما حقوق کسی را که به زبان مادری دیگری صحبت میکند به رسمیت بشناسیم و از سوادآموزی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی به زبان مادری محرومش نکنیم. این را هم تاکید کنم که حد نصاب جغرافیائی صرفا در مورد آموزش صادق است. یعنی صرفا برای اموزش یک زبان مادری در منطقه ای که اکثریت مردم زبان دیگری دارند باید درصد معینی درخواست کنند. ولی در مورد فعالیتهای ادبی و فرهنگی و هنری هیچ نوع محدویتی، چه جغرافیائی و چه غیر آن، نباید وجود داشته باشد.  برای این نوع فعالیتها هم  باید تسهیلات و امکانات لازم را برای همگان، مستقل از زبانی که  تکلم میکنند، فراهم کرد.

خلیل کیوان: باز پرسشی درهمین رابطه دارم. آیا آموزش به زبان مادری معنی اش این است که کلیه دروس مدارس و دبیرستانها، مانند فیزیک و شیمی و دروس دیگر، به همان زبان مادری باید تدریس شود؟

حمید تقوایی: به نظر من اینطور نیست. همانطور که گفتم مسئله تبعیض زبانی و تفاوت میان زبانهای مادری مختلف اساساً حول ادبیات و شعر و ترانه و  امثالهم معنی میدهد. اما در مورد علوم باید توجه داشته باشیم که در عصر ما  زبان اوریژینال علوم زبانهای اروپائی هستند. کشورهای غربی هستند که امروزه در صف مقدم پیشرفتهای فلسفی  علمی – چه علوم دقیقه و چه علوم اجتماعی- قرار دارند. زبانهای دیگر، نظیر زبان فارسی و یا زبانهای دیگر که در ایران رایج است، آن  گنجینه لغات و مقولات و مفاهیم و آن توان و جامعیت  را ندارند که  پیشرفتها و دستاوردهای علوم امروزی را با سهولت و دقت و صحت لازم بیان کنند.

در ایران، آن دوره ای که لااقل من تحصیل میکردم، دردانشگاهها بعضی از دروس به زبان انگلیسی تدریس میشد به خاطر اینکه نمیتوانستند مثلاً مکانیک کوانتیک و یا ریاضیات عالی را به فارسی درس بدهند. زبان فارسی برای این کار خیلی الکن است.متونی هم که به فارسی وجود داشت اکثر قریب به اتفاق لغات و اصطلاحاتش به همان زبان اصلی بود که صرفا با خط فارسی نوشته شده بود. درمواردی هم از همان سطح سیکل دوم دبیرستان بهتراست دروسی را به زبان انگلیسی درس داد. با این شیوه خیلی بهتر و گسترده تر و عمیق تر  میتوان علم را در کشور ایران رواج داد.

ماتعصبی نداریم. یک فرق ما با ناسیونالیستها در این است که ما روی فرهنگ خود، زبان خود، تاریخ خود، تعصب نداریم. ما میگوییم که همه جوامع باید به استقبال فرهنگ پیشرفته انسانی بروند و به همین خاطر بر ارزشهای جهانشمول تاکید میکنیم. دستاوردهای فرهنگی و علمی مثلاً به زبان انگلیسی فقط متعلق به جامعه انگلیسی زبان نیست، بلکه دستاورد رشد فکری و فرهنگی کل بشریت است. روند تحولات تاریخی به شکلی بوده که امروز کشورهای غربی و اروپایی پیشتاز فرهنگ و پیشتاز علم و هنر هستند. این را باید در همه کشورها مستقل از اینکه به چه زبانی صحبت میکنند، به رسمیت شناخت.

خلیل کیوان: آخرین پرسشم از شما را مطرح میکنم. شما به زبان انگلیسی اشاره کردید. برنامه حزب کمونیست کارگری صحبت از این میکند که تدریس زبان انگلیسی در تمام مدارس از سنین پایین شروع شود. برنامه میگوید که زبان انگیسی باید به تدریج  به زبان اداری و آموزشی متداول در کشور تبدیل شود. آیا آموزش زبان انگلیسی تا این حد که شما روی آن تأکید دارید مغایر با خود آموزش زبان مادری نمیشود؟

حمید تقوایی: به هیچ وجه اینطور نیست. ما خواهان آموزش زبان انگلیسی در کنار زبان اصلی و دیگر زبانهای رایج در مناطق مختلف کشورهستیم. من توضیح دادم که زبان انگلیسی در نتیجه یک سری تحولات تاریخی به یک زبان غنی و کاملاً جامعی برای علوم بدل شده است. علوم به معنی وسیع کلمه، از علوم دقیقه تا علوم اجتماعی و پزشکی  و فلسفه و تئوریهای اقتصادی و مکاتب فکری و غیره. این یکی از دلایل عروج زبان انگلیسی به  یک زبان بین المللی است.

در کشور سوئد از سنین پایین، از سطح دبستان، زبان انگلیسی تدریس میشود با وجود اینکه زبان سوئدی بالاخره جزو فرهنگ اروپایی است و از نظر علمی آن ضعف مثلاً زبان فارسی را ندارد، با این حال، در آنجا انگلیسی تدریس میشود چون میدانند که زبان  مادریشان فقط  محدود به یک جامعه کوچک چند میلیونی است. میدانند اگر بخواهند با دنیا ارتباط برقرار کنند، و از دستاوردهای علمی و حتی هنری و فرهنگی و ادبیات و فیلم و موسیقی بخوبی استفاده کنند، باید زبان انگلیسی را فرابگیرند. در سوئد حتی فیلمها و شوهای تلویزیونی- که اغلب انها به زبان انگلیسی است- را دوبله نمیکنند و به همان زبان اصلی نمایش میدهند. 

ما هم میخواهیم این مدل را در ایران پیاده کنیم. این امکان میدهد که جامعه ایران ارتباط قوی تری با دنیا برقرار کند و بتواند از تازه ترین و آخرین  دستاوردهای فکری و فرهنگی دنیا برخوردار شود.

در آخر باید یک نکته را هم در رابطه با خط فارسی بگویم. ما میخواهیم در عین حال خط فارسی را به لاتین تبدیل کنیم، همان کاری که جامعه ترکیه کرد. زبان فارسی زبان فارسی است ولی خط عربی که زبان فارسی به آن نوشته میشود، به نظر ما وزنه سنگینی بر پای این زبان است. اگر میخواهیم ادبیات فارسی پیشرفت کند، سوادآموزی به فارسی راحت تر انجام شود، و کلاً بشود به زبان فارسی وارد دنیائی شد که در آن خط لاتین را در همه جا به رسمیت میشناسند، خط فارسی باید به خط لاتین تبدیل شود. این یکی از رفرمهای مهم در جهت شکوفایی بیشتر فرهنگ و شعر و ادبیات و کلاً کارهای نوشتاری و ادبی به زبان فارسی خواهد بود.

اینرا هم بخوانید

انتصاب پزشکیان و ادامه کابوس حکومت – حمید تقوایی

مندرج در ژورنال شماره ۷۷۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …