جایزه اسکار و فیلم اصغر فرهادی

در بحبوحه جنگ و دعوای طرفداران دور و نزدیک حزب دمکرات آمریکا و کابینه ترامپ، فیلمی از ایران یکی از برندگان یکی از جایزه‌های امسال اسکار شده است. من این فیلم مورد بحث را ندیده ام و هیچگونه رغبتی هم به دیدن فیلمی که باید از ارگان‌های گوناگون جمهوری شلاق و اسیدپاشی اجازه بگیرد و از ممیزی‌شان بگذرد، ندارم. بحث من بعنوان یک فعال سیاسی، اساسا نه سر فرهنگ و هنر، بلکه یک بحث سیاسی است؛ همچنانکه “جایزه” به فیلم یک کارگردان از ایران هم با تمام وجودش سیاسی است.

 

استقلال هنری در جمهوری اسلامی

من به چنین چیزی که گویا در جمهوری اسلامی می شود فیلمی ساخت که دولتی نباشد، باور ندارم. اگر بشود به این باور داشت که در دادن جایزه نوبل به “پیام صلح” شیرین عبادی کوچکترین واقعیتی نهفته است، جایزه گرفتن فیلمی از ایران که شایسته “جایزه” باشد هم واقعی است. وقتی که “ایسنا” می‌نویسد: “در مراسم اسکار ۲۰۱۷، فیلم “فروشنده” برای دومین بار جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار را برای اصغر فرهادی و سینمای ایران به ارمغان آورد.” واقعی است. اسکار نه به فرهادی و فیلم او، بلکه در جنگ و دعوای حزب دمکرات و کابینه ترامپ بر سر چگونه برخورد کردن به جمهوری اسلامی، جایزه به جمهوری اسلامی است! ما همیشه گفته‌ایم که در کشوری که نوع لباس پوشیدن سیاسی است، در کشوری که در تغذیه آدمها دخالت و حرام و حلال می‌کنند، چرا باید کسی باور کند که فیلم ساختن در این کشور سیاسی نیست!؟ نه تنها در سیاسی بودن آن جای هیچگونه شکی نیست، بلکه در دولتی بودن آن هم جای تردیدی نیست. اگر ده نمکی، بهروز افخمی و سلحشور سرشان در آخور جناح اصولگراست، فرهادی، مخملباف و کیارستمی هم سرشان آخور خاتمی و رفسنجانی است. رژیم اسلامی رژیمی است با جناح و باندهای مختلف که هر کدام برای خودش دو تا فیلمساز و نوازنده گیتار و سنتور هم دارد.

سیاست فرستادن دیپلمات فرهنگی از جانب رژیم، و مقابله با آن از طرف اپوزیسیون هم چیز تازه‌ای نیست. جمهوری اسلامی چندین دهه است که از طرق مختلفی سعی کرده یک چهره انسانی از خود به دنیا مخابره کند؛ که نشان دهد در ایران فیلم می سازند، موسیقی می نوازند، بر سر موازین حقوق بشر در پارلمان بحث می کنند و رأی می گیرند، زن و مرد آزادانه ورزش می کنند و در مسابقات ورزشی آزادانه شرکت می کنند. شاید یک بیننده معصوم مراسم اسکار چیزی از وقایع سیاسی در آن کشور نداند، اما ما که می دانیم آنجا چه خبر است. همین یکی دو هفته پیش بود که دو کودک ایرانی را بخاطر بازی شطرنج با دو کودک اسرائیلی از بازی در مسابقات شطرنج محروم کردند. نه فرهادی به آن اعتراضی کرد و نه هم کسی انتظار داشت هنرمند جیره خوار دیگری زبان به اعتراض بگشاید.

خود دولتی‌ها شادی و هلهله شان را برای به خال زدن پنهان نمی‌کنند. یک “کارشناس سینما” که مسئولیتی هم در یکی از ارگان‌ها و نهادهای دولتی دارد، در روزنامه “عصر ایران” نوشته است: “این جوایز بخشی از دیپلماسی فرهنگی است.” واضح است که در یک جامعه ۸۰ میلیونی، مردم دلشان می‌خواهد فیلم هم تماشا کنند. در این بین بسیار عادی است که کسی یک فیلمی که هنرپیشگانش آخوند و پاسدار نباشند، به فیلمی که آخوند در آن نقش اول دارد را، ترجیح بدهد. هنر ما باید این باشد نشان دهیم آن فیلم و فیلمسازی که قرار است رابطه جمهوری اسلامی با دنیای بیرون را عادی کند، افشا کنیم. هنر ما باید این باشد که به دنیا بگوئیم در زندگی زیر سیطره جمهوری اسلامی، هیچ چیزی عادی نیست و فیلمساز غیردولتی را می‌گیرند و می‌کشند. هنر ما باید این باشد که این دیپلماسی را افشا کنیم و نگذاریم هیچ بنده خدائی گول این شارلاتان بازی را بخورد.

 

فرهادی و ترامپ

می گویند فرهادی به سیاستهای راسیستی ترامپ اعتراض دارد. واقعیت دارد که فرهادی گفته است ترامپ مسافرت ایرانی‌ها به ایالات متحده را ممنوع اعلام کرده است و به آن اعتراض دارد. اما من هیچ جائی ندیده و نشنیده‌ام که کسی از تیم فرهادی و فیلم “فروشنده” به عدم اجازه به ایرانی‌های مخالف دولت جمهوری اسلامی برای مسافرت بدون ایجاد دردسر برایشان به ایران، اعتراضی کرده باشند. نمی تواند؟! پس لطفا نگوئید که به هنر و سینما سیاسی برخورد نکنید! فرهادی وقتی سیاست را، حتی سیاست اعتراض به ترامپ را، وارد می کند، جامعه از او انتظار دارد که درباره آن یکی سیاست هم اظهارنظر کند.

 

هنر و جایزه

کسی می تواند هر نوع هنری که دلش بخواهد را خلق کند. رمان بنویسد، طنز و شعر بگوید، فیلم بسازد، نقاشی بکشد، عکس بگیرد، مجسمه بسازد و غیره. اینجا ایشان یک کار هنری کرده است. می تواند در آن هنرش اسلام و یا یهودیت را برجسته کند. ترامپ و یا کلینتون را مسخره کند. شیوه دولت اسلامی و یا لیبرالی و یا سوسیالیستی را ستایش کند. اما جایزه به آن اثر هنری هدف دیگری دارد؛ بخصوص اگر آن مٶسسه اهداء جایزه یک مٶسسه سراپا سیاسی باشد. می خواهد یک سیاست مشخصی را زیر نورافکن بگذارد و جا بیاندازد. می خواهد یک سیاست متفاوت و منتقد را حاشیه‌ای کند. می‌خواهد برایش بازاریابی کند. اصلا کار محافل مثل اسکار همین است.

سینما ریاضی نیست که بشود در جامعه طبقاتی، که استفاده از سینما برای مهندسی افکار یک رکن اصلی آن است، برایش دلیل غیرسیاسی تراشید. سینما و اسکار در ایالات متحده آمریکا یک سلاح بسیار مهم حزب دمکرات است. برای حاشیه‌ای کردن سینماگران چپ و سوسیالیست جنگها کرده‌اند. مک‌کارتیسم و جزو لیست سیاه قرار دادن سینماگران چپ را کسی از یاد نبرده است.

 

هدف اسکار چیست؟

یک نکته دیگر را باید برجسته کرد. هدف یادداشت من نه حمله به فرهادی و یا فلان سینماگر است. شاید حتی فرهادی فردا پسفردائی بیاید و به مثلا حجاب اجباری اعتراض هم بکند. شاید بیاید به مخالفت با رفت و آمد ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی اعتراضی هم بکند. شاید بیاید به منع شرکت در مسابقات شطرنج دو کودک اعتراض بکند. آدمهای دیگری که زمانی در خدمت رژیم بوده اند، چنین تغییر مواضعی داده اند. هیچ چیزی عادی تر از تغییر مواضع سیاسی در آدمها نیست. هر کسی که در جائی زندگی می کند، حتما باید راهی برای امرار معاش هم پیدا کند. یکی نانوائی می‌کند و دیگری فیلم می‌سازد. یکی از اینها شاید (یا بهتر است بگویم حتما) برای کارش و سودی که به کل دم و دستگاه می‌رسد، پاداش‌هایی هم می‌گیرد. بحث من در این یادداشت هیچکدام از اینها نیست. بحث این است گویا در ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی همه چیز عادی است. هدف اسکار این است که دولت ایران را، بنابر منافع حزب دمکرات، از زیر ضرب در بیاورد. اگر چندین دهه است که به یمن فعالیت خستگی ناپذیر اپوزیسیون، فوکوس را روی این گذاشته‌اند که در ایران قانونا زن نصف مرد است، که زن را قانونا سنگسار می‌کنند، که همجنسگرا را اعدام می‌کنند، که کارگر افغانستانی را صرف اینکه در شناسنامه اش نوشته شده “افغانستانی” بر علیه‌اش از کانالهای رسمی دولتی تبلیغ تبعیض می کنند، که آن کودکی که در خانواده‌ای بدنیا آمده که والدینش به خود می گویند بهایی را از زندگی کردن در آن کشور محروم می کنند، که جمهوری اسلامی یک حکومت آپارتاید از نوع آپارتاید آفریقای جنوبی است و باید ایزوله شود، هدف اسکار و حزب دمکرات این است که تمرکز را از روی این فعالیتها بردارد و بگذارد روی آن تصویری که دولت اسلامی می خواهد از خود به جهان مخابره کند. هدف ما باید مقابله با این تلاش کثیف باشد.

 

سیاست دادن جایزه به سینمای ایران شاید به درد سیاست کردن در بین محافل و تصمیم گیران دولتی در ایالات متحده بخورد، اما کسی را در دنیای سیاست ایران نباید گول بزند. نباید اجازه بدهیم که با هیچ بزک کردنی جمهوری اسلامی را از زیر ضرب بدر آورند.

۲۸ فوریه ۲۰۱۷

اینرا هم بخوانید

نقطه ضعف راست- ناصر اصغری

چپ و راست در انقلاب جاری در حال سازماندهی هستند و قبل از اینکه انقلاب …