جنجال بر سر هیچ- حسن صالحی

اینکه رضا پهلوی هر از گاهی با انجام یک سخنرانی و یا برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی هواداران خود را به وجد می آورد، رویداد سیاسی مهمی نیست که لازم باشد این همه بدان پرداخت.

ایشان همانطور که خود می گوید نه رهبر سیاسی است و نه می خواهد چنین نقشی را بازی کند و نه حتی از جانب بخشی از طرفداران سلطنت عددی به حساب می آید.

ایشان دوست دارد در نقش پدر معنوی مردم ایران ظاهر شود که البته این را هم کسی از وی نخواسته است‌.

رسانه های فارسی زبان نیز با بزرگ کردن وی به خیال خود تصور می کنند که اینطور برای مردم رهبر بتراشند که البته این هم خیال خامی است.

رضا پهلوی شاهزاده ای است که می داند نمی تواند شاه شود و فعلا از شاه شدن انصراف داده است. هر وقت که حرفی می زند عمدتا خطابش کارکنان لشکری و کشوری هستند. یعنی همان نیرویی که قرار است سلطه شاهی بر دوش آنها مستقر شود. همانطور که مثلا خمینی ارتش و زندانها و شکنجه گاهها را حفظ کرد و در خدمت نظام اسلامی در آورد، رضا پهلوی هم قصد دارد که همه این ارگان ها بعلاوه سپاه و بسیج را نیز در خدمت آینده امنیت سودآوری سرمایه داری ایران بکارگیرد.

وقتی می گوید که مردم خود آلترناتیو هستند دارد به این اعتراف می کند که نتوانسته است از میان نیروهای جبهه پادشاهی یک ساز و برگ سیاسی بعنوان آلترناتیو به جامعه عرضه کند. از همین رو وقتی که از بی اعتباری اپوزیسیون به دلیل عدم اتحاد و یکدلی سخن می گوید منظورش در واقع بی اعتباری صفوف پراکنده سلطنت طلبان و جریانات راست است. مشکل رضا پهلوی و کلا جریانات راست این است که جامعه به چپ چرخیده است و افق و ارزشهای رادیکال و انقلابی دست بالا را دارد. رضا پهلوی و امثالهم بارها تلاش کرده اند با پروژه هایی همچون “ققنوس” و “فرشگرد” و “شورای ملی ایرانیان” و غیره مهر خود را بر شرایط کوبند اما موفق نشده اند و جامعه آنها را پس زده است.

تغییرات مورد نظر رضا پهلوی هم در ایران فردا البته بجز “استفاده بهینه از کویر لوت برای تولید انرژی” چیزی جز برنامه های دیکته شده ریاضت کشی اقتصادی صندوق و بانک جهانی پولی نخواهد بود که همین امروز جمهوری اسلامی مشغول آن است و داد ملت را در آورده است.

ما مثلا آنطور که رضا پهلوی می خواهد اسلام را به خوب و بد تقسیم نمی کنیم تا اسلام نجات یابد بلکه ما با خود دین و اسلام مشکل داریم و می خواهیم دست مذهب را از جامعه و زندگی مردم کوتاه کنیم.

خواست قلبی همه ما این است که جمهوری اسلامی برود. مردم می خواهند با سرنگونی جمهوری اسلامی دیگر آقا بالاسری نداشته باشند و خود بر سرنوشت خویش حاکم شوند. شعار اداره شورایی که امروز از مراکز کارگری شنیده می شود ترسیم کننده حکومتی است که مردم می خواهند. حکومتی که مردم با اتکا با شوراهای خود هم بعنوان قانونگذار و هم بعنوان مجری قانون عمل خواهند کرد.

تجربه تلخ شاه و سلطنت در ایران نیز از حافظه تاریخی مردم محو نشده است. نهاد سلطنت و پادشاهي به شهادت تاريخ بر گنجينه اى از ارتجاعى ترين وخرافى ترين باورها و بي رحمانه ترين ستمها بر مردم تکيه دارد. نظام شاهى به هر زمان که تعلق داشته باشد بيانگر زورگويي و خودکامگی و نشانه بى حقوقى و بى اختيارى انسان است. این طرز تفکر مبتنی بر سرورى يک اليت سياسي و فرودستى مردم است و باید به موزه تاریخ سپرده شود.

نقشه راه ما روشن است. ما می خواهیم جمهوری اسلامی را با انقلاب و قیام مردم سرنگون کنیم. اتحاد بخشهای مختلف مردم حول خواست‌های انسانی و حق طلبانه، حول منزلت و معیشت و آزادی و رفاه برای رسیدن به این هدف اهمیت بسزایی دارد.

ایران اکنون در آستانه خلاصی از نظام اسلامی مدافع سرمایه داری است. جامعه به عقب باز نمی گردد. هدف باید برقراری نظامی با محوریت رهایی انسان از قید هرگونه ستم و استثمار باشد و این معنایی جز سوسیالیسم ندارد.

اینرا هم بخوانید

برای جوانان معترض اکباتان – حسن صالحی

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …