“خلیج همیشه فارس”، “خلیج عربی” یا هیچکدام؟!

هر وقت کسی در گوشه ای در مقابل اسم خلیج، کلمه “عربی” بکار می برد فورا اسلام و ناسیونالیسم – اسلامیون حاکم و ناسیونالیست های در “اپوزیسیون” – به آغوش هم در می غلطند. این بار مایک پمپئو با بکار بردن “خلیج عربی” در گفتگویی این دو ارتجاع را مجددا به آغوش هم هل داده است.

۱۶ سال پیش وقتی نشریه نشنال جئوگرافیک مقابل عبارت “خلیچ فارس” و داخل پرانتز “خلیچ عربی” نوشته بود، نعره های مشترک لشکراسلام و ناسیونالیسم به آسمان بلند شد که این خلیج “همیشه فارس” بوده و همیشه فارس خواهد ماند!

همانوقت دو سمفونی “خلیج فارس” درست شد. یکی توسط دولت اسلامی حاکم در تهران و دیگری توسط “اپوزیسیون” ناسیونالیست در لوس آنجلس. واقعا دیدن عمامه داران و یقه حسنی هایی که در سمفونی تهران ریش تا ریش نشسته بودند و ادای اندوه و خشم در می آوردند و پاپیون دارانی که در سمفونی لوس آنجلس گوش تا گوش نشسته بودند و ایضا ادای اندوه و خشم در می آوردند تماشایی بود!

تقریبا همزمان با این “تجاوز” نشنال جئوگرافیک به “عزت ملی و اسلامی”، میدان شهر کوچک نکا در شمال ایران شاهد جنایت دلخراشی بود. در آن صبح خونین قاضی حاج رضایی شخصا طناب دار بر دور گردن دختر دانش آموز 16 ساله ای انداخت و او را دار زد. جرمش چه بود؟ “جریحه دار کردن عفت عمومی”! بعدا معلوم شد که عاطفه در دادگاه افشا کرده بود که عضو ۵۱ سالهٔ سپاه به نام علی دارابی به وی در زندان بهشهر بارها تجاوز کرده بود! واکنش ناسیونالیسم به این جنایت چه بود؟ هیچ. ناسیونالیسم وقت نداشت. مشغول حراست از “ناموس” “خلیج همیشه فارس” بود که نشریه نشنال جئوگرافیک به آن تجاوز کرده بود!

زمانی دیگر، خبر “هتک حرمت ناموسی” دو زائر جوان ایرانی در جریان حج عمره در فرودگاه جده توسط شرطه های عربستان سعودی، فرصت دیگری فراهم کرد که ناسیونالیسم و ارتجاع اسلامی باهم جنب و جوش مشترکی راه بیاندازند. جمهوری اسلامی که خودش پرونده سنگینی از تجاوز به دختران جوان در زندانهایش در دهه شصت را دارد، مقابل سفارت عربستان یک تظاهرات فرمایشی ناموسی راه انداخت تا چند صد نفر بسیجی از ناموس “ایرانیها” در مقابل “عربها” دفاع جانانه کنند! شنیدن نعره های “حیدر حیدر” در کنار “ای ایران ای مرز پرگهر” در این تجمع “ناموسی، ملی، میهنی، اسلامی” چندش آور اما بسیا گویا بود.

همان زمان، تمام رذالت و دنائت و خونخواری و پلیدی مشترک در کاراکتر سیاسی اسلام و ناسیونالیسم، نژاد پرستی مشترک میان اسلام سیاسی حاکم و ناسیونالیست های در “اپوزیسیون” را جوجه فاشیستی به نام بهزاد پکس در آهنگ “عرب کش” در هم آمیخت. “عرب کش” در پس زمینه ای از پوسترهای خامنه ای و قاسم سلیمانی و کورش وعده داد که “عربها” را در پای مقبره کورش گردن خواهند زد. از پیش بگویم که مردم آگاه و پیشرو و انساندوستی که برای نابودی حکومت اسلامی بپاخاسته اند، این آرزوی جلادی مشترک جنبش اسلامی و ناسیونالیسم را به گور خواهند سپرد.

کشمکش میان شیوخ حاکم در منطقه و جمهوری اسلامی بر سر نام خلیج و دلایل و اهدافی که دو طرف دنبال می کنند و همچنین داستان دست به گردن شدن های مکرر اخیر میان اسلامیون حاکم و ناسیونالیست های در “اپوزیسیون” چه دلایلی دارد؟ هدف چیست؟

هدف منطقه ای!

هنوز تکلیف سیاسی بحران منطقه روشن نشده است. هنوز جنگ نیابتی میان دو اردوی تروریسم اسلامی شیعی به سرکردگی جمهوری اسلامی از یک طرف و تروریسم سنی به سرکردگی عربستان سعودی از طرف دیگر در جریان است. ابراز وجود ناسیونالیستی در خلیج برای هر دو حکومت تروریستی اسلامی فقط یک جلوه از همین کشمکش منطقه ای برای اعمال نفوذ است. از طرف جمهوری اسلامی، عاشورا راه انداختن بر سر یک عنوان، جلوه دیگری از تحرکات تبلیغی مثل موشک زدن به پالایشگاه و بمب زدن بر چند کشتی و مانورهای مسخره قایق های سریع السیر سپاه پاسداران در دور و بر ناو آمریکا است.

هدف سیاسی: اسلام منفور به ناسیونالیسم ارتجاعی پناه می برد!

مدت هاست که سران حکومت اسلامی برای مقدسات ناسیونالیستی دایه مهربان تر از مادر شده اند. مدت هاست به جای “امت” اسلامی و تاریخ 1400 ساله اش، از “ملت” صحبت می کنند که گویا تاریخ هزاران ساله دارد. یکباره احمدی نژاد از سر چاه جماران به پاسارگاد می رود و چفیه بسیجی بر گردن سرباز هخامنشی و کاوه آهنگر می اندازد. شاهنامه را “توحید نامه” می خواند و لوح کورش را از موزه لندن می آورد و با سلام و صلوات میان آیت الله ها می چرخاند. رفسنجانی “دشمن” را تهدید می کند که برای رسیدن به ابوموسی باید از دریای خون عبور کند. وزیر اطلاعات خاتمی وعده می دهد که زمان آن رسیده است هلال احمر را با شیر و خورشید جایگزین کرد. معلوم میشود که کورش اصلا از جنس پیامبران بوده و یادمان نرفته است که خامنه ای به مردم استغاثه کرد که اگر حتی او را نمی خواهند، به خاطر کشور ایران در مضحکه انتخابات شرکت کنند و اخیرا حتی معلوم شده است شخص “رهبر” تعصب ویژه ای به نام “خلیج همیشه فارس” دارد. و بالاخره در داستان مضحک “خلیج همیشه فارس”، اسلامیون حاکم و “اپوزیسیون” ناسیونالیست پای همدیگر را لگد زدند که در این “دفاع قهرمانانه از ناموس میهن در مقابل عربها” دست بالا داشته باشند!

سئوال این است که چرا و چه شده است که اسلام سیاسی به ناسیونالیسم و مقدسات ناسیونالیستی پناه برده است؟

پاسخ روشن است. مقدسات اسلامی به گل نشسته است و به مقدسات ناسیونالیستی آویزان شده اند. اسلام منفور شده است، به ناسیونالیسم محتاج شده اند.

درست است که بحران کرونا گسستی در تداوم خیزش آبان بوجود آورده است اما همه می دانند و جمهوری اسلامی بیشتر از همه می داند که این گسست موقت است. هنوز مرگ گسترده با کرونا ادامه دارد که اعتصابات کارگری چند هزار نفر – مثل معدن زغال سنگ کرمان – آغاز شده است. جمهوری اسلامی واقف است که تهیدستانی که در آبان 98 صدها شهر و منطقه را به میدان مقابله با جمهوری اسلامی تبدیل کردند، همراه با میلیونها نفری که به خیل بیکاران پیوسته اند، این بار حتی خشمگین تر و قاطع تر به خیابانها باز خواهند گشت و به قول مشاوران اقتصادی روحانی ممکن است برای نجات خیلی دیر شود.

به این اعتبار، روشن است که “خلیج همیشه فارس” یک تاکتیک تبلیغاتی سیاسی برای مقابله با شبح بازگشت خیزش علیه جمهوری اسلامی است.

و البته با توجه به مردمی که مثلا شعار می دهند “دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همینجاست”، این یک تصور ابلهانه است که مقدسات ناسیونالیستی بتواند جمهوری اسلامی را نجات دهد!

چاپلوسی متقابل ناسیونالیسم!

چاپلوسی متقابل ناسیونالیست ها به جمهوری اسلامی هم البته جالب است. این هم دلیل سیاسی روشنی دارد. ناسیونالیسم البته دشمن اسلام نیست. هرگز نبوده است. در تاریخ سیاسی ایران، اسلام و ناسیونالیسم یا باهم بوده اند، یا درکنار هم بوده اند، یا زیر بغل هم را گرفته اند و در بدترین حالت برای قدرت و هژمونی سیاسی رقابت کرده اند تا به ایدئولوژی اصلی طبقه حاکم تبدیل شوند. با انقلاب 57، با سقوط نظام سلطنتی و با شکست آن انقلاب – به عبارت درست تر برای شکست آن انقلاب – بورژوازی به ایدئولوژی اسلامی پناه برد که حاصلش حکومت اسلامی بود. اگر با شکست انقلاب 57، ناسیونالیسم به مثابه ایدئولوژی سطلنت سرنگون شده با اسلام جایگزین شد و ناسیونالیسم به اپوزیسیون رانده شد، اما طولی نکشید که این دو ایدئولوژی ارتجاعی متوجه شدند که باید در عین رقابت، در مقابل یک خطر و دشمن مشترک هوای هم را داشته باشند. آن خطر دشمن مشترک تهیدستان بپاخاسته هستند که آخرین جلوه قدرتمند ابراز وجودشان قیام آبان 98 بود.

ناسیونالیست ها هم می دانند اسلام منفور است و باید به کمک طبقه شان یعنی سرمایه داری شتافت. جنگ ارتجاعی ایران و عراق شروع می شود، رضا پهلوی می خواهد در نقش خلبان جمهوری اسلامی خدمت کند. قاسم سلیمانی سرکرده تروریسم اسلامی در منطقه کشته می شود، اردشیر زاهدی وزیر خارجه سلطنت سرنگون شده در سوگ قهرمان ملی-اسلامی اش اشک می ریزد. نشنال جئوگرافیک پرانتز “خلیج عربی” باز می کند و پامپئو از “خلیج عربی” نام می برد، همه این دار و دسته اسلامی حاکم و ناسیونالیست در اپوزیسیون دست به گردن می شوند که از “ناموس وطن” (یعنی همان نظام همیشه چپاولگر سرمایه داری و طبقه بورژوا) باهم پاسداری کنند.

جمهوری اسلامی به خاطر منفور بودن اسلام به ناسیونالیسم پناه می برد. ناسیونالیسم هم دقیقا به خاطر منفور بودن اسلام احساس اعتماد به نفس سیاسی می کند. جنبش پیشرو و انسانی که سالهاست در ایران راه افتاده باید و می تواند هر دو جنبش ارتجاعی را باهم و در کنار هم خلع سلاح کند.

خلیج تهیدستان، خلیج رانت خواران!

تبلیغات و تحریکات ناسیونالیستی بر سر نام خلیج، غوغا بر سر “خلیج همیشه فارس”، تاکتیک سیاسی برای مشغول نگه داشتن این مردم با چیزی است که هیچ ربطی – مطلقا هیچ ربطی – به زندگی آنها ندارد.

خلیج اسمش هر چه باشد، دیگر حتی نا آگاه ترین بخش های مردم هم می دانند که ثروت و منابع “خلیج همیشه فارس”، همیشه به جیب میلیاردهای حاکم می رود و هرگز نانی بر سفره هیچ کارگری اضافه نمی کند. می دانند که ثروت این خلیج در شکل ارزهای معتبر جهانی در بانکهای امن جهانی در حساب آقازاده های حکومتی دپوزیت می شود در حالیکه میلیونها مردم همان حاشیه شمالی خلیج زیر خط فقر، گرسنه روز را به شب میرسانند. می دانند که هزاران زحمتکشی که معاششان به ماهیگیری در خلیج منوط است هر روز دست خالی از خلیج برمی گردند چون بستر خلیج توسط کشتیهای غول پیکر چینی جارو میشود و بخشی از آن باز هم به صورت ارزهای معتبر به حساب رانت خواران قهار حکومتی ریخته می شود. غوغای “خلیج همیشه فارس” در واقع راه انداختن گرد و غبار است که پشت آن “برادران قاچاقچی” در امنیت کامل قاچاق های کلان و نجومیشان را پیش ببرند.

خلیج به کی تعلق دارد؟

منابع و ثروت خلیج اگر به کسی تعلق ندارد همانهایی هستند که در دو سوی آبهای خلیج حکمرانی می کنند. حکام عربستان و شیخ نشین ها و حکام اسلامی حاکم در ایران. اینها دزدان خلیج هستند چه عنوانش فارس باشد یا عربی. دست همه این مفتخوران آدمکش اسلامی – چه سنی و چه شیعه – باید از این ثروت عظیم قطع شود.

اگر دنیای وارونه کله پا شود و روی قاعده اش قرار گیرد، نه تنها خلیج و منابع اش بلکه ثروت و منابع و امکانات همه دنیا متعلق به مردم همه دنیاست. اما حتی فقط منطقه را در نظر بگیریم، منابع و ثروت خلیج همانقدر متعلق به 85 میلیون ساکن ایران است که به جمعیتی بسیار بیشتر در عربستان سعودی و کشورهای کوچک و بزرگ حاشیه جنوبی خلیج و عراق. و در همه این کشورها خلیج نه مثلا به “پارسها” و “عربها” بلکه به همه آدمها – بله همه آدمها، یعنی همه شهروندان – تعلق دارد حتی اگر این آدمها و شهروندان اصلا زبان “پارسی” بلد نباشند مثل “بلوچها و کردها و ترکها” یا به عربی هم نتوانند تکلم کنند مثل بیش از 10 ملیون کارگر مهاجر از فیلیپین و پاکستان و بنگلادش و افغانستان که در شرایطی برده وار در حاشیه جنوبی “خلیج همیشه فارس” دارند برای شیوخ مفتخور ثروت خلق می کنند. خلیج به هزاران هزار کارگر مناطق ویژه اقتصادی حاشیه شمالی خلیج درایران تعلق دارد که در آن کارگران در بی حقوقی مطلق برای مفتخوران حاکم در ایران ثروت تولید می کنند و حتی مشمول قوانین “کارگری” خود جمهوری اسلامی هم نیستند.

خلیج را باید از دست دزدان دریایی حکومتی جنوب و شمالش رها کرد و به دست صاحبان اصلی اش داد. آنگاه می توان به خلیج مثلا نام خلیج مروارید یا هر اسمی از طبیعت را داد و ناسیونالیسم فارس و عرب را به حال خود رها کرد که خرخرۀ هم را بر سر “خلیج همیشه فارس” یا “خلیج همیشه عربی” بجوند تا به حالشان خندید. *

19 اردیبهشت 1399- 8 می 2020

اینرا هم بخوانید

پیامبر گوشت‌تلخ، امام علی خشن – محسن ابراهیمی

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …