یک هفته از تراژدی پایان غمناک زندگی عمران روشنی مقدم کارگر پیمانکاری در شرکت نفت خوزستان می گذرد.
خبر تلخی که اکنون موجی از خشم و نفرت از حکومت جمهوری اسلامی را در بین طبقه کارگر و عموم مردم برانگیخته است و جامعه مسئولیت مرگ غم انگیز این کارگر را تمام و کمال متوجه نظام دزد سالار حاکم در ایران می داند.
عمران روشنی کارگر زحمتکشی که به دلیل تاخیر در پرداخت حقوق و ناتوانی از تامین مایحتاج و نیازهای اولیه زندگی اش و مخالفت کارفرما با درخواست مساعده پانصد هزار تومانی (کمتر از سی دلار) که به گفته همکارانش آنچنان گرفتار فقر بوده که حتی قادر به تامین نان برای خانواده اش هم نبوده، در ٢١ خرداد با حلقه آویز کردن خود در محوطه به زندگی خود پایان داد.
بلافاصله پس از این اتفاق مقامات مسئول در شرکت نفت و کارفرمای رانت خوار به پیروی از روش مسئولان حکومت اسلامی در بکارگیری شیوه های کثیف برای پاک کردن صورت مسئله وارد عمل شده و مدعی شدند که دلیل خودکشی این کار مسأله پرداخت حقوق نبوده و وی به مواد مخدر اعتیاد داشته است.
جمهوری اسلامی سالیان مدیدی است که در مواجهه با مخالفان خود و معترضان به سیاست ها و اقدامات حکومت با برچسب زدن هایی همچون اعتیاد ، ارتباطات جنسی ، اختلالات روانی ، جاسوسی و غیره سعی در تخریب افراد و فریب افکار عمومی دارد تا با استفاده از این حربه از خود رفع اتهام و سلب مسئولیت نماید.
در این مورد هم ضمن زدن انگ اعتیاد به این کارگر با گفتن متاسفیم و موضوع را حتما بررسی خواهیم کرد پرونده عمران را هم مختومه کردند.اما این تراژدی دردناک همچون سایر جنایات حکومت اسلامی از ذهن جامعه پاک نخواهد شد. این اتفاق بدون شک عمق بیشتری به نفرت عمومی از حکومتی که راه نفس کشیدن مردم را بسته و از سیستمی که در آن مفسدان ریز و درشت در یک چشم بر هم زدن میلیارد میلیارد پول را غیب کرده و به جیب میزنند خواهد بخشید.
پایان یافتن زندگی عمران خشم کارگرانی را که در سخت ترین شرایط کار می کنند و کارفرما حقوق ناچیز شان را بالا میکشد تازه تر کرده است.
کارگر میبیند که هر چه بیشتر کار میکند و بیشتر از خود مایه می گذارد اما باز همچنان کار و دستمزدش نیازهای ابتدایی او را مرتفع نمی سازد و در وضعیتی نابرابر این کارفرماست که از حاصل کار او سرمایه اش بیشتر شده و فربه تر می گردد.
در چنین شرایطی کارگر خود را ابزاری برای مال اندوزی و کسب منافع بیشتر اقلیتی می بیند که حقوق های نجومی می گیرند و با اختلاس و دزدی ثروت های کلان به چنگ می آورند.
کارگر با خودش حساب و کتاب می کند، ضرب و تقسیم میکند و در می یابد که سهمش از تولید، از این همه منابع و معادن، از ثروت های عمومی، از حقوق های فرا نجومی و عجیب و غریب مدیران، از اختلاس های چند هزار میلیاردی و ریخت و پاش های بی حساب و کتاب فقط و فقط فقر و فلاکت بیشتر بوده و در طی سالهایی که کار کرده ذره ای رفاه و آسایش و راحتی به زندگی او و خانواده اش اضافه نشده است.
در این جا کارگر با تصویری روبروست که در آن عده قلیلی متنعم از همه گونه امکانات رفاهی و معیشتی حاصل از زحمت و کار او هستند، اما خود نمی تواند از آنها برخوردار باشد و خود را در ته دره فقر می بیند. در چنین شرایطی است که کارگر در مواجهه با اینهمه تضاد و تعارض از سر خشم و نه از سر استیصال و درماندگی میخواهد سرش را به دیوار بکوید و یکجا هم ممکن است دست به خودکشی بزند.
روشن است که اقدام به خودکشی راه حل نیست. چرا که باعث نخواهد شد تا حکومت حامی سرمایه و کارفرما از موضع خود عقب رانده شود و در واقع تاثیر مثبت و جلو برنده ای برای طبقه کارگر ندارد . اما این اقدام عمران روشنی مقدم آن هم در محل کار و در جلوی چشم کارفرما و دیگر کارگران تلاش او برای نشان دادن خشم و اعتراض خود به مناسبات موجود است. چرا که اگر صرفا قصد پایان دادن به زندگی توأم با فقر شدید خود را داشت احتمالا این کار را در محل دیگری و به روش دیگری انجام می داد. پایان دان به زندگی در محل کار برای آن صورت گرفته تا این اقدام یک واکنش نسبت به وضع فلاکت بار معیشتی به حساب آید و در واقع با این نوع خودکشی اعتراضی، خواسته است انگشت اتهام را به طور مستقیم متوجه سیستم وحشی موجود حاکم نشانه برود.
جمهوری اسلامی که هرگز اندک ارزشی برای جان انسانها قائل نیست قاتل اصلی عمران روشنی مقدم است.
جانباختن عمران روشنی مقدم امروز بیش از هر وقت بر تشکل و اتحاد کارگری تاکید میکند. با اتحاد کارگری و تدارک اعتصابات سراسری استکه کارگر قدرت خود را بیش از بیش می بیند و در برابر تعرضات کافرمایان دزد و جنایتکار خود را توانا و قدرتمند می بیند. و این راه نجات روشنی مقدم ها و گذاشتن افق موفقیت و پیروزی در مقابل کارگر و کل جامعه است.
اکنون فضای اعتراض و تعرض کارگران به این حکومت ضد انسانی در حال فزونی و افزایش است. کانون جدال جانانه و حق طلبانه کارگری یعنی هفت تپه دوباره سر برآورده است. اعتراضات از کارگران شرکت نفت فلات قاره گرفته تا کارگران شهرداری ها ؛ از معلمان تا اصناف ؛ از کارگران حمل و نقل تا کارگران معادن و از گوشه گوشه کشور از سرگرفته شده است.
فریاد اعتراض و دادخواهی جامعه بلند و میدان مبارزه در حال وسیع تر شدن و گسترش است. مردم کارآزموده تر از هر زمان دیگری مهیای به زیر کشیدن بساط ظلم و بیداد حکومت اسلامی می شوند.
پیمان شجیراتی
کارگر کمونیست ٦٢٧