“چنین می نماید” در این مملکت ایران هر چی کم بیاد القاب کم نمی آید. به شکنجه گر ساواک هم دکتر میگفتند به شکنجه گر واواک هم حاجی میگویند که چیزی معادل همان دکتر است. حالا از ترکیب این دو، دکتر و حاجی، فیلسوف اسلامی در می آید که یک سرش دکترجان سروش است طرف دیگرش دکتر رضا داوری اردکانی است . و چه نواندیش، چه قدیمی اندیش هر دو از قوم به حج رفته هستند و معشوق را جستند. که حضرت فرمودند مولانا فرمودند:هم خواجه هم خانه و هم کعبه شمایید.
برای یک بار هم شده دلم برای دکتر سروش کباب شد. ” دکتری دیگر در کهنسالی «مستبصر» شده و پشت به استبداد دینی کرده و غیرت علمیاش جنبیده و با دلیری دست ردّ به سینهی تاریکاندیشان و دینفروشان و دانشتراشان زده.” دکتر سروش سالها پیش صاحب بصیرت شده و یکی همین چند روز پیش متوجه شده که علم دینی، علی الخصوص اسلامی نداریم و در نشست علم دینی نرفته و چنین شده که ایشان از مقام استادی دانشگاه خلع شدند . این دو دکتر هر دو خدمات متقابل زیادی به اسلام داشتند و هر دو سعی کردند در خدمت امام امت در دوران طلایی امام دانشگاهها را اسلامی کنند و هنوز هم سعی میکنند که یک جورهای هر چیزی را به اسلام بچسبانند. البته ایشان دیگر به آداب مستراح رفتن کاری ندارند و دعای بعد از قضای حاجت را گذاشتند به عهده حجج اسلام.
چنین می نماید که دکتر سروش جان دلواپس است برای همین همه سابقه دکتر داوری اردکانی در مقام خدمت به تاریکاندیشان و دینفروشان و دانشتراشان رو کرده است و به جوانان یاد آورد شدند : که داوری( اردکانی) و استاد و شاگردانش با همدستی نیروهای اطلاعاتی چه به روز دردمندان این دیار آوردند و هرکدام را با عناوینی چون ماسونی و صهیونی و سکولار و غربزده و یهودی و بی ولایت و… چگونه از صحنه فرهنگ بیرون راندند. روزنامه کذایی کیهان و مجله سوره و اخیرا مجله مهرنامه که لانه این فردیدیان بود برگی سیاه از دفتر قطور سیئات آنان است.”
دکتر جان سروش نشد دیگر عزیزجان. مگر قرار نبود ببخشید و فراموش کنید. از شما بعید بود با ادبیات سخیف مانند این :” …حیف از داوری که از کعبه معرفت بدر آمد و به بتخانه قدرت رفت وندور چشمی ظالمان شد ود در کنار سفلگان نشست و اجازه داد تا وی را چنان مصرف کنند که نام نیکی از وی باقی نماند” روی آورید. شما همان تحقیق کنید که خداوند بالاخره روی تخته نشسته بود خدای میکرد یا روی تخت بهتر است. گیرم دکتر داوری اردکانی یک غلط های فرمودند خداوند که همیشه در توبه را باز گذاشته و برای برخی گفتند بهشت را به بها دهند و برای برخی بهشت به بهانه به دست می آید. ایشان هم یک به بهانه پیدا کرد که در این وانفسای سقوط نزدیک تاریک اندیشان و دین فروشان و دانش تراشان دامن خود را پاک کند، شما ببخشید. شما که منکر خدمات تان در شورای انقلاب فرهنگی در جهت کوشش اسلامی کردن دانشگاه هستید چکار دارید به این بیچاره. ایشان هم روحش خبر ندارد که در خدمت ماموران نیروهای اطلاعاتی بوده حالا هم که فهمیده علم دینی نداریم به زبان خودش توبه کرده شما چرا کینه قدیمی را زنده نگه میدارید. ماندلا و گاندی را یادتان رفته. شما به بزرگی و لوتری خودتان ببخشید و فراموش کنید. حالا چه اشکال دارد اسلام دو تا لوتر داشته باشد بالاخره یک فرقی بین اسلام و مسیحیت باید باشد و گرنه دین داری اسلامی شما چه توجیهی دارد؟ از جانب ما نگران نباشید و دلواپس مقام لوتری خودتان نباشید. بالاخره هر کی هر چی لیاقتش را داشته باشد به همان میرسد.
یاشار سهندی