عزیز ساران عضو شورای شهرستان زابل در گفتگو با ایلنا گوشه ای از وضعیت فاجعه آمیز مردم و بویژه کودکان و جوانان در سیستان و بلوچستان را اینگونه بازتاب میدهد. او از جمله میگوید: “… اگر شبها به خیابانها و خرابههای حاشیه قبرستانها (در زابل) بروید، میتوانید کارتنخوابها و معتادان متجاهر را ببینید. بیکاری باعث همه این بدبختیها و مشکلات شده است. در میان این کارتنخوابها؛ زنان، کودکان و دختران هم دیده میشوند. اکثر خانوادههای معتاد، روزها مشغول جمعآوری زباله و گدایی هستند و بعضا در خرابههایی که فاصله کوتاهی با شهر دارند، زندگی میکنند. در روستاها اکثر دخترها فقط تا پایه ششم ادامه تحصیل میدهند و بعد خانه نشین میشوند. از آنجا که امکانات کافی وجود ندارد دختران در این منطقه از سن ۱۴ الی ۱۵ سالگی به بعد شوهر داده میشوند و در برخی روستاها نیز شاهد ازدواج دختران ۹ ساله هستیم. ما شدیداً با مشکل سوءتغذیه مواجه هستیم و شاهدیم که برخی دانشآموزان بدون صبحانه وارد مدرسه شده و تا ظهر که مدرسه تعطیل میشود چیزی برای خوردن ندارند. باید گفت اینجا شرایط وحشتناک است. گاهی اوقات همکلاسیهای بچهها یا خودمان به آنها صبحانه کوچکی میدهیم تا جانی بگیرند. در گذشته امیدمان به شیری بود که در مدارس بخش میشد که آن را هم قطع کردند. آنها برای مصرف آب از هوتک (گودال سرباز مشترک میان حیوان و انسان) استفاده میکنند. آب این گودالها به شدت آلوده است. اخیرا خبردار شدیم یکی از روستاییان به دلیل مصرف این آب، زالویی در گلویش گیر کرده بود. پزشکان مجبور شدند با عمل جراحی زالو را از گلویش بیرون آورند…”
وضعیت زابل منحصر بفرد نیست. حتی شنیدن گوشه ای از این واقعیات امروز جامعه ایران نیز تکان دهنده و زجر آور است. چه رسد به اینکه کسی خود و کودکانش ناچار باشند در این شرایط زندگی کند. با حقوقهای نجومی یکی از آخوندهای مفتخور حکومتی میشود زابل را بسرعت آباد کرد. ثروتهای نجومی سران حکومت کثیف سرمایه داران اسلامی روی دیگر سکه فقر و فلاکت و نداری، تبعیض و اعتیاد و تن فروشی، اعدام و زندان و شکنجه در این کشور است. کوچک ترین تغییر در جهت بهبود وضعیت این کودکان و همه مردم مستلزم سرنگونی این حکومت است. مردم سیستان و بلوچستان و سراسر ایران دست به کار چنین امری هستند تا بتوانند به زندگی انسانی دست یابند.
انترناسیونال 771