زیادی خوشحال نباشید! یاشار سهندی

“سرنوشت اما اسب رامی نیست، بلکه دیوانه‌ای است تیغ در دست که در کوره راه زندگی هر رّد پایی را نفیرکشان دنبال می‌کند.”

مبادا فکر کنید سخن قصار بالا،متعلق به یک علامه دهر است. این سخن گهر بار ( حرف “ر” واژه “گهر” را میتوانید نخوانید!) متعلق به احمدی زیدآبادی است.

ایشان سرمست از اینکه دولت بلژیک در یک معامله کثیف با جمهوری اسلامی لایحه استرداد تروریستهای ارسالی را تنظیم، و پارلمان بلژیک هم در کمیسیون مربوطه تایید کرده و عنقریب به تصویب نهایی برسد، این چنین زبان تهدید علیه مخالفان حکومت اسلامی بکار برده.

ایشان یکماه پیش به خودش فحش داد که دیگر خودش را سنگ روی یخ نمی کند. و از باب نصیحت برای حفظ بیضه اسلا،م چیزی نمی گوید، چون در دولت کسی گوشش بدهکار نصایح ایشان نیست. و با حالت قهر فرموده بودند: “اکنون اما احساس من این است که دایۀ مهربانتر از مادر شده‌ام! ظاهراً خودتان به اندازۀ من علاقه‌ای به بقای خود و حفظ کشور ندارید و گام در راهی گذاشته‌اید که هزاران بار نسبت به عواقب آن هشدار داده‌ام.”  و تهدید کردند: دیگر برایتان دل نمی سوزانم!

البته فردایش فرمودند از این به بعد برای ملت می نویسم نه برای دولت! گویا ایشان اگر خفه شوند کائنات بهم میریزد.

بهرحال؛ یکماه نگذشت که آن روی دیگر خود را، با شنیدن اینکه کارها بر وفق مراد قاتلان جان مردم  در بلژیک دارد رقم میخورد، نشان دادند.

ایشان با ذکر یک خاطره از سیطره رئیس زندان که گوش شنوا در مقابل اعتراض زندانیان داشته ( چقدر مهربان!) که “با لحنی آمرانه به او می‌گفتند که اگر درخواست‌شان را فوری قبول نکند آنها هم چنین و چنان خواهند کرد!” اگر آن رئیس محترم از کوره در نمی رفته با “لحنی استهزاءآمیز” می­فرمودند: ” اگر شما اینقدر قدرت دارید، چرا زندانتان کرده‌اند؟”

به روایت ایشان حالا هم مخالفان نظام مقدس اسلامی در مقابل دولت بلژیک همین حال و روزگار را دارند و ایشان با همان لحن رئیس محترم زندان پرسیدند: شما که اینقدر قدرت دارید چرا در تبعید به سر می برید؟ خیلی جلو خودمان را گرفتیم که حرف درشت دیگری بار جناب زیدآبادی نکنیم!

البته پای “مارکسِ مرحوم” را هم وسط کشیدند که از وقتی آن مرحوم گفت: مسئله تغییر جهان است!برای همین “عده‌ای … واقعاً باورشان شده است که جهان به مثابۀ “خمیر بازی” در دست آنهاست و هر لحظه می‌توان آن را به شکل دلخواه خود در آورد!”

بعد به ریش این عده خوش خیال خندیدن. که سرنوشت اسب سرکش نیست که بشود رامش کرد؛ بلکه پشت کوه قاف هم باشی به دنبالتان خواهد آمد. یعنی مخالفان جمهوری اسلامی آماده باشند که سواران گمنام اسب سرنوشت (امام زمان سابق) در هیبت اسدالله اسدی  نفیر کشان به سراغ شان خواهند آمد.

این حکیم فرزانه با وجود آنکه زدن تو سرش، اما مفت و مجانی در حفظ بیضه اسلام می کوشد. خیالشان گویا از هر جهت راحت است، برای همین در فرازی دیگر، سخن گهر بار دیگری مرقوم فرمودند : ” به نظرم در این دنیا رحمت خداوند شامل کسانی می‌شود که دامنۀ تغییرپذیری و تغییرناپذیری جهان را در یابند و از میزان قدرت و اثرگذاری خود در این زمینه آگاه باشند.”

چشم! ما به اندازه گلیم خود، پایمان را دراز می کنیم. و در همین حد و اندازه اما، گلیم را از زیر پای حکومت اسلامی می­کشیم.

ایشان بهتر است زیاد خوشحالی نکنند چرا که وقتی سرشان به سنگ روزگار میخورد، بهتر است دست­شان به خون مردم آلوده نباشد. بهرحال صلاح مملکت خویش خسروان دانند! 

اینرا هم بخوانید

موزه هنرهای معاصر تهران و یک صف متفاوت – منظر دریاکناری

مندرج در ژورنال شماره ۸۹۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …