کارگر کمونیست 796
قتل «ژینا امینی» سه روز پس از بازداشت، در روز ۲۵ شهریور سال گذشته، جنایتی بود که به سرریز شدن خشم مردم از کلیت حکومت منجر شد و شعله های آن به سرعت در سراسر کشور زبانه کشید.
این خشم فروخفته و تلنبار شده، به خیزشی انقلاب گونه بدل گشت که در تاریخ مبارزات اجتماعی و سیاسی ایران بی نظیر بود و چهره ای دیگر از اعتراضات در دهه های اخیر را به نمایش گذاشت که با برافراشتن پرچم * زن زندگی آزادی *مضمونی مدرن و مختصات و خصلت هایی رادیکال، انسانی و برابری طلبانه پیدا کرد.
عناصر فعال و موتور محرک این انقلاب کارگران، معلمان، بازنشستگان و توده های به ستوه آمده از دهه ها استبداد، فشارهای بی پایان و کمرشکن اقتصادی، فقر و بی تامینی بودند که برای پایان دادن به شرایط غیر انسانی موجود و نجات خویش به مصاف این مناسبات آمدند.
در مقابل حکومت برای مهار انقلاب و آنچه که خود آن را پایان و جمع کردن غائله می خواند از همه ظرفیت هایی که در اختیار داشت از جمله از سرکوب عریان و کشتار و اعدام معترضان، کمک گرفت تا راه نجات موقتی برای خود بیابد.
در ادامه تلاش ها برای حفظ پایه های سست و لرزان حکومت، همزمان و زیر سایه سرکوب، شاهد اعمال انواع روش ها برای انتقام گیری از جامعه هم بودیم.
مسمومیت سازی های عمدی و سریالی دختران دانش آموز، قطع کردن و یا کند کردن اینترنت، اعمال خشونت و نیز در نظر گرفتن جریمه های مالی برای زنانی که حجاب از سر برمیدارند، اخراج اساتید دانشگاه ها و کشاندن دانشجویان به کمیته های انضباطی و صدور احکام سنگین برای آنها، انتقال، جابجایی و اعمال فشار بر زندانیان سیاسی و قطع تماس های تلفنی آنها، بیکار سازی و محرومیت از کار هنرمندانی که با مردم و انقلاب مردمی همراهی کردند، احضار و بازداشت فعالان مدنی و ده ها نمونه دیگر، همگی از این دست اقدامات هستند.
اما نمونه های اخیر و شدت یافته بکارگیری استراتژی مهار انقلاب و خفه کردن صدای مخالفان را می توان در موج تازه پرونده سازی ها و اخراج معلمان، اساتید دانشگاهی و کارگران معترض دید.
این اقدام بالاخص پس از انتشار منشور دوازده ماده ای برنامه حداقلی تشکل های صنفی و مدنی برای ادامه اعتراضات و به سرانجام رسیدن خیزش انقلابی مردم شدت گرفت.
حکومت با درک نقش و جایگاه طبقاتی کارگران و معلمان در جنبش سرنگونی که خطوط اصلی آن و محتوا و مختصات تعین یافته آن چپ و رادیکال است، به شدت به وحشت افتاده و می کوشد تا از هر راهی جلوی تداوم و استمرار آن را خصوصا در شرایط فعلی که به سالروز قتل *ژینا* نزدیک می شویم بگیرد و به خیال خویش، خیزش مردمی را از ظرفیت و محتوای انقلابی خود تهی کرده و حداکثر آن را در حد و مرز یک اعتراض نگاه دارد و متوقف سازد.
در همین راستا، در روزها و ماههای گذشته با موج جدیدی از پرونده سازی ها و صدور احکام فله ای بازنشستگی پیش از موعد، اخراج و انفصال از خدمت معلمان روبرو هستیم.
تیرماه امسال نیز، بیش از ۱۰۰نفر از پزشکان شهرهای مختلف با بازنشستگی اجباری یا اخراج از هیئت بورد مواجه شدهاند. بیشتر این پزشکان در جریان اعتراضات سال گذشته بیانیه داده بودند و از انقلاب مردم حمایت کرده بودند.
از سوی دیگر، ایجاد فضای امنیتی و پادگانی در دانشگاهها، صدور احکام تعلیق، تبعید و محرومیت از تحصیل برای دانشجویان معترض و اخراج اساتید به جرم حمایت از دانشجویان و مردم انقلابی هم تشدید شده است.
با آغاز خیزش انقلابی زن، زندگی آزادی، کارگران بسیاری نیز از کار اخراج شدند.
اولین اخراج ها مربوط به کارگران معترض پروژه ای نفت بود که در میانه ماه مهر سال گذشته در عسلویه و کنگان و در اعتراض به کشتار معترضان در خیابان و در حمایت از قیام مردمی دست به اعتصاب و متعاقبا با سر دادن شعارهای مرگ بر دیکتاتور جاده ترانزیت کنگان به عسلویه را مسدود کردند.
این اقدام کارگران با سرکوب شدید نیروهای امنیتی مواجه شد و صدها کارگر معترض، در پی هجوم شبانه نهادهای سرکوب به خوابگاه هایشان، بازداشت و روانه زندان شدند. علیرغم این که کارگران بازداشتی بعدها با گرفتن وثیقه و یا پرداخت جریمه های نقدی آزاد شدند اما ده ها نفر از آنها همچنان از کار اخراج بوده و برابر تصمیم و دستور نهادهای امنیتی هیچ پروژه ای در پالایشگاهها و پتروشیمی های منطقه حق استخدام این کارگران را ندارد.
اعتصاب این دسته از کارگران در عسلویه، به سرعت به کارگران پروژه ای در پالایشگاه آبادان هم رسید که البته به مانند اعتصاب در عسلویه با سرکوب و بگیر و ببند روبرو گشت.
در هفته های بعد نیز اعتصابات موقت اما سریالی کارگران پالایشگاه نفت تهران، ذوب آهن اصفهان و هفت شرکت تولیدی مرتبط با صنعت خودرو می رفت تا حرکتی باشد برای این که کل جنبش کارگری در کشور را به سمت آغاز اعتصابات سیاسی سوق دهد اما فقدان سازماندهی موثر و سرکوب مانع اصلی این مسیر شد.
حکومت اما این موج از اعتصابات که با شعارهای تند و تیز علیه کلیت نظام همراه بود را به مطالبات مزدی تقلیل داد.
یک ترفند همیشگی حاکمیت، دوگانه سازی اعتراضات مزدی، معیشتی، صنفی با اعتراضات سیاسی و ایجاد فاصله و تفاوت گذاری بین آنها بوده است.
این ترفند تاکتیکی، در حقیقت تلاش و دامی است برای این که نیروی جمعی و اعتراضی کارگران را از خیابان به مذاکره و چانه زنی بر سر مطالبات و برگزاری جلسات متعدد اما بی نتیجه بکشاند و آن را مستهلک و فرسایشی کند و در نتیجه با به انزوا کشاندن آنها، راه هموار تری برای سرکوب اعتراضات جدا افتاده و مجزا پیش رو داشته باشد.
اکنون و در آستانه سالروز آغاز قیام، نظام اسلامی با بکارگیری شیوه های مختلف درصدد خنثی سازی همه امکان ها و نیروهایی است که می توانند مبارزه و قیام را تداوم و استمرار بخشند.
اما مردم سودایی جز به زیر کشاندن حکومت با همه ارکانش را در سر ندارند و دراندیشه رهایی از شر حکومت فاسد اسلامی هستند. سالگرد انقلاب نیز فقط یکروز نیست. بلکه همه شواهد حاکی از اینست که با شروع دور جدید و قدرتمندتری از انقلاب روبروییم. از جمله آغاز سال تحصیلی در مدارس و دانشگاهها نزدیک است. وحشت کنونی حکومت امکان پیوند خوردن مبارزات معلمان، دانشجویان و دانشآموزان با جنبش اعتراضی بازنشستگان و کارگران است.
در مقطع حساس و تحول سازی قرار داریم و می بایست سطح مبارزه را گسترده تر، عمیق تر و سازمانیافتهتر کرد.
گام مهم و موثر در این راه ایجاد و تشکیل شوراهای کارگری و تشکل های مستقل ما کارگران است. در برابر سیاست های کثیف حکومتی که در زیر پا گذاشتن حقوق اولیه و انسانی افراد جامعه و استثمار کارگران هیچ حد و مرزی را نمی شناسد راهی جز مبارزه متشکل و سازمان یافته نداریم . همزمان لازم است تا نسبت به همه حربه ها و ترفندهای حکومتی در به بیراهه کشاندن اعتراضات و به هدر دادن نیروی جمعی مان هوشیار و آگاه باشیم. در پراکندگی و مبارزه بدون اتحاد و همبستگی طبقاتی، راه پیش روی مان سخت و دشوار خواهد بود. منشور خواستهای حداقلی ما ست که در دوازده بند نوشته شده است. منشور اتحاد مردمی که به مبارزات ما و انقلاب زن زندگی آزادی روشنایی می بخشد. حول این منشور متحد شویم و خواستهای اعلام شده آنها را به پلاتفرم مبارزاتی خود برای پیشروی بیشتر انقلاب تبدیل کنیم.
گرچه همه مبارزات و قیامهای انقلابی در دنیا به شکل خودجوش آغاز میشوند، اما هیچ انقلاب و مبارزه ای بدون سازمان یافتگی و بدون تشکیلات سیاسی انقلابی امکان به پیروزی رسیدن را نخواهد داشت. یک فراخوان مهم در این راستا پیوستن به حزب کمونیست کارگری است. راه به زیر کشیدن حکومت فاسد اسلامی همین است و بس.