مونا حیدری در ۱۲ سالگی «عروس» شد، در ۱۴ سالگی مادر، و در ۱۷ سالگی سر بریده اش در خیابان به نمایش درآمد.
واکنش مشمئز کننده مقامات جمهوری اسلامی به این جنایت، دستور حذف این خبر از جراید و رسانه ها و توقیف روزنامه ای است که خبر را همراه با عکس قاتل چاپ کرده بود.
مونا در ۱۲ سالگی به عقد پسر عموی خود در میاید که او هم ۱۵ ساله بود. دو کودک همسر میشوند و از روی دنیای کودکی میپرند. فشار زندگی مشترک، مخارج کمرشکن زندگی، تبعیت از عرف و افکار عقب مانده فرهنگی دیگران، در شرایطی که هنوز مستقل نیستند و وابستگی این دو کودک به دیگر افراد خانواده. میتوان تصور کرد که از آنها چه میسازد.
مونا بدست «شوهر» که عامل اجرایی حکومت اسلامی بود به قتل رسید. اما این حکومت با تبعیض و ظلم و ستم، با بیش از چهار دهه قوانین متحجر اسلامیش عامل اصلی این جنایت است. مونا حیدری، این دختر نوجوان زیبا، دیگر در این دنیا نیست. مونا نفرین شده همه خدایان و مذاهب و بخصوص دین اسلام و حکومت اسلامی در ایران است. مونا را سر بریدند تا ثابت کنند مذهب چه ظرفیت عظیمی در تعارض با زندگی انسانی و خلق جنایت دارد.
بقول منصور حکمت: جنایت از سر جنون همیشه ممکن است وجود داشته باشد. اما آن جنونی که قربانیانش از خیابان و خانه و مدرسه و کارخانه عمدتا زنان هستند دیگر جنون نیست بلکه بیان جنون آمیر گوشه ای از عقل حاکم به جامعه است.
مندرج در ژورنال شماره ۲۸