سپیده نمادی از مقاومت جنبش ما

“پشت این چشم انداز/ برادرانی داریم،/ برادرانی نیک که به ما عشق می ورزند/ به سوی ما می نگرند و می گریند/پس در خلوت شان می گویند:/« کاش این محاصره/ در این جا آشکار بود…، اما جمله را به پایان نمی برند:/ ما را تنها نگذارید.”

شعری و نقاشی از سپیده ما از بند قصابان سرمایه به بیرون درز پیدا کرده تا به ما نشان دهد شور زندگی در وجود سپیده همیشه جاری است و غلیان دارد. زندانیان در هوا خوری نه آن چنان که همیشه به تصویر کشیده میشوند سر در گریبانند و در دایره بسته می چرخند بلکه زنان زندانی دارند آوازی میخوانند، شاید شعاری میدهند، شاید تنها هورا میکشند. دستها در دست همدیگر است، زندگی را در بودن همدیگر تجربه میکنند. وجودشان به فریادشان بسته است . نقاشی سپیده قلیان با “خطوطی ابتدایی”، تصویری محض از حس بودن و زندگی را به تماشای ما میگذارد.”ما را تنها نگذارید” پیامی است دو طرفه از زندانی به “برادرانی نیک ” و از  “برادرانی نیک به آنهای که عشق می ورزند،  به زندانی.

سپیده ما، سپیده قلیان در اسارت هم، وجودش همه مبارزه است. قاضی برای ایجاد ارعاب او را تهدید میکند که به زندان اوین انتقال خواهد یافت. در صورتی که قبلا او را به زندان قرچک فرستادند تا مقاومت اش را بشکنند.  ا اکنون برای ارعاب بیشتر دوباره او را تهدید میکنند که به زندان اوین بر میگردانند. در اینجا به صراحت تمام وقاحت و بی شرفی قاضیان بیدادگاههای اسلامی و کل دستگاه قضایی اسلامی به نمایش مجدد گذاشته شده است و بار دیگر این حرف ثابت شد زندان تنها و تنها ابزار سرکوب طبقه حاکم است. زندان هر چه مخوف تر بهتر؛ تا بند دل زندانی از شنیدن نامش پاره شود. سپیده قلیان اما در جواب میگوید: “برای من هیچ فرقی نمی کند در کدام زندان باشم، اما باید وضعیت من مشخص شود و  به قرار بازداشت، خاتمه داده شود.” قاضی درمانده در کار قصابی خویش وکیل سپیده قلیان را نیز تهدید میکند که چرا از موکلت دفاع میکنی:” شما با دفاع از سپیده قلیان، قوه قضائیه و نیرو های امنیتی را زیر سوال می برید.” و دستور میدهد که وسایل او را ضبط کنند.

قاضی مقیسه روز بعد از دادگاه سپیده، خشم خود را سر امیرحسین محمدی نویسنده نشریه گام خالی میکند و فرصت هیچگونه دفاعی به او نمی دهد. امیر حسین محمدی نگران از وضعیت همسرش ساناز الهیاری که در زندان به بیماری ناشناخته ای مبتلا شده است خواستار آزادی او با وثیقه میشود و قاضی تبهکار برای شکنجه هم او و هم ساناز با این تقاضا مخالفت میکند. امیر حسین محمدی که تاکنون 40 روز از اعتصاب غذایش میگذرد اعلام کرد “در اعتراض به این بی عدالتی آشکار و محقق نشدن خواسته های به حق‌شان اقدام به اعتصاب غذایی خشک خواهد زد.

با ما است که آنها را تنها نگذاریم. صدایشان باشیم. صدایی که بلند است، همه وجودشان صدا است و فریاد. آنها صدای ما بودند. فریاد ما کارگران هستند و اسیر در چنگال سرمایه. اسیری که تن به اسارت نداده و زندانبان را مستاصل کرده است. زندانبان دیگر دستش به مانند گذشته باز نیست. هنوز هم خون میریزد وشکنجه میکند اما دستش تنگ شده است و این ممکن نشده الا با مبارزه ای بی امان در طول چهل سال. باید ابزارهای شکنجه، بازجو و قاضی و شلاق و زندان را از دست حاکمان اسلامی سرمایه بدر آورد. این حکومت بدون این ها هیچی نیست. و سپیده و اسماعیل و امیر حسین و ساناز و… همه دم ودستگاه امنیت و شکنجه را زیر سوال بردند و محکم تو صورت تبهکار چشم دوختند و کاری کردند که او صحنه بیدادگاه خویش را که در آن احساس امنیت و خدایی میکرد، ترک کند. بی شک اگر همه عوامل تبهکار حکومت مطمئن بودند که صدای زندانی در گوشه سلول  حبس می ماند محاکمه این هفت تن  به اندازه هفت دقیقه هم طول نمی کشید و هر چه خان ( سرمایه) میگفت همان حکم میبود.، اما به پشتوانه مبارزات بی امان چهل ساله و به خاطر مبارزات روزمره کارگران، اکنون سرمایه در راندن کار خویش درمانده شده است. اگر اکنون آشکارا رئیس سابق دستگاه خونریز قضاثی جمهوری اسلامی سرمایه ( صادق لاریجانی)  در معرض تهدید و بازداشت از سوی جانی سرشناس دیگری است که در پرونده اش قتل هزاران نفر طی فقط دو ماه ثبت شده است، نه از سر مبارزه کذایی با فساد بلکه از زور جنبش اعتراضی وسیع و عمیقی است که حیات جمهوری اسلامی را در معرض تهدید جدی قرار داده است.

جمهوری اسلامی میداند که کارگر جایی به مانند هفت تپه که محاکمه جاری مستقیما در جواب به اعترضاتش خاموش نشده است. نیشکر هفت تپه برای جمهوری اسلامی حکم آتش زیر خاکستر را دارد. سپیده و اسماعیل و دیگران نیز همین باور را دارند و از آن نیرو میگیرند. جمهوری اسلامی اما پریشان از این وضعیت توانش فرسوده تر میشود. روند محاکمه این هفت تن از طبقه کارگر میتواند به نقطه شکست مهمی برای جمهوری اسلامی تبدیل شود اگر بتوان صدای زندانیان را هر چه وسیعتر در جامعه منعکس کرد. سپیده ما تنها نیست. کل جنبش کارگری با اوست و صدای اوست. او صرفا “مدافع طبقه کارگر” نیست بلکه شخصیت مهمی از جنبش کارگری است. نمادی از مقاومت جنبش ما است. *

کارگر کمونیست ٥٨٥

یاشار سهندی

اینرا هم بخوانید

تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …