در تظاهراتی که اخیرن سلطنت طلبها علیه اعدام برپا کردند به جای شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر کمونیستها گفته اند. این اقدامی است به نفع جمهوری اسلامی و یک روند نسبتن جدید در عرض یک سال اخیر است. چرا؟
۱. ما یک اصل مهم سیاسی داریم که مثل یک قرارداد مدنی میماند. ما معتقدیم علیه دشمن میجنگیم، با مخالف سیاسی بحث میکنیم. نقد میکنیم. به قول حمید تقوایی در تظاهرات خیابانی باید علیه جمهوری اسلامی شعار داد نه علیه مخالف سیاسی. بطور مثال ما کمونیستها هیچوقت با تمام اختلاف عمیق سیاسی که داریم، حاضر نیستیم وقتی مردم را علیه اعدام، علیه جمهوری اسلامی به اعتراض و گردهمایی دعوت میکنیم، شعار مرگ بر سلطنت طلب، حتی مرگ بر مجاهد بدهیم. این روش غیر سیاسی است. از این روش جمهوری اسلامی بهره میبرد. گمانه های زیادی وجود دارد که ثابت میکند دست برقضا برای اینکه شعار مرگ بر جمهوری اسلامی به حاشیه رانده شود، مزدوران این حکومت به انحا مختلف تلاش میکنند که این روش در تظاهراتهای خیابانی به جلو صحنه رانده شود. درگیری ایجاد شود، نظام را در ببرند.
۲. به دو دلیل بخصوص در یکسال اخیر، این تغییر در صفوف سلطنت طلبان قابل مشاهده است که در تظاهراتهای خارج کشور، سر تظاهرات و شعارها را علیه اپوزیسیون چپ برمیگردانند. یکم اینکه رضا پهلوی در مقابل مرگ قاسم سلیمانی سکوت کرد، اردشیر زاهدی رسمن طرفدار جمهوری اسلامی شد. رگه هایی در درون این طیف میخواهند با شعار دادن علیه اپوزیسیون خودشان را هر چه بیشتر به نظام نزدیک کنند. این یک مخالفت پایه ایی و طبقاتی صرفن نیست. یک تغییر مشخص سیاسی در این صف است. ده سال پیش هم سلطنت طلبها درست در خیابانی که ما روبروی سفارت حکومت تظاهرات میکردیم. بیست متر دورتر پرچم های خودشان را می اوردند، تظاهرات خودشان را میکردند. از وقتی دانشجویان تحکیم وحدتی دامنه حکومت به اسم فرشگرد خودشان را به رضا پهلوی رساندند، این سیر رویداد تشدید شده است. رضا پهلوی در پلتفرم خودش ایستگاههایی برای ملاقات با فرماندهان سپاه گذاشته است که راستش الان دیگر معلوم نیست که رضا پهلوی با انها کار میکند یا انها روی خانواده پهلوی. دو تا علامت در یکسال اخیر وجود دارد. یکی سکوت رضا پهلوی در مرگ قاسم سلیمانی. یکی پیدا شدن سر و کله شعار مرگ بر کمونیست در تظاهراتها که اول بار فرشگردیها، یعنی همان بسیجیهای سابق دانشگاه در اعلامیه خود مبنی بر ارتجاع سرخ آن را فراخوان دادند.
دومین دلیلش قیامهای نود و شش و نود و هشت است. دیگر حتی حجاریان هم گفت که این قیامها مال طبقه متوسط نبود. بافت کارگری داشت. اپوزیسیون راست در هیچ برهه ایی طرفدار به میدان امدن کارگر و زحمتکش و اصولن طرفدار قیام و انقلاب برای انداختن این حکومت نیست. اینها از رشد مطالبات رادیکال، از قیام، از سرنگونی میترسند. فکر میکنند اگر چپ را بکوبند کارگر و زحمتکش و قیام را کوبیده اند.
۳. ما کمونیسم سیاسی هستیم. یعنی اینکه ماجراجویی و قیقاچ زدن را قبول نداریم. میخواهیم جامعه ما را به عنوان اپوزیسیون مسئول، با درایت بشناسد. ما همیشه نگاهمان به برداشت مردم از پلتفرم ماست. ما دنبال این هیستری که جمهوری اسلامی پشت اش هست راه نمی افتیم. ما مقابله به مثل نمیکنیم. ما در خیابان علیه جمهوری اسلامی میجنگیم. در خیابان علیه مخالف سیاسی لاستیک آتیش نمیزنیم. این کار فرقه های ایدئولوژیکی سناریوی سیاهی است. ما با مخالف بحث میکنیم. ما پلتفرم سیاسی کمپ راست را نقد میکنیم. حواسمان به تمام تحولات درون این کمپ هست. با شعار نمیشود مخالف سیاسی را نقد کرد. ما به خودمان زحمت میدهیم بطور سیاسی و روزمره مردم را از عمق پلتفرمهای اینها اگاه کنیم. تازه بحثهای سیاسی ما هم واقعن سیاسی است. در میدان جنگ با این نظام است، نه تخمه شکستن و تولید انشاهای طبقاتی. نقد میکنیم، بحث میکنیم تا این کمپ را بشناسانیم و بلوغ فکری جامعه را رشد بدهیم.
ما به جامعه و مردم ایران اطمینان میدهیم دنبال این بحران سازی نمی افتیم. خیابانهای خارج را علیه نظام از کف نمی گذاریم. ما خودمان را صاحب سرنوشت مردم در این ور آب میدانیم. اگر در کمپ راست افراد عاقل سیاسی وجود داشته باشند جلو این شعبان بی مخ های فرشگردی را گرفته، قوانین بازی سیاسی را رعایت میکنند. ما تجربه این را داریم که وقتی حزب دمکرات به کمونیستها حمله کرد، چگونه با دخالت مردم عقبشان راندیم. ما کت بسته نمی نشینیم. مردم را علیه این تحرک ارتجاعی بسیج میکنیم.
اینرا هم بخوانید
فال حافظ و رشد بلاهت و خرافات به جای خرد!
در همین چند روز اخیر در صفحات افراد زیادی مشاهده کردیم که نه به شوخی، …