غارتگری مالیاتی و مبارزه متحدانه علیه آن- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۱۱
خبرگزاری ایلنا در عنوان گزارشی، هجوم هولناک جمهوری اسلامی به سطح معیشت “حقوق بگیران” را “بازی مزد” در زمین “دولت” دانسته است. گزارش فوق حاکی از این است که دولت به بهانه اینکه حقوق کارمندان دولت و بازنشستگان کشوری را بیست درصد و یاکمتر از بیست تعیین کرده، اگر بخواهد حقوق کارگران را بیشتر از این حد در نظر بگیرد، موجب “ایجاد حس تبعیض” میگردد و در نتیجه کارمندان و بازنشستگان دولتی معترض می شوند، برای رعایت “عدالت” مجبورند که به یکسان حقوقها را چندین برابر زیر خطر فقر در نظر گیرند!
حقیقت این است که زندگی ما کارگران و توده مردم کارکن جامعه بازیچه دست یک مشت ستمگر شکم سیر شده است. گاه اتفاقات چنان رقم میخورد که تنها میتوان در افسانه های مربوط به حاکمان ظالم نمونه اش را یافت؛ که در آنجا حاکمان ستمگر متکی به سرنیزه چاکران و خادمان به هست و نیست مردم محکوم هجوم میبرند و بر هر چیزی مالیات می بندند. البته این افسانه ها از واقعیت های تاریخی منشا گرفته است که شاهان و امیران تامین هزینه حکومت خود را تماما بر دوش مردم بی نوا می انداختند.


افزایش 50 درصدی مالیات از حقوق بگیران در لایحه بودجه سال 1403 یک جلوه مشخص از رفتار بسیار ظالمانه جمهوری اسلامی نسبت به مردم است. دکترای اقتصادی به نام غلامرضا سلامی در یادداشتی در روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد این بودجه را “مالیات بر فقر” دانسته است. ایشان با توجه به گفته رئیس سازمان برنامه و بودجه که افزایش 50 درصدی مالیات در بودجه سال 1403 را به رشد تورم ربط داده است، به طعنه مطرح کرده است:” چرا دولت باید درجهت حذف تورم بالا از اقتصاد ایران، قدم موثری بردارد چون ظاهرا هرچه تورم بالاتر، درآمد دولت بالاتر(!)” . بگذریم که به اذعان خود همین اساتید (آن هم از سر ناچاری و فشار اعتراضات در کف جامعه ) تورم ، در واقع مالیات گیری غیر مستقیم از درآمد کارکنان است. با این حساب ببینید چه غارت بزرگی در حال اتفاق افتادن است.
نمونه ای خود همین جناب دکتر مطرح میکند که به روشنی گویای هجوم افسار گسیخته جمهوری اسلامی به سطح معیشیت توده کارکن جامعه است. او مینویسد : “بیایید فرض کنیم در ابتدای سال ۱۴۰۱ حقوق یک کارمند حدود ۱۶میلیون و ۵۰۰هزار تومان بوده باشد و بازهم فرض کنیم با این حقوق می‌توانسته امور خود و خانواده‌اش را به نحوی اداره کند. در این محاسبه از تورم ماهانه صرف‌نظر و وضعیت این شخص در ابتدای سال ۱۴۰۳ را ارزیابی میکنیم. با افزایش حقوق سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ مصوب، حقوق این شخص در پایان فروردین ۱۴۰۳ به مبلغ ۲۴ میلیون تومان خواهد رسید که از نظر قدرت خرید حدودا معادل یازده میلیون و ۵۰۰هزار تومان در فروردین ۱۴۰۱ است. یعنی این شخص بدون داشتن هر نقشی در ایجاد تورم، طی دوسال به‌جای بهترشدن وضعیت رفاهی و معیشت‌اش به دلیل سابقه کار بیشتر و ارتقای دانش و تجربه‌اش، مبلغ ۵ میلیون تومان از قدرت خرید ماهانه اش را از دست داده و به همین نسبت فقیر‌تر شده است. اما کاش داستان به همین‌جا خاتمه می‌یافت، ولی طبق همین لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ قرار است از این شخص مبلغی حدود یک میلیون و ۶۰۰هزار تومان هم در هر ماه بابت مالیات گرفته شود. اگر فرض کنیم خط‌فقر خوش‌بینانه حدود ۲۵ میلیون تومان باشد، در این‌صورت در واقع دولت با این‌کار خود عملا دارد از فقر، مالیات دریافت می‌‌‌کند.”


جمهوری اسلامی امسال به این هم اکتفا نکرده بلکه در نظر دارد که سقف معافیت از مالیات دستمزدها را نسبت به سال پیش افزایش ندهد، هر چند بخاطر اعتراضات از 10 میلیون ظاهرا به 12 میلیون افزایش داده است. اما بی سر و صدا در بودجه ” رقم معافیت حقوق‌بگیران با فرض داشتن همسر و دو فرزند به رقم ۹ میلیون تومان در ماه کاهش یافته است.” اینجاست که حاکمان تبهکار رژیم اسلامی سرمایه برای اینکه “حس تبعیض” ایجاد نشود تحت عناوینی مانند بودجه و برنامه توسعه بی توجه به منزلت و شرافت همه کارکنان جامعه تصمیم گرفته است هر چه بیشتر زندگی را بر مردم سخت کنند.
یادداشت نویسان روزنامه های حکومتی تماما به فکر “توسعه اقتصادی سرمایه داری در ایران هستند و دل نگرانی ایشان از بابت گسترش فقر است تا آن حد که موجب شورش شود، و گرنه ایشان با خود فقر و فلاکت مشکل چندانی ندارند. ایشان دلواپس عقب ماندگی سرمایه داری در ایران در روشهای متعارفی مانند هند و چین و ترکیه و غیره هستند که هم و غم شان “رشد خرید طبقه متوسط” است با اتکا به ارزان سازی کارگر. این اساتید در اساس با دولت در چپاول دسترنج کارگران مخالفتی ندارند و فقط این دولت و آن دولت جمهوری اسلامی را دراین زمینه “ناکارآمد” میدانند.
جمهوری اسلامی در ستمگری هیچ کم نگذاشته است و نخواهد گذاشت. بر فرض اینکه “کارآمدها” سکان را بدست گیرند. در خوشبینانه ترین حالت همان راهی را خواهند رفت که همین امروز در آرژانتین شاهد هستیم. در آرژانتین طرف هنوز بر صندلی ریاست تکیه نزده ، از برنامه ای رونمایی کرده که هجوم وسیعی را به نفس زندگی نوید میدهد. امثال ترامپ برایش کف زده اند و سلطنت طلبان از پیشتازی ترامپ در نظرسنجی های انتخاباتی امریکا به وجد آمده اند و به همدیگر وعده حکومت بر ویرانه نفس زندگی در ایران را میدهند تا راه رفته جمهوری اسلامی را تداوم بدهند. فوقش به مدل آرژانتینی! اما در همان آرژانتین توده مردم جای اصلی مبارزه را یافته اند، کف خیابان.


همه اینها یادآور این است که هیچ راهی جز مبارزه متحدانه علیه شرایط موجود نیست. جواب واقعی یغما گری حکومت، مبارزه در کف خیابان است. مبارزه ای که هر روزه جریان دارد. بازنشستگان اکنون پرچمدار مبارزه برای معیشت و منزلت هستند. کارگران بخشهای مختلف (نفت، فولاد، پرستاران و بازنشستگان) عملا به این مبارزه یاری میرسانند. عده ای هم شانه بالا انداخته و میگویند: “حکومت اسلامی به روی خود نمی آورد. دارد اعتراضات را عادی سازی میکند!” اما هم جمهوری اسلامی میداند و هم همه کسانی که دغدغه “توسعه” دارند که مبارزات جاری در کف خیابانها صرفا یک عصیان از سر بدبختی نیست بلکه طی سالها مبارزه کارگران و بازنشستگان به سطحی از آگاهی رسیده اند که نه تنها به کم راضی نخواهند شد، بلکه میخواهند خود در مورد سرنوشت شان تصمیم بگیرند و نباید کسانی که فکرشان “اندازه بازار از زمان آدام اسمیت تاکنون” است و یا دغدغه تدوام حکومت تبهکار اسلامی را دارند در مورد زندگی و زیست آنها “تصمیم سازی” کنند.


در ایران کارگران و توده زحمتکش جامعه در زیر سرکوب جمهوری اسلامی از هر گونه تشکل محروم هستند. اما به خوبی از فرصتی که مدیای اجتماعی در رسانه های اجتماعی در اختیارشان گذاشته استفاده میکنند و خوشبختانه شاهد هستیم که مبارزات وسیع و سراسری اما پراکنده دارد شکل متحدانه بخود میگیرد. در این رسانه ها صرفا کاربران گله گذاری از روزگار نمی کنند بلکه در پی راهکارهای هستند که مبارزات شان علیه شرایط موجود ثمر داشته باشد و در این راستا به سطحی از آگاهی طبقاتی دست یافته اند که روبروز گسترش بیشتری پیدا میکند.
فلان استاد اقتصاد که نانش از برقراری نظم و بهره کشی سرمایه داری تامین میشود، بیش از آنکه نگران مالیات بر فقر باشد نگران آن مردمی است که در نتیجه همه فشارهای جمهوری اسلامی مستاصل نشده و به فکر مبارزه و متحد شدن و اعتراض یکپارچه هستند. “تعیین دستمزد” یکی از سنگرهای مهمی است که باید از دست دلواپسان توسعه سرمایه داری بیرون کشیده شود و این امکان فراهم شده است. مبارزه علیه مالیات ستانی حکومت از حقوق بگیران و تعیین دستمزدها میتواند کل جامعه را علیه حکومت بسیج کند و در بستر انقلاب زن زندگی آزادی این امر روز بر روز امکان وقوع اش محتمل تر است.

اینرا هم بخوانید

اول مه فرصتی برای ابراز چپ اجتماعی- یاشار سهندی

میثاقی در شش بند از سوی هشت تشکل کارگران، بازنشستگان، دادخواهان، پرستاران و زنان به …