غارت عمر کارگران با افزایش سن بازنشستگی- حمید دائمی

کارگر کارگاهی- حمید دائمی
غارت و چپاول دسترنج کارگران و مزدبگیران اشکال متفاوتی دارد. از جمله کاهش دستمزد، بالا بردن ساعات کار، اضافه کاری و غیره. افزایش سن کار یا سن بازنشستگی آخرخط این غارت است که بعد از عمری کار کارگر قرار است چنین به استهلاک کشیده شود. البته تنها در ایران نیست و حتی در بسیاری از کشورهای سوپر صنعتی هم اتفاق می افتد. این تعرض در هر کجای جهان که باشد؛ رذیلانه ترین و کثیف ترین حربه صاحبان قدرت و سرمایه برای به یغما بردن عمر مزدبگیران است. بعبارت ساده تر آنان راضی به در آرامش زیستن و استراحت کردن آفرینندگان ثروت و پول نیستند؛ که البته اگر بشود اسم بازنشستگی را گذاشت استراحت و فراغت. و چنین چیزی صحت داشته باشد و اتفاق بیفتد.
اخیرا” وزیر کار (آقای صولتی) در یک مصاحبه تلویزیونی گفته است: “علت اصلی افزایش سن بازنشستگی این است که میانگین نرخ امید به زندگی افزایش یافته و به همین دلیل ضریب پشتیبانی صندوق های بازنشستگی کاهش یافته است. اگر به این روند پیش بروند، صندوق ها در آینده نزدیک قادر به جوابگویی به ذینفعانشان نخواهند بود.” قبل از هر چیز باید متذکر شد که یکی از تکنیک های عوامل رژیم، تغییر واژگان به منظور دست بردن به مفاهیم و سرراست علوم اجتماعی است. در این مورد به جای متوسط طول عمر، عبارت “نرخ امد به زندگی” را عنوان می کند. این دو، مقولات متفاوت و کارکردها و جایگاه های متفاوتی دارند. نه تنها از بی سوادی که از شیادی امثال “صولتی” های دزد است. (در سوابق ایشان دزدی و همکاری در سرکوب های سیاسی موجود است) تا با زدن نعل وارونه بتوانند از مهلکه جامعه بگریزند.
یکی دیگر از معانی این اظهارات این است که، این جماعت انگل به این جمع بندی رسیده اند که، احتمالا بخشی از عمر مزدبگیران از دسترس استثمارگران خارج شده و می بایست به گونه ای آن را تصاحب کرده و به مصرف برسانند. چون در این صورت -بالا بردن سن بازنشستگی- یکی از نتایج حاصله، مرگ زودرس (یا حین کار و یا بلافاصله پس از بازنشستگی) مزدبگیران و به جیب زدن دسترنج چندین و چند ساله آنان، که به غلط مستمری نام گذاشته اند، خواهد بود.
کیست که نداند! طی سال های اخیر نه تنها ضریب طول عمر بالا نرفته بلکه با افزایش فقر، بیکاری، گرانی افسار گسیخته، تورم سرسام آور و اپیدمی های مرگ آور(کرونا، وبا و …) و دیگر فشارهای اقتصادی و محرومیت از دسترسی به شرایط زندگی استاندارد مانند تغذیه سالم و مکفی (سوء تغذیه بیداد می کند)، بهداشت، مسکن و دیگر شروط زندگی انسانی که ضامن عمر طبیعی انسان است کاهش هم یافته است. و بخاطر همه این محرومیت ها طی سالهای سال از زندگی “متوسط طول عمر” گروه کثیری از اقشار و طبقات جامعه سیر نزولی و تأسف باری را به خود گرفته است. از همین بستر می توان گفت وقتی شرایط زیستی روز بروز بدتر و نامناسب تر می شود؛ چگونه است که میل به زندگی افزایش یافته؟ افزایش غم انگیزخودکشی ها و پایان دادن به زندگی در میان کودکان، پزشکان و متخصصان رشته های درمانی، در میان کارگران و مزدبگیران! آیا نشانه افزایش میل به زندگیست؟! جالب است بدانید، این اراجیف را حتی کارگرنماها و تشکلهای دست ساز خودشان (علیرضا محجوب، دبیر خانه کارگر)هم باور نکردند. یکی از نمونه ها انتشار 30 هزار امضاء از سوی شوراهای اسلامی کار برای توقف این مصوبه بود که در روزهای اخیر منتشر شد.
نکته دیگری که قابل تأمل است، رجوع به آمار با قیافه ای حق بجانب از سوی آقای وزیر کار و ایادی زیر دست شان است. در طول ۴۴ سال حکومت ننگین جمهوری اسلامی در ایران، یکی از مواردی که همواره کتمان، پنهان و یا دروغ پراکنی شده، مقوله “آمار” است. شما در هیچ زمینه ای قادر به دسترسی به آمار واقعی و علمی نیستید. چنانکه گفته شد، یا اجازه تهیه آمار ندارید و یا می بایست به اظهارات و تأکیدات و توصیه های فلان مرجع رسمی (وزرا یا دبیرخانه های آنان) متوسل شوید. کلیه مراجع آماری در ایران زیر نظر مراجع امنیتی- اطلاعاتی و در ثانی، مراجع دولتی است. در نتیجه هیچ گاه نمی توان به اعداد و ارقام برآمده از سیر علمی و منطقی رجوع کرد و تنها باید به حدس و گمان پناه برد.
دلیل دوم آقای صولتی و نمایندگان مجلس که در جلسه علنی ۲۸ آذر این ماده‌ را به تصویب رساندند “به منظور کاهش ناترازی صندوق‌های بازنشستگی” و “تقویت توان صندوق‌ها در انجام تکالیف محوله”، اعلام شده است. قبل از هرچیز نگاهی به این عبارت “نا ترازی” که از همان قبیل فرهنگ سازی های شیادانه جمهموری اسلامی بیاندازیم. منظورشان از “نا ترازی” یعنی اینکه نسبت پرداخت کنندگان حق بیمه با دریافت کنندگان آن همخوانی ندارد. یعنی اگر ۵ میلیون دریافت کننده حقوق بازشستگی هستند، عددشان بیشتر از نسبتی است که حق بیمه می پردازند. توجه داشته باشید که اکثر این حقوق بگیران، تقریبا 30 سال بخشی از دسترنج شان در صندوق های بازنشستگی ذخیره شده تا در این دوران هزینه زندگی شان شود. حق بیمه هایی که در زمان خود معادل یک سکه تمام ارزش داشته اند، و اکنون معادل ۴ یا ۵ برابر کمتر از قیمت یک سکه باز پس می گیرند.
این دروغ های وقیحانه، خصلت نمای رژیم دزدان و غارتگران است چرا که جامعه را از دست یافتن به حقوق طبیعی خویش دور دارد. از علت های اصلی این عدم توازن نمی گویند. حق بیمه کارگران و مزدبگیران و مالیات حقوق شان، از درآمدهای مستقیم و بدون واسطه ای است که هر ماه، بدون برو و برگرد از حقوق آنان کسر می شود. اما کسانی که این سهم را نپرداخته و باعث این عدم توازن شده اند؛ نه عدد زیاد حقوق بازنشستگی بگیران، بلکه دولت ها به مثابه بزرگترین کارفرمایان هستند که از پرداخت سهم بیمه و مالیات حقوق سرباززده و بدهی شان نزدیک به 900 هزار میلیارد تومان می شود. یکی دیگر از علل کمبود در صندوق ها دزدی های آشکار از این منبع بی انتهای ثروت “یا مفت” است که از دست رس صاحبان اصلی آن دور و تنها در دسترس همین شیادان برای غارت آن است. یکی دیگر از دلایل این کسری ها، سرمایه گذاری های پنهان در مراکزی که سودشان هیچ گاه به مرجع آن بازنگشته و یا شرط بندی بر روی اسب های بازنده ای است – که عمدتا از خویشان و وابستگان حاکمان هستند- که این ثروت حاصل از دسترنج میلیون ها زحمتکش را بر باد داده اند.
یکی از امیدها و پیش بینی های طراحان دولتی و تصویب گران “مجلس دزدان اسلامی” این است که در مسیر اجرایی شدن این طرح – که گفته شده از فروردین 1۴03 آغاز می شود-، “از این ستون به آن ستون است فرج است” برای غارت بیشتر است. این نظر شاید مغرضانه بنظر آید؛ اما برای من کارگری که شاهد هر روزه کارشکنی ها و دست بسر کردن های زیادی در ادارت و سازمان های بازنشستگی بوده ام، آنچنان هم بیراه نیست. عوامل رژیم به این امید دارند که تعداد زیادی از ما تا قبل از رسیدن به سن بازنشستگی و یا در سال های ابتدایی این دوره، نفسی برای ادامه زندگی نخواهیم داشت. دولت برای دریافت سهم بیمه از ما هیچ مشکلی ندارد و قبل از دریافت مزدمان، سهم خود را کسر می کند. اما مرور زمان شدن سنوات بازنشستگی، بخصوص به این دلیل که سوابق و پرداختی ها بدرستی صورت نمی گیرد؛ همواره بضرر ما بوده و این یکی از دلایل آشکار بی کفایتی این دستگاه برای کنترل و تسلط بر این صندوق ها است.
آنچه که آن را “بحران در صندوق ها” می نامند، کمتر و محدود شدن لفت و لیس از این خوان ثروت برای خویش است، چرا که در صورت پرداخت این ذخایر به صاحبان اصلی – یعنی مزدبگیران-، بزعم خود، چیز دندان گیری برای خویش نمی یابند. از طرفی تقاضا برای دست بردن به این “منبع پایان ناپذیر ثروت” زیاد است و بر سر “تملک” و تسلط بر آن چه سر و دست ها که نمی شکنند. برای اینکه تعداد زیادی از عوامل رژیم دسترسی به منابع مالی حاصل از فروش نفت، گاز، معادن و دیگر درآمدها را ندارند. در نتیجه این صندوق از منابع قابل توجه و با ارزش برای مفتخوران و دزدان است. چرا که، تا رسم خرید نیروی کار بخصوص از نوع خاموش و ارزان آن برپاست، این منبع “لایزال” پر و پیمان است.
به این دزدی های عریان باید پایان داد. اما چگونه؟!
چیزی که تقریبا همه کارگران و مزدبگیران در آن توهمی ندارند و خواستار تغییر در این وضعیت هستند، کنترل و در اختیار دستگاه های دولتی و وابستگان رژیم بودن این صندوقهاست که خود بزرگترین کارفرما در ایران هستند. بقول یکی از کارگران (از همکاران شرکتی ما)؛ “مادام که گوشت به این لخمی و بزرگی (اندوخته های بازنشستگی) در دسترس انگل های حاکم است، آش همین و کاسه همین است.” در کنار مطالبات رادیکال و فوری ما از نظیر بالا بردن سطح دستمزد هم سطح هزینه ها به دلار ، خدمات درمانی و بهداشتی استاندارد و … یکی از خواست ها و تلاش های ما مزدبگیران می بایست، از دسترس خارج کردن این منابع مالی از دست عوامل رژیم و تسلط و کنترل تمامی صندوق های بیمه و بازنشستگی توسط شوراهای نمایندگی واقعی کارگران و مزدبگیران عرصه های مختلف است.
تاکید دیگر پرداخت تمامی بدهی ها و معوقات بیمه و مالیات از سوی دولت و نهادهای تولیدی و تجاری و مالی است. البته بدیهی است که تنها زمانی بوقوع می پیوندد که ما مزدبگیران فشار لازم برای اجرای این خواسته را اعمال کنیم.
همسان سازی حقوق بازشستگان در کنار بیمه همگانی و مکفی برای تمامی نیروهای کار در جامعه یکی از اصلی ترین خواست های ما است و این شعار را باید در رأس مطالبات مان قرار دهیم.
رفقای همدرد، روزهای اخیر شاهد پیروزی و پیشروی هایی در صنعت نفت و گروه فولاد بوده ایم. جا دارد که همه ما مزدبگیران در جایگاه های مختلف و در سرتاسر ایران، دست بدست هم داده و با تمرکز بر روی ایجاد شوراهای محیط کار خود و اتحاد با دیگر شوراها، مبارزاتمان را گسترش دهیم تا هر چه زودتر عامل و ریشه اصلی این همه فلاکت و بی حقوقی را از میان برداریم. با اتحاد مبارزاتی مان به کل این بساط توحش و بردگی پایان دهیم.
۲۲ بهمن 202۴

کارگر کمونیست ۸۱۸

اینرا هم بخوانید

دستمزد ما در دستان ماست- حمید دائمی- کارگر کارگاهی

کارگر کمونیست ۸۶۲ با نزدیک شدن به پایان سال یکی از مسائلی که همواره ذهن …