مساله آب مدتی است که در جامعه ایران به بحران آب تبدیل شده و اکنون به مرحله خطرناکی رسیده است. در طول تاریخ بشری، همواره آب با تمدن و در طول عمر کائنات با حیات همراه بوده است. بدون آب نه صحبت از حیات میتواند باشد و نه صحبت از انسان و جامعهو تمدنی. هرگونه جستجو و تلاش برای یافتن حیات در کائنات از جستجو برای یافتن آب شروع میشود. اگر آبی وجود نداشته باشد، امکان حیات در اشکال شناخته شده تاکنونی آن بسیار ناچیز و غیر محتمل است. و امروز همین مولفه اصلی حیات و زندگی انسانی در بخشهایی از جامعه بشری در آستانه نابودی قرار گرفته است.
تصویر مردمی که با دبه ای در صفی به انتظار تانکر آبی ایستاده اند تا چند لیوان آب قابل خوردن دریافت کنند، تصویر زندگی رادگرگون کرده است. تصویر زندگی مردمی که شیر آب را به امید مصرف عادی و روزانه زندگی باز میکنند، اما گل و آب شور و آب آلوده دریافت میکنند، تکان دهنده و غیر قابل باور است.اکنون آب قابل آشامیدن در بخشهایی از جامعه به یک کالای لوکس و بعضا دست نیافتنی تبدیل شده است. بنا به ادعای مسئولین وزارت نیرو حدود ٣٧ میلیون نفر از مردم در معرض خطر عدم دسترسی به آب مورد نیاز خود قرار دارند. بسیاری از رودخانه ها، دریاچه ها، و تالاب ها یا خشک شده اند یا در معرض خشک شدن قرار گرفته اند. از طرف دیگر همین مسئولین حکومتی شانه بالا انداخته و وقیحانه اعلام میکنند که : “امکان جمع آوری و احداث سدهای جدید آب در کشور وجود ندارد و تا جایی که این امکان وجود داشت در یکی دو دهه اخیر انجام شده است و از سویی نیز امکان انتقال آب از مناطق پُرآب کشور به مناطق خشک و کم آب نیز بیشتر از میزان فعلی امکانپذیر نیست و نمی توان چندان به فراهم شدن امکان جا به جایی آب بین حوزه ها امیدوار بود.“ بی دلیل نیست که تظاهرات و شورشها در شهرهای مختلف جامعه در اعتراض به حکومت و نظامی که سیاستها و عملکردش حتی آب سالم را از مردم دریغ کرده است، هر روز ابعاد گسترده تری بخود میگیرد. بحران آب نیز اکنون به یک بحران حکومتی تبدیل شده است. و امروز بیش از هر زمان حل بحران و معضل آب در ایران به سرنگونی حکومت اسلامی و تغییر اولویتهای اقتصادی حاکم بر جامعه گره خورده است. چرا؟
واقعیاتی غیر قابل انکارند. ایران در منطقه نسبتا کم آبی از جهان واقع شده است. ریزش سرانه باران در ایران نسبت به برخی از کشورها بطور قابل ملاحظه ای پایین تر است. در پنج دهه اخیر میانگین بارندگی سالانه در ایران حدود ٢٥٠ میلیمتر بوده است که کمتر از یک سوم میانگین بارش جهانی است. از طرف دیگر جمعیت ایران در چند دهه گذشته از ٣٠ میلیون به ٨٠ میلیون افزایش یافته است. اما آیا چنین مسائل و معضلاتی الزاما باید منجر به بحران آب و خشکسالی و محرومیت نیمی از جمعیت از آب سالم و آشامیدنی تبدیل شود؟ پاسخ قطعا منفی است. چنین شرایطی اساسا محصول مستقیم سیاستهای نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه است. چگونه؟
نفس اینکه ایران در منطقه کم آبی از جهان واقع شده است، باید هر حکومت مسئول و پاسخگوی مردم را به این صرافت برساند که برای تامین این نیاز حیاتی جامعه باید برنامه دراز مدت داشت. باید طرح و نقشه جامع داشت. باید در زمینه تکنولوژی در این عرصه تلاش و کوشش همه جانبه کرد. باید معضل را حل کرد. باید پاسخ انسانی را پیدا کرد. مگر نه اینکه اکثر معضلات پیچیده که بشریت تاکنون با آن مواجه بوده است، این چنین حل شده و یا کنترل شده اند؟ مگر نه اینکه بسیاری از بیماریهایی که انسانهای بیشماری را به کام مرگ میکشید اکنون قابل کنترل و پیشگیری هستند؟ مگر نه اینکه در حال حاضر محققین گامهای موثری در کشف واکسن بیماری مهلک ایدز برداشته اند؟ آیا حل معضل کم آبی در جامعه ای مانند ایران با این مجموعه از امکانات اقتصادی و نیروی انسانی باید به چنین سرانجام دهشتناکی منجر شود؟ پاسخ قطعا منفی است. جوامع بسیاری با چنین معضلی و یا معضلات مشابه ای مواجه بوده اند و اگر درجه ای از اراده انسانی در آن جوامع موجود بوده، توانسته اند بر این مسائل غلبه کنند. واقعیت این است که تاریخ بشریت مملو از مواجهه با چنین معضلات و پیدایی راه حل و غلبه بر آنها بوده است. اما تاریخ بشریت و حکومتهایی که به درجه ای در قبال جامعه مسئولند و نه تاریخ حکومت اسلامی!
در بررسی علل و ریشه های آنچه که بحران آب نام گرفته است، مسئولین حکومت اسلامی معمولا انگشت اتهام را بی شرمانه به سوی خود مردم نشانه میگیرند. میگویند مصرف سرانه آب در ایران ١٩٠ لیتر در روز است که ٤٠ لیتر بیشتر از مصرف روزانه در سطح جهان است. پس مردم مقصرند. چرا که صرفه جویی نمیکنند و غیره و غیره. اما واقعیت چیست؟
برای بررسی باید به یک مساله اساسی اشاره کرد. متوسط سرانه شاخص دقیق و واضحی برای پی بردن به ریشه این معضل نیست. مساله در اینجا نه بر سر مصرف سرانه آب در جامعه بلکه اساسا و در درجه اول بر سر توزیع چگونگی مصرف آب در بخشهای مختلف در جامعه است. خود آمار حکومتی آنجا که هدفشان شانه خالی کردن از مسئولیت در قبال این معضل حیاتی نیست، به اندازه کافی گویا است. مردم “براساس آمار اعلام شده از سوی مسئولان وزارت نیرو و مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامیتنها مصرف کننده هشت درصد از آب های موجود کشور”هستند.”این در حالی است که ٩٠ درصد آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی و ٢ درصد آن در بخش صنعت مورد استفاده قرار می گیرد.“
این آمار به اندازه کافی گویا هستند. میزان آب مصرفی مردم بخش کوچکی از کل آب مصرف شده در جامعه است. نتیجتا هرگونه تلاش برای مقصر قلمداد کردن مردم یک تلاش مذبوحانه حکومتی است. ساده است با یک محاسبه سرانگشتی میتوان پی برد که حتی اگر میزان آب مصرفی در ایران به متوسط جهانی نزدیک شود، میزان کل آب مصرفی حداکثر حدود ٢ درصد کمتر خواهد شد. نتیجتا پاسخ به معضل کم آبی را اساسا باید در جای دیگری جستجو کرد.
خودشان میگویند “٩٠ درصد آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی” مورد استفاده قرار میگیرد. نتیجتا اگر مساله به هر درجه که بر یا کاهش تقاضا متمرکز شود، باید به چگونگی و سیاستهایی که منجر به این میزان مصرف در این بخش میشود، پرداخت. واقعیت این است که دراین بخش نیز حدود ٨٠ درصد آب مصرف شده توسط حدود ١٠ درصد سرمایه های متمرکز در این عرصه صورت میگیرد. سرمایه هایی که با استفاده از امتیازهای حکومتی توانسته اند با حفر چاههای عمیق و بهره برداری از سفره های آبهای سطحی و عمیق عملا ذخایر آبی جامعه را نیز به نقطه بحرانی برسانند. روشن است که هدف از فعالیت اقتصادی در این عرصه مانند هر قلمرو اقتصادی دیگری تولید سود برای سرمایه دار و نه رفع نیازمندیهای مورد نیاز جامعه است.
همانطور که ذکر کشاورزی یک عرصه پر مصرف آب در جامعه است و حکومت اسلامی با تکیه بر سیاست ارتجاعی “خودکفایی اقتصادی” در زمینه مواد غذایی عملا به مصرف بی حد و اندازه آب در جامعه دامن زده تا جائیکه دریاچه ها و رودخانه و تالاب های بسیاری خشک شده اند و شرایط زندگی دهها میلیون تن دستخوش شدیدترین بحرانها شده است. جامعه بشری یک جامعه جهانی است و نیازهای بخشهای مختلف هر بخش از مردم نیز الزاما نباید در “کشور و ده خودی” تامین شود. اگر داروی مورد نیاز جامعه و یا بسیاری از کالاهای مورد نیاز جامعه از هر گوشه جهان که تولید شده باشد به هر گوشه جهان برای مصرف ارسال میشوند، نتیجتا میتوان مواد غذایی مورد نیاز جامعه را با توجه به کمبود آب موجود از هر گوشه ای از جهان تامین کرد. سیاست “خود کفایی اقتصادی” نه تنها یک سیاست ارتجاعی اقتصادی است، بلکه در این شرایط یک سیاست ضد انسانی است که بخشهایی از جامعه را در آستانه نابودی قرار داده است.
اما به طرف دیگر معادله نیز باید نگاه کرد. میزان عرضه در چهارچوب عرضه و تقاضا. مسلما آب را همانند بسیاری از کالا نمیتوان کرد. کارخانه تولید آب نداریم. اما آب را میتوان تبدیل کرد. میتوان آب شور را به آب شیرین تبدیل کرد. میتوان با حفر کانالهایی که آب را به هدر نمیدهند آب را از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل کرد. میتوان با تکنولوژی بسیار ساده جلوی تبخیر بی رویه آب را گرفت. میتوان از آلوده شدن آب رودخانه ها و دریاچه ها جلوگیری کرد. میتوان آب مصرف شده شهری را دو باره تصفیه کرد و در زمینه های مختلف دیگر مورد استفاده قرار داد. میتوان جلوی از بین رفتن ذخایر زیرمینی آب را گرفت. میتوان آب های هرز و رونده را گرد آورد و مصرف کرد. تکنولوژی معاصر راه حل های متعدد و بسیاری را در این زمینه در مقابل ما قرار داده است.
اما اگر چنین راه حل های ساده ای مورد مصرف قرار نمیگیرند. اگر اولویت حکومت تامین این نیاز حیاتی زندگی در جامعه نیست. اگر تلاش جدی و همه جانبه ای برای تامین آب آشامیدنی مورد نیاز جامعه صورت نمیگیرد؟ نتیجتا پاسخ را باید تنها در سیاستهای ضد انسانی این حکومت جستجو کرد.
کم آبی یک واقعیت جامعه ایران است، اما در جامعه ای که هدف حکومت رفع نیازمندیهای مردم و نه تولید سود و انباشت سرمایه و حفظ حکومت سرکوب بر مردم باشد، با همین درجه از کم آبی نیز میتوان به راه اصولی و فوری بمنظور حل این معضل رسید.
حکومت اسلامی باید سرنگون شود، چرا که یک حکومت مذهبی است. حکومتی است که نفس خوشی و شادی و زندگی را بر مردم سیاه و تباه کرده است. حکومت اسلامی باید سرنگون شود، چرا حکومت سرمایه در ایران است، چرا که هدف فعالیت اقتصادی در این سیستم نه رفع نیازمندیهای جامعه بلکه تولید سود برای یک اقلیت استثمارگر و انگلی در جامعه است. اقلیتی که بخش وسیعی از آن را مافیای حکومتی و اوباش اسلامی حاکم بر جامعه تشکیل میدهد. حکومت اسلامی باید سرنگون شود، چرا که حکومتی ضد آزادی و ابراز وجود آزاد انسانها در تمامی عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است. حکومت اسلامی باید سرنگون شود، چرا که یک حکومت ضد زن است. نافی آزادی و برابری زن و مرد در جامعه و حکومت آپارتاید جنسی است. حکومت اسلامی باید سرنگون شود، چرا که یک حکومت مبتنی بر تبعیض و نابرابری است: تبعیض جنسیتی، تبعیض بر حسب تکلم به زبانهای مختلف در جامعه، تبعیعض بر حسب محل تولد و تابعیت، تبعیض بر حسب تمایلات جنسی، تبعیض بر حسب باور و عقیده و مذهبی. حکومت اسلامی باید سرنگون شود، چرا که حکومت فقر و فلاکت و بیکاری و بی خانمانی و گرسنگی و فحشا و اعتیاد و کودکان کار است. و بالاخره حکومت اسلامی باید سرنگون شود چرا که سیاستها و عملکردش حتی آب را از مردم بسیاری محروم کرده است.
زمانیکه ما در قدرت باشیم. زمانیکه قدرت سیاسی در دست ما باشد، جامعه با چنین بحرانهایی مواجهه نخواهد شد. ما حل فوری و عاجل بحران آب را در دستور قرار خواهیم کرد. ما اجازه نمیدهیم سرمایه و سیاستهای ارتجاعی زندگی مردم را به ورطه نابودی بکشد. رفاه و آسایش همگان هدف و سیاست ماست!
انترناسیونال 772