کمدی مضحک انتخابات ١٤٠٠و حاشیه های آن

مضحکه انتخاباتی سال ١٤٠٠ رژیم اسلامی ویژگی هایی دارد که به درجاتی آن را از انتخابات در دوره های قبل متمایز میکند. کمدی مضحکی است! باید به این ویژگی ها پرداخت. چرا رژیم اسلامی خودی ترین خودی های خود را هم از دور خارج میکند؟ یکدست شدن، تک جناحی شدن راس حاکمیت اسلامی، تمام پاسخ به این سئوال کلیدی نیست. مساله اصلی دلایل و هدفی است که در پس این تغییر و تحولات دنبال میکنند. سئوال این است برای چه شرایطی آماده میشوند؟ آیا مساله جانشینی خامنه ای معضل اساسی شان است؟ آیا “هزینه ای” که برای این مساله می پردازند متناسب با منفعت احتمالی است؟ بر سر اصلاح طلبان حکومتی پس از این تغییر و تحولات چه خواهد آمد؟ آینده این جناح چیست؟ به این سئوالات باید پاسخ داد، در عین حال به مجموعه ای از حاشیه های این مناسک اسلامی نیز باید نگاهی انداخت.

خط و نشان کشیدنهای اوباش اسلامی
خامنه ای در دفاع از اقدام شورای نگهبان و تلاش مردم در رسوا کردن تلاشهای رژیم ناچارا به صدا در آمد. در نطقی بدون اینکه حتی قصد “دلجویی” چندانی از نزدیکترین عزیز کرده های خود داشته باشد، خط و نشان کشید: “به حرف این کسانی که ترویج میکنند که فایده ای ندارد، نرویم، نمی رویم پای صندوق رای اعتنا نکنید. اینها دلسوز مردم نیستند. کسی که دلسوز مردم است، مردم را از رفتن پای صندوق منع نمیکند.”اینها البته کلمات پاستوریزه شدن این رهبر اوباش اسلامی است. آنها که گوش به فرمانش هستند بدون ملاحظات ظاهری جوهر پیامش را بیان کردند. خط و نشان میکشند، تهدید کردند که به خیابانها خواهند آمد، قمه کش های خود را به جان مردم معترض خواهند انداخت.
سعید قاسمی از بزرگ چاقوکشان این باند سیاه عملی کردن این سیاست “رهبری” را از حمله به احمدی نژاد و دولت روحانی آغاز کرد. اما هدفش اعتراضات خیابانی توده های مردم بود. “جمع تان میکنیم”! گویی کسی سیاست این اوباش را نمی شناسد و اطلاعی از تاکتیک دستجات اوباش اسلامی در مقابله با اعتراضات توده ای ندارد. کماکان بر این تصور احمقانه اند که با بستن شمشیر خونین اسلام از رو میتوانند جلوی شورشها و قیامهای آتی را بگیرند. هر چند که در اتاقهای فکر سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی شان هر روزه چندین طرح چگونگی مقابله با خیزش های توده ای آتی را زیر و رو میکنند. واقعیت این است که رژیم اسلامی دیگر حتی از مضحکه انتخاباتی خود هم در هراس است. اگر میدانست که میتواند این مناسک را سالم به مقصد برساند، اگر چنین ارزیابی ای از اوضاع سیاسی داشت، دست به برگ آخر نمی برد. بازی را نیمه کاره تمام نمیکرد. خودی هایش را دور نمی انداخت. علیرغم تصورات کودنانه اصلاح طلبان حکومتی و تبلیغاتشان به بازی ادامه میداد. آنها را از گردونه خارج نمیکرد.
اما روزی که رهبر این چاقوکشان اسلامی نیز “صدای انقلاب مردم” را بشنود، دور نیست. آن روز که دو باره “رهبر” ناچار به گریه و تظلم خواهی شود، دور نیست. آن روز که “جسم نحیف و ناقص” خود را به وثیقه بگذارد، دور نیست. ما آن دورانها را دیده ایم. آینده این اوباش را هم میتوان به سادگی تجسم کرد. سرنگونی حکومت اسلامی و محاکمه سران رژیم، آن روزها دور نیست.
ما پاسخ این لات و لوت های اسلامی، پاسخ فقر و فلاکت و استبداد و استثمار وحشیانه و نابرابری عظیم سیاسی و اجتماعی و جهل و خرافه اسلامی را با سازماندهی و هدایت اعتراضات توده ای مردم و تامین رهبری رادیکال و کمونیستی در تحولات آتی خواهیم داد.

اهداف یکدست شدن؟
بسیاری از تحلیل ها هدف راس حاکمیت از خاتمه دادن به حضور جناح رقیب در انتخابات را از سر یکدست شدن حاکمیت اسلامی توضیح میدهند. واقعیتی در این تحلیل موجود است. اما سئوال کلیدی این است که یکدست شدن رژیم هدفی در خود نیست؟ دلایل و فاکتورهای دخیل در چنین تصمیمی کدامند؟ این یکدست شدن در خدمت کدام اهداف سیاسی است؟ آیا مساله جانشینی خامنه ای اساس مساله است؟
خارج کردن اصلاح طلبان حکومتی و حتی بخشی از خودی ترین خودی ها و امتحان پس داده ها از گردونه قدرت سیاسی بهای سنگینی است که راس رژیم برای تامین نیازمندیهای خود در جانشینی خامنه ای حاضر به پرداخت آن باشد. شورای خبرگان رهبری که مساله جانشینی خامنه ای علی الظاهر به آن محول شده است، اساسا در دست جناح خامنه ای و افراطی ترین نیروهای جناح راست است. اکثریت روسای قوا را نیز تاکنون در دست داشته اند. بعلاوه جناح رقیب بزدل تر از آن است که بخواهد حتی حرکتی خلاف “رهبری” انجام دهد. نتیجتا مساله جانشینی خامنه ای هر چند که یک معضل حاکمیت است اما بنظر نمیرسد که فاکتور تعیین کننده در این تغییر و تحول درونی رژیم اسلامی باشد، اگر به آن روز برسند.
این بررسی اولیه ما را به فاکتور اصلی و تعیین کننده میرساند. این غول جنبش توده ای مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است. تغییر و تحولات درونی را اساسا باید بر مبنای موقعیت این جنبش و واکنش رژیم اسلامی به آن توضیح داد. فاکتورهای درونی حتی اگر نقشی ایفا کنند، نقشی تعیین کننده و عامل اصلی نیستند. مدتهاست که دعواهای درونی جناحهای رژیم متاثر و ناشی از این جنبش عظیم توده ای است. اما چرا حذف جناح اصلاح طلب از تمامی ارگانها؟
رژیم اسلامی در انتهای خط است. میدانند که در مقابل مردمی قرار گرفته اند که در تدارک و کمین سرنگونی رژیم اند. توهمی ندارند. به دنبال تغییری برای بقاء آنطور که اصلاح طلبان حکومتی مد نظر دارند، نیستند. به این نتیجه رسیده اند که هر گونه عقب نشینی در مقابل این مردم زمینه ساز و انگیزه ای برای اعتراضات بیشتر و پیشروی جنبش سرنگونی در جامعه است. هم به لحاظ نظری و هم تجربی پی برده اند که هرگونه اتکاء به پایین و اعتراضات به این امید واهی که سر این اعتراضات را به سوی رژیم، جناحی از رژیم خم کنند، بازی با آتش است. مار گزیده اند. از این رو ارزش مصرف این جناح در مناسب کلیدی برایشان به پایان رسیده است. به این تصویر باید شعار اعتراضات توده ای اخیر را نیز اضافه کرد. “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا”. خامنه ای این پیام مردم را با پوست و گوشت خود شنیده است.
اما چرا حذف جناح رقیب؟ آیا نمیتوانستند با ادامه بازی به مقابله با مردم برخیزند؟ مگر در اعتراضات ٧٨ این خاتمی نبود که خط و نشان میکشید و خامنه ای عجز و لابه میکرد؟ مگر در وفاداری این جناح در حفظ و تداوم عمر سیاه رژیم اسلامی شک دارند؟ پاسخ را نباید در عدم وفاداری جناحی از رژیم جستجو کرد. موسوی هم در اوج اعتراضات ٨٨ هدفش “بازگشت به دوران طلایی خمینی” بود. مساله این است مردم با موسوی و کل این جناح چه کردنو چه میکنند. “موسوی بهانه است، هدف کل نظام است”. رژیم میداند که اصلاح طلبی حکومتی دیگر برگ سوخته است. بی مصرف است. نیازمند آرایشی مناسب برای شرایط کنونی اند. دوران کرونا به هر حال پایانی دارد. نفرت و انزجار مردم انباشته شده است. فقر و فلاکت بیداد میکند. به قلعه پناه برده اند. در تدارک مقابله با خیزشهای آتی اند. دارند آرایش متناسب سیاسی متناسب با دوران آتی را بخود میگیرند.
حذف احمدی نژاد تیر خلاص زن را چگونه میشود توضیح داد؟ این کوتوله سیاسی که در اوج اعتراضات ٨٨ در کنار خامنه ای و تمام قد در مقابل اعتراضات در جامعه ایستاده بود. حذف احمدی نژاد را نیز تنها در پرتو همین تحولات میتوان و باید توضیح داد. واقعیت این است که احمدی نژاد از نفرت مردم از حکومت اسلامی مطلع است. اما بر این تصور پوچ است که میتواند حکومت اسلامی را بدون آخوند جماعت حفظ کند. الگوی پاکستانی از حکومت اسلامی را بیشتر مد نظر دارد. حکومت اسلامی با اتکاء به نظامیانی که سهم بری از حکومت نیازمند کرنش به جماعت آخوند نیستند. حاضر است که آخوندها و ولایت فقیه را قربانی کند. از خانواده لاریجانی شروع کرده، اما پیامش روشن است، اگر آخوند گیری در جامعه شروع شود به لاریجانی ها محدود نخواهد شد. همه شان خواهند سوخت. حکومت اسلامی بدون آخوند در ایران یک پروژه غیر ممکن است. مردمی که در کمین رژیم اند، به کنار زدن آخوند بسنده نخواهند کرد، کل بساط این کثافت اسلامی را برخواهند چید. این حکم مردم است. بی جهت نیست که در واکنش به حضور فرمانده نظامی تهران در منزلش پس از رد صلاحیت، بیانیه صادر میکند و بر پروژه سرنگونی رژیم البته از جنس راست آن تاکید میکند.(١)

سرنوشت جناح اصلاح طلب حکومتی
جناح اصلاح طلب حکومتی دارد روزهای آخر عمر سیاسی خود را در راس حاکمیت از سرمیگذراند. کل پروژه اش از دو سو بی اعتبار شده است، هم از جانب توده های مردم و هم از جانب راس حاکمیت اسلامی. بسرعت از راس قوا و نهادهای کلیدی به کناری زده خواهند شد. این جریان زبون هدف کل پروژه اصلاحاتش تامین شرایط بقاء حکومت اسلامی بود و هست. بدون اسلام در حاکمیت هیچ اند. اشارات تاج زاده پس از رد صلاحیتش گویای موقعیت این جناح و اعتراضات پیشاروی جامعه است. میگوید:”پروژه اصلاحات بنیادی باید در فضایی آرام و گفت و گویی پیش برود، به یاری خداوند و پشتیبانی مردم.”اصلاحات بنیادی، آرام و با گفت و گو! واقعا دیدنی است. ایشان وزیر دولتی بودند که احمدی نژاد را از صندوقهاش بیرون آوردند و خفقان گرفتند.
آیا این سرنوشت کل جناح اصلاح طلب حکومتی است؟ نه الزاما! سرنوشت بخشهای اصلی و سردمداران آن است، غرولند در کنار رژیم. اما بخشهایی از این جناح به اشکال مختلف در توجیه حفظ خود در حوزه های اندرونی رژیم تئوری پردازی خواهند کرد. امیدشان به نقش آفرینی در فردای تحولات است. اینها بخشی از حکومت اسلامی اند که تصور میکنند، میتوانند در دورانهای بحرانی آتی به میدان بیایند. برخی از نیروهای این جریان بر این تصورند که میتوانند ولایت فقیه و برخی از ارگانهای زیر دست اش را قربانی حفظ رژیم اسلامی کنند. رویاهای این جناح همانند تصورات احمدی نژاد پوچ و کودنانه است.
اما این جماعت به هر تکه استخوانی راضی است. اخیرا نیز امیدشان را به “دکتر همتی” گره زده اند. بنظر ماشین تبلیغاتی شان به دور همتی به گردش در آمده است. هر چند که “جبهه اصلاحات” کاندیدی در این انتخابات ندارد، اما کم و بیش امید دارند که ایشان نفر دوم شوند تا نشان دهند که زانو زده شکست را نپذیرفته اند. یک تحلیل گر این جناح نوشته است: “اما دکتر همتی اکنون با کمک میلیون ها تن از شهروندان فرهیخته و با فرهنگ و همراهی همسر فرزانه خود خوش درخشیده و این هنوز از نتایج سحر آقایان است.” از قرار پاسخی برای گرم کردن “تنور انتخابات” یافته اند.

رئیسی تافته جدا از بافته؟
بخشی از تبلیغات اصلاح طلبان حکومتی ترسیم چهره ای از رئیسی جدا از کلیت رژیم اسلامی است. گویا این جنایتکار تافته جدا از بافته ای است. گویا هیولایی است که حتی حکومت اسلامی را بد نام خواهد کرد. این تبلیغات بخشی از سیاست انتخاباتی این جناح است که اکنون نیز دنبال میکنند. واقعیت این است که رئیسی همانند خمینی و خامنه ای و لاجوردی، همانند خلخالی، همانند کچویی و همانند قاسم سلیمانی و لشگر اوباش اسلامی، از اجزاء تشکیل دهنده حکومت اسلامی است. عنصر لایفنکی از این حکومت است. خلاصه و فشرده حکومت اسلامی است. رئیسی خود حکومت اسلامی است. نباید اجازه داد واقعیت جنایت پیشگی رئیسی پرده ساتری بر ماهیت رژیم اسلامی بکشد. حکومت اسلامی با اتکاء به این اوباش تا به اینجا آمده است با این اوباش هم سرنگون خواهد شد.

جمهوری اسلامی، خلافت اسلامی
این تبیین اصلاح طلبان حکومتی از تغییرات درونی رژیم اسلامی و حذف این جناح از مراکز اصلی قدرت است. تبیین رمانتیکی است. در توصیف این تغییر بر این فغان خمینی تکیه میکنند که “میزان رای ملت” است. رایی بدون آزادیهای سیاسی، بدون آزادی احزاب، بدون آزادی مطبوعات، بدون حق تشکل و اعتراض و اعتصاب و انتقاد. رایی در خاموشی و خفقان و جنایت. نه، جمهوری حتی با تعاریف غربی آن هزار بار برای سر این حکومت زیاد است. حکومت اسلامی از همان ابتدای شکل گیری با ولایت فیقه اش، نمونه امروزی خلافت اسلامی بود. نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر!

حاشیه های یک کمدی مضحک
سلامی فرمانده سپاه پاسداران گفته است که “هر رایی که به صندوق انداخته میشود، یک موشک است.” از قرار ایشان کماکان در فضای موشک پراکنی جنایتکارانه سپاه به هواپیمای مسافربری و قتل عام ١٧٦ تن از مسافران و خدمه این هواپیما است. روزی که ایشان در کنار خامنه ای و سایر جنایتکاران اسلامی پشت میز محاکمه قرار گیرد، دور نیست.
فرخ نگهدار،کسی که نقش مهمی در به لجن زار ارتجاع بردن یک سازمان نسبتا بزرگ ایفا کرده است، هم پا وسط گذاشته است.کودنانه میگوید: “به توانمندی و مردم پسندی منتخبین شورای نگهبان هیچ باوری ندارم. اما رئیسی برای کشورم خطرناک است. ریاست او تحقیر ملت است. من به این خفت تن نخواهم داد. روز رای گیری با بیرق “نه بهرئیسی به کنسولگری جمهوری اسلامی خواهم رفت و رای خواهم داد. اصلا مهم نیست به چه کسی. نه_ به اعدام.”ظاهرا حمایت از خمینی تحقیر نبود؟ حمایت از صادق خلخالی، پرچمدار و الگوی رئیسی، تحقیر کسی نبود؟ حمایت و تشویق شکار و کشتار انقلابیون حقارت نبود. اوج حقارت سیاست این جریان اکثریتی – توده ایستی است.
حسن خمینی نوه بنیانگذار حکومت اسلامی که این روزها به سوگولی اصلاح طلبان نیز تبدیل شده است، پس از تشری که از خامنه ای در مورد شرکت در انتخابات دریافت کرد، نیز زبان به اعتراض باز کرده است. میگوید: “نمی شود تو برای من منتخب کنی و بگویی به این رای بده” این شازده امامه بسر اقدام شورای نگهبان را “تیشه به ریشه انقلاب” توصیف کرده است. خیر! اشتباه میکنید. حکومت اسلامی همین است. از ابتداء همین بوده است. در یک انتخابات آزاد شما اوباش اسلامی به تعداد اعضای خانواده تان رای نخواهید آورد. خیر، آنچه تغییر کرده است جایگاه جناح شما انگلهای اسلامی در کل حکومت اسلامی است. نگرانی شما از این است که مردم کل این بساط لفت و لیس اسلامی را بزیر بکشند و امثال شما باید پاسخگوی جنایات این رژیم باشید. باور کنید از این آینده راه فراری ندارید.

)١) احمدی نژاد و چشم انداز تحولات: احمدی نژاد و چشم انداز تحولات آتی،
پس از این که سردار نجات، فرمانده قرارگاه ثارالله و مسئول امنیت تهران در منزلش حاضر میشود و تهدیدش میکند. بیانیه ای صادر میکند و میگوید: “وضع کشور همه جوره بد است و البته هیچ وقت اینقدر بد نبوده است. با ادامه این روند، وضع با سرعت زیاد، خیلی بدتر میشود. دشمن به این نتیجه رسیده است که شرایط برای گرفتن امتیازات سنگین از نظام کاملا فراهم شده است. از کلام و رفتار آنها کاملا پیداست که بسیار امیدوار شده اند و باور کرده اند که نظام به زودی تسلیم میشود. فکر میکنم قبل از انتخابات، توطئه جدیدشان شکل بگیرد. آنها منتظرند که نظام در این مرحله عقب نشینی بکند، بعد به طور سنگین روی حقوق بشر و مسائل نظامی فشار خواهند آورد. با ادامه فشار اقتصادی شدیدتر و اساسی تر و با توجه به دور شدن مردم از نظام هر روزه در حال بیشتر شدن است، هم انحلال سپاه و هم حذف شورای نگهبان و همچنین انتخابات با نظارت خارجی را خواهند خواست و بعد هم که معلوم است کار را در مسیر تغییر نظام و رفراندم می اندازند.” پیامش روشن است. این وضعیت، این حکومت در این شکل قابل دوام نیست. رفتنی است. بیهوده تلاش میکند. آینده شان، سیاه روی دیوار سفید نوشته شده است.
ما تلاش میکنیم تا سرنگونی محتوم حکومت اسلامی را با انقلابی کارگری، انقلابی متضمن آزادی و برابری و رفاه همگان، و برپایی یک جمهوری سوسیالیستی همراه کنیم.

اینرا هم بخوانید

کشتار مردم غزه. جریان راست در اسرائیل، در ایران

صحنه ها در این منطقه از خاورمیانه بسرعت در حال تغییرند. آنچه را که در …