هیاهو و جنجالی که پیرامون جسد مومیایی شده “رضا شاه” مطرح شده است خواه ناخواه یک سئوال را در مقابل ما هم قرار میدهد: موضع ما در قبال این مساله چیست؟ موضع کمونیسم کارگری از چه اصول و مبانی ای استنتاج میشود؟ کلا در فردای قدرت گیری کمونیسم کارگری در جامعه چه راه حلی در قبال این دسته از مسائل ما اتخاذ خواهیم کرد؟
برای پرداختن به اصل موضوع ابتدائا باید از گرد و خاکها و خود هیاهویی که برخی از سردمداران رژیم آدمکشان اسلامی و همچنین مدافعان استبداد رضا خانی به راه انداخته اند، دوری گزید و از یک حق پایه ای و انسانی آًغاز کرد. بعلاوه اینکه این مومیایی واقعا متعلق به “رضا شاه” است یا نه، تغییر چندانی در اصل موضع ما ایجاد نمیکند. بحث ما عمومی تر است.
داشتن محل دفن با نام و نشان واقعی افراد یک حق طبیعی و بی قید و شرط کلیه آحاد جامعه است. این حق هیچگونه محدودیت و اما و اگری از نظر من ندارد. مقید و مشروط به نقطه نظرات سیاسی و یا تاریخ فعالیتهای سیاسی و جایگاه افراد نیست. حقی جهانشمول و طبیعی هر انسانی است. هر شهروند جامعه باید که از مکانی برای به خاک سپرده شدن، اگر چنین انتخابی داشه باشد، برخوردار باشد. این مکان بنوعی شناسنامه پایانی یک زندگی است. یک جامعه انسانی باید تضمین کننده چنین حقی برای تک تک آحادش باشد. برخوردادی از این حق همانقدر شامل جنایتکارانی مانند خمینی و لاجوردی و دیکتاتورهایی مانند “رضا شاه” و “محمد رضا شاه” میشود که شامل قهرمانان راه آزادی و برابری و سوسیالیسم. به این اعتبار من طرفدار این موضع هستم که مومیایی “رضا شاه” مانند هر انسان دیگری با حفظ و رعایت شئون انسانی در گورستان مورد نظر خانواده اش به خاک سپرده شود.
این یک موضع اصولی و انسانی کمونیسم کارگری است. به معنای ذره ای تخفیف سیاسی به دیکتاتورهایی مانند “رضا شاه” و یا خمینی و امثالهم نیست. نقد ما به این گذشته، به این جریانات با تمام قدرت و کوبندگی خودش همواره پا برجاست.
به این اعتبار اقدام حکومت اسلامی در تخریب مقبره “رضا شاه” در اوان انقلاب و تلاش برای سوزاندن احتمالی جسد مومیایی شده او یک اقدام ضد انسانی و ناقض حقوق پایه ای آحاد جامعه در مصون بودن مکان دفن آنها از هر تعرضی است. تعیین تکلیف با جنایات خمینی و خامنه ای ها و مستبدینی که دستشان به خون مردم آزادیخواه و کمونیست آغشته است، یک تعیین تکلیف سیاسی است. تعیین تکلیفی با جسد و مرده این افراد نیست.
بعلاوه درس آموزی از تاریخ بمنظور جلوگیری از تکرار آن با حذف تاریخ یا حذف جسد چنین موجوداتی صورت نمیگیرد. بگذار مقبره “رضا شاه” و خمینی جناتیکار و کورش پا بر جا باشد. ما با بیان حقایق تاریخی در مورد نقش و اقداماتی که این جانیان انجام داده اند، جامعه را آگاه میکنیم. بگذار این اماکن محلی برای بازدید از تاریخ باشد. ما تضمین میکنیم که هیچ حقیقتی در این زمینه ناگفته نماند. ما تضمین میکنیم که جامعه بداند که این افراد که بودند و چه ها کردند. ما مقبره خمینی را نشان جامعه خواهیم داد و یاد آور خواهیم شد که در دوره ای از تاریخ ایران حکومتی بر این مردم حکمرانی میکرد که برای جنایتکاری مانند خمینی چنین بارگاه و مقبره ای ساخته است و میلیاردها دلار هزینه چنین موجودی کریه ای کرده است. ما به جامعه خواهیم گفت که در همان حال در همان جامعه انسانهایی بودند که از فقر و فلاکت در گورهای نیمه تمام شب را به صبح میرساندند و نامشان “گور خواب” بود. جامعه ای که کودکانش در خیابان در حین کار مشق مینوشتند. ما تمام حقایق این دوران را در برابر چشمان جامعه قرار خواهیم داد. تمام حقیقت!
بعلاوه ما سیاست تخریب اماکن تاریخی را یک سیاست کودنانه و ضد اجتماعی میدانیم. ما نیازی به متروکه کردن این اماکن نداریم. ما با بیان حقایق تاریخی، تاریخ واقعی و جایگاه حقیقی این سرمداران را برای جامعه روشن خواهیم کرد. آزادی بی قید و شرط بیان و نقد، نقد تمامی جوانب جامعه، ابزار ما برای تحقق چنین سیاستی است.
اما چند نکته هم در باره خود این هیاهو باید گفت. بسیاری از نیروهای سلطنت طلب و طرفداران سیستم پادشاهی و ارباب و رعیتی به هیجان آمده اند، گرد و خاک میکنند و باز تلاش میکنند تا از یک مستبد تاریخی یک قهرمان تاریخی بسازند. گویا هنوز در خواب بسر میبرند. گویا نمیدانند که دوره ارباب و رعیتی و شاه بازی تمام شده است. “رضا شاه” یک مستبد بود. قانون سیاه ضد کمونیستی “رضا شاه” هنوز رویای طلایی بسیاری از دیکتاتورها است. جامعه با آن دوران تعیین تکلیف کرده است. آنها که به گذشته نگاه میکنند، میخواهند مردم را در گذشته به اسارت بگیرند.
بعلاوه این کسانی که امروز خواهان رعایت شئون انسانی با جسد مومیایی شده “رضا شاه” هستند آیا خودشان از برخورداری آحاد جامعه از چنین حقی دفاع میکنند؟ آیا نقدی هم به اقدامات ضد انسانی و جنایتکاران دوران سلطنت پدر و پسر با قربانیان این حکومتها دارند؟ یا نه این جریانات همان حقی را برای مخالفین خود و آزادیخواهان و کمونیستها قائیلند که خمینی ها و لاجوردهای قائل بودند؟ آیا این جریانات برای خالی نبودن عریضه هم که شده یک کمپین برای تعیین هویت جانبخاتگان راه آزادی و سوسیالیسم در خاورانها براه انداختند؟
اما باید تاکید کرد که حکومت اسلامی گوی سبقت را از بسیاری از جنایتکاران تاریخی ربوده است. گورهای دسته جمعی. گورهایی که حدود صد هزار تن از شریفترین انسانهای آن جامعه را در خود جای داده است، بدون آنکه عزیزانشان بدانند که بر مزار کدام انسانی حضور بهم میرسانند و این گلهای رز قرار است زینت بخش خاک کدام انسان آزادیخواهی باشد.
در خاتمه مایلم تاکید کنم که موضع کمونیسم کارگری در قبال چنین مسائلی ناشی از اصول انسانی ناظر بر کمونیسم کارگری است، ناشی از حس انسانگرایی عمیق ماست. ما آنچه را که برای خود میخواهیم برای هر انسان دیگری هم میخواهیم. این برابری طلبی عمیق بازتاب سوسیالیسم ماست.