ما کاراگاه و بتمن نیستیم، جنبش سیاسی هستیم!

با مطرح شدن کمپین برای تعقیب قاضی حسن تردست یک عده شروع به ایراد گیری کرده و میگویند باید وقتی از خبر رفت و آمد مقامات جمهوری اسلامی مطلع میشویم، این خبر را رسانه ایی نکرده، در پشت صحنه، درگوشی مطرح و به تعقیب و دستگیری این افراد بپردازیم. پاسخ من به این ایرادات شامل این نکات است:


۱. این ایراد دو تا نقص متدولوژیک دارد. اول اینکه زیادی دلش به قوانین اینجا خوش است. بعضن متوهم است، هدفش را فقط رو به قوانین کشورهای غربی گذاشته است. فکر میکند اگر وکیل بگیرد. با پلیس مرزی چاق سلامتی کند و به انها اطلاع بدهد، آنها هم یک مژدگانی داده، تشکر میکنند. مقامات جمهوری اسلامی را دستبند زده و به زندان می اندازند. این یک نوع اصلاح طلبی در چهارچوب قوانین کشورهای خارج بخصوص در اروپاست. یادش می رود که قاتل میکونوس را همین دولت آلمان آزاد کرد، یعنی در واقع معاوضه کرد. در فرودگاه امام گردنش گل انداختند. عکسش را خود روزنامه های اینجا هم زدند. اینکه حمید نوری را گرفتند، اولن یک نمونه است. در ثانی حمید نوری را به خاطر گل روی ایرج مصداقی نیست که نگه داشتند. دو تا علت باعث شده حمید نوری را نگه دارند. یکی فشار مبارزه مردم ایران در داخل و خارج کشور است. یکی چشم انداز معاوضه با حکومت است. چهل سال است داریم مبارزه میکنیم. دوست و دشمن خودمان را عین کف دست میشناسیم. ما از قوانین اینجا به نفع مبارزه خودمان استفاده میکنیم. چیری که باعث میشود سمبه ما در استفاده از قوانین پر زور باشد، قایم موشک بازی با وکیل و رسانه ها نیست، قدرت حمایت مردم است. همین دولتها با همین قوانین موجودشان اگر ببینند پشت یک کمپینی قدرت هست، قوانین را جور دیگر تفسیر میکنند. اگر ببینند قدرت نیست، روی قوانین خودشان هم نمی ایستند. معیار قانون، قدرت مردم است نه چیز دیگری. هر کسی قدرت مردم را دور زد و دلش را به کریدورها و لابیها و وکیل و وزیر خوش کرد باخته است. لازم نیست برای ما ژست فرهیختگی بگیرد. زور سیاسی مردم تعیین کننده است. همین دولتهای اروپایی که امثال ایرج مصداقی میخواهند قانونشان را جایگزین سازماندهی اعتراض پر زور مردم بکنند، همین ها حامیان برجام، حامیان مذاکره با حکومت، حامیان لاس زدن با امثال ظریف هستند. اینها قبل از ماها میدانند آیت الله هایی که به اینجا سفر میکنند کی هستند و چه جنایتی در ایران کرده اند. شما الان بروید در تهران تقاضای ویزا بدهید، جیک و بوکتان را در می آورند، آنوقت چطور نمیدانند یارو قاضی بوده هشت صد نفر را زیر تیغ برده است. دلارهای پترولی ایجاب میکند زیر سبیلی در بکنند. وگرنه دانشجوی بیچاره، متقاضی کار در تهران باید از هفت خوان رستم رد بشود تا ویزا بگیرد. متوهم کردن مردم نسبت به این دولتها و قوانینشان جزو متد ایراد گیرندگان هست. ما به جای توهم، طرفدار اعتراضیم. طرفدار پر زور کردن سمبه مبارزه مردمیم. ما میگوئیم مبارزه تعیین میکند قانون چطور تفسیر بشود.


۲. دوستان میگویند اگر شنیدید فلان فرد به یک کشور اروپایی امده هیس، صدایش را در نیاورید. وکیل بگیرید یا مخفیانه تعقیبش کنید. جواب من این است که مگر ما اف بی آی هستیم. اولن شما نمیتوانی وکیل بگیری برای چیزی که اصلن نمیدانی. وکیل بگیری که چه بشود؟ از وزارت خارجه خود این کشورها شکایت کنی؟ از کسی که ویزا داده شکایت کنی: کی قرار است وکیل بگیرد؟ مگر تمام نیروهای اپوزیسیون از جایی پول یامفت میگیرند که تند تند تا خبر شنیدند وکیل بگیرند؟ چه نیرویی میخواهد یک تنه دنبال فلان قاضی بگردد؟ یعنی شبکه بتمن درست کنیم مخفیانه از اینجا به انجا بپریم ببینیم کدام قاضی لب کدام دریا دارد حال میکند یا در کدام بیمارستان پروستاتش را عمل میکند؟ حرفی بزنید که خنده دار نباشد.
شما وقتی میتوانید دنبال کسی بگردید، که مردم را با خودتان همراه کنید. جنبش ایجاد بشود، موشها از ترس سرشان را از سوراخ بیرون بکنند. اینکه رسانه ها را مطلع کنید. علامت بدهید به دولتها که شما و مردم حساس شده اید. احزاب و اتحادیه های کارگری را مطلع کنید. نمونه حمید نوری، فقط یک نمونه است تازه انهم با ویژگیهای خاص خودش که ربطی به پنهان بودن یا علنی بودنش نداشت. تازه پشت کیس حمید نوری هم کلی تجمع و تظاهرات هست. متدی که مردم و کمک و تلاش انها را جایگزین کاراگاه بازی محدود و غیر عملی یک عده اندک میکند، شکستش ابعادی بزرگتر دارد. بعدش هم دچار این توهم است که گویا اگر یواشکی وکیل بگیرد، قانون مربوطه از وکیل می ترسد و طرف را بازداشت میکند?


در کیس شاهرودی نماینده مجلس آلمان اعتراض داشت. رسانه ها همه نوشتند ولی دولت آلمان ترجیح داد به خاطر سفر وزیر امور خارجه به تهران و قراردادهای کت و کلفت اقتصادی، شاهرودی را رد کند. وکیل هم داشتیم. شاهرودی هم در بیمارستان بود. شکایت هم شده بود. از در عقب فرودگاه هامبورگ ردش کردند برود که کانفلیکت دیپلماتیک نداشته باشند. کیس شاهرودی یک ذره به مخفی بودن و علنی بودن ربط نداشت. تازه کیس منصوری هم باز پر از موفقیت سیاسی بود، چون با آن فضاحت ترسید و در رفت!


۳. معیار موفقیت این پلتفرم که دنبال مقامات جمهوری اسلامی بگذاریم در چیست؟ به نظر من فقط در یک چیز است، آنهم اینکه جمهوری اسلامی بداند خارج کشور برایش امن نیست. مسئله امن نبودن فقط دستگیری نیست. همین الان خود جمهوری اسلامی به دولت کانادا گفته خاوری را پس بده میخواهم محاکمه اش کنم. خاوری وکیل گرفته و به گفته خود جمهوری اسلامی محل اقامتش را عوض و مخفی کرده است.ولی شما نمیتوانی بگویی کانادا برای دزدهای حکومت امن نیست. چرا؟ چون جنبش سیاسی نداشتید. مثال کنفرانس برلین بهترین مثال است. در کنفرانس برلین ما رفتیم دروغگویی اصلاح طلب را با سر و صدا افشا کردیم. گفتیم نمیگذاریم خارج را به سکوی دروغگویی خاتمی تبدیل و به عنوان رفرمیست به افکار عمومی بفروشید. اصلن هیچ مطالبه ایی هم در باره دستگیری کسی مطرح نشد. اما اصلاح طلبها بعد از کنفرانس برلین می ترسیدند بیایند جوله بدهند و خاتمی را به عنوان رفرمیست بفروشند. این یعنی ایجاد جنبش سیاسی. ما میخواهیم جنبش سیاسی ایجاد کنیم نه شبکه کارگاه های چراغ قوه به دست. ما میخواهیم این پلتفرم را به کرسی بنشانیم که خارج مال مردم ایران باشد. این پلتفرم را ممکن است با هزار شیوه به تفوق برسانیم. یک جایی ممکن است زور سیاسیمان برسد، مردم هم کمک کنند، شکاف سیاسی احزاب حاکم بر دولتی این امکان را بدهد یکی را بگیرند. یک جایی ممکن است به همان فضای سیاسی و رسانه ایی که ایجاد کردیم پیروزی بگوئیم. الان به جز اینهایی که حب و بغض دارند، مردم از کمپین تعقیب شاهرودی به عنوان یک موفقیت سیاسی اسم میبرند. رسانه های اینجا نوشتند قاضی مرگ فرار کرد. معیار موفقیت ما این است چقدر مردم را اورده ایم. از بی تفاوتی در اورده ایم. با خودمان هم جهت کرده ایم. معیار ما این است بگوئیم بیا با ما اروپا را به عنوان سنگر مبارزه مردم ایران نگه داریم برای جمهوری اسلامی ناامن کنیم. ما مجاهد نیستیم. شبکه مخفی پلیس های اماتور هم نیستیم. هدف ما ایجاد جنبش سیاسی علیه نظام در خارج کشور است. جنبش را نمیشود با قایم موشک بازی و خودم و خودت فقط بدانیم و درگوشی و مهم جلوه دادن بازی دوصفر هفت تک تیراندازها ایجاد کنیم. جنبش یعنی همه با هم هر کسی سهیم باشد در تثبیت این نقشه. همین الان در سه چهار روز اخیر مردم کلی به جنب و جوش امده اند. هر کسی مشغول یک فعالیتی است. یک عده ویدئو درست کردند. یکی مصاحبه میکند. یکی در شبکه های اجتماعی یقه خانواده اش را گرفته است. یکی وکیل گرفته. یکی با رسانه ها صحبت کرده. یکی توئیتر را فعال کرده.این برای ما مهم است. ما دنبال این کانسپتیم. دوستانی که ایراد میگیرند اصلن کانسپتشان با ما فرق دارد. کانسپت آنها یعنی پروموت کردن قهرمانیهای فردی و کاراگاهی. این ممکن است یک جایی خوب باشد، ولی از این شیوه جنبش سیاسی در نمی آید. راستش خیالشان را تخت کنم تنها کانسپتی هم که تا به حال موفق بوده همین کانسپت سیاسی اجتماعی بوده. همه این واقعیت را میدانیم.

اینرا هم بخوانید

فال حافظ و رشد بلاهت و خرافات به جای خرد!

در همین چند روز اخیر در صفحات افراد زیادی مشاهده کردیم که نه به شوخی، …