مطالبه “مزد و حقوق” و رفاه معیشت امر فوری جنبش های کارمزدی است! سیما منصوری

مندرج در کارگر کمونیست ۷۴۵

کشمکش ها و جدال ها و اتحاد های موجود در جنبش های کارگری و بازنشستگان و معلمان و…، نه توصیه ای و تئوریکی و “دسیسه فرقه “ای ست و نه تعابیری ست که گرایشات سرمایه تبلیغ و روایت میکنند .

باید اذعان داشت که حکومت و سرپا نگه دارندگانشان بیش از طبقه کارگر میفهمند آنچه “قدرت طبقه کارگر” میگویند بمعنی بالفعل از پتانسیل موجودش بیرون میزند) !باز نگارش این موضوع و تاکیدات مجدد، صرفاً بلحاظ اهمیت در موضوعات گرهی و بر مبرمیت آن دلالت میکند. ).   تلاش جدی در ممانعت از اتحاد طبقه کارگر، و در جدال های غیر قابل اجتناب کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان و….، چه برای  “قدرت چانه زنی”‘ بهبود معیشت شان  و چه در جدال های بنبانی تر تغییر همه وضع موجود، یک رکن سیاست وقفه ناپذیر سرمایه داری غارتگر  حاکم در برابر جنبش های کارمزدی ست .

تصویر و “قاب”ی که سرمایه و حکومت و گرایشات ضد و غیر کارگری با کمک سنت ها و ساختارهای تبلیغی/ایدئولوژیکی شان از کارگر و مکان سیاسی/اجتماعی اش ترسیم میکنند و به شناسنامه طبقاتی و هویت اش الصاق میکنند، اینست که کارگر موجودی له شده و محروم، حداقل بگیر و حداقل خواه و قابل ترحم و صغیر و حکومت تلاش میکند به این تصویر رسمیت دهد .

چند شقه و پراکنده کردن پتانسیل واقعا موجود جنبشهای کارگران و معلمان و بازنشستگان و پرستاران و..شکستن و اره کردن مکان سیاسی/اجتماعی شان بمثابه یک موجودیت و هویت طبقاتی واحد، چه در قلمروهای گوناگون اقتصادی کارمزدی و هم در فرایندهای کار با ماهیت یکسان، یک سیاست پایدار و مکانیسم برنامه ریزی شده حکومتی و نهادهای مرتبط با آب و نان توده کارگر و مردم است.

بحران آفرینی های حکومت در عرصه های کار و معاش و درقلمروهای اقتصادی/اجتماعی  و گسترش فقر و تورم و بیکاری و نا امنی شغلی،  به حکومت این امکان را داده است که :

-با ساختگی ترین تقسیمات و اره کردن فرایندهای کار با ماهیت یکسان و محاط با قوانین و تبصره و معادلات برده وار و رسمیت دادن شان، تلاش کرده اند که نه تنها وقیح ترین غارتگری و استثمار را بر نیروی کار تحمیل کنند، بلکه اساساً توازن قوای سیاسی /اجتماعی کارمزدی و جنبش های اعتراضی شان را چندپاره و متفرق کنند.

– گسترش فقر و نا امنی معاش و سرکوب و خلق بستر درماندگی و استیصال و ….، زمینه های نفوذ گرایشات ضد و غیر کارگری و محافظه کارانه در صفوف طبقه کارگر و جنبشهای اجتماعی کارمزدی اش را فراهم کرده است!

– اساس و ماهیت قوانین کار و معادلات حاکم بر روابط کار و سرمایه نیز ضدکارگری و علیه منافع کل طبقه کارگر و مردم است  و  دست سرمایه داران چپاولگر را در غارت زندگی و معیشت کارگر هر روز بیشتر باز کرده است. از همین رو  همواره خود یک موضوع اعتراض کارگران بوده و  کشمکش های  جنبشهای کارگران و بازنشستگان و معلمان و…با ارجاع به هر درجه قوانین و تبصره ها و مصوبات و…،  بلحاظ توارن قوا سباسی و نزدیکترین امکان در دسترس و در واقعیت  حلقه واسط و بخشی از بستر جدال های پایه ای و بنیانی تر بهبود سفره معیشت و تغییر وضعیت موجود شان بوده و غیر قابل انکار است .

اما گرایشات و رفتارهای سیاسی ای که برای کشمکش های نیروی کار بر بطن “قوانین نیم بند و تبصره و مصوبات و..” حکومتی، تئوری هایی چون “همزیستی تعامل، اصلاح تدریجی و جدال قانونی و تمرین دموکراسی فلسفه روتین را میسازند، در خدمت خفه کردن مبارزه درچهارچوب نظام بردگی حاکم بوده و با خاک پاشیدن در چشمان طبقه کارگر، جنبش های کارمزدی را به دالان های حقارت و بی انتهای انتظار و فقر ابدی هدایت میکنند !

پراکنده کردن آب و نان کارگر ومعلم وبازنشسته و…با مولفه ها و قوانین قابل پاسکاری و کشدار و شقه کردن مزد ومعاش و شکننده کردن آنها با قوانین تفسیر بردار و تبصره های “اگر و مگر و اما”، یک سیاست رندانه  ضدکارگری آنها  برای سوق دادن طبقه کارگر به دالان های انتظار و حداقلی و پراکنده کردن توازن قوا و تضعیف نیروی کارگر  در جنگیدن در چند جبهه همزمان است.

از موضع منفعت کل طبقه کارگر،هیچ قلمرو کار از مناسبات و روابط سرمایه مکان برتری خود ویژه نسبت به دیگر قلمرو های اقتصادی ندارند. بر همین مبنا گره زدن مزد و سفره معاش کارگر و هر نیروی کارمزدی به قوانین دولت حامی سرمایه دار که دست پخت حافظان سود و در خدمت منافع سرمایه داران است،  یک کلاهبرداری آشکار برای استمرار بردگی مزدی و ضد بشری حاکم است.

حکومت به تنگنا افتاده است

در نوشته دیگری نیز اشاره کردم که همه بگیر و ببندهای سراسبمه  و آدم ربائی ها و شکنجه و سرعت بخشیدن ماشین قتل عام حکومتی و اعدام ها و عربده کشی هایشان با اسلحه، نمایانگر گسترش نپذیرفتن ها و پیشروی جنبش های اعتراضی /اعتصابی کارگران و بازنشستگان و معلمان و..این مردم است !

انتخاب ها شده اند . حکومت بدون گسترش تعرض به سفره معاش و خشونت و سرکوب انتخاب دیگری نکرده و ندارد. طبقه کارگر و مردم معترض نیز راهی جز گرفتن سهم شان در بنیانی و پایه ای ترین منفعت و حقوق و رسمیت دادن پایدار به آنها، و جدال برای تغییر وضعیت موجودشان ندارند. وگرنه وضعیت در حد کنونی هم نخواهد ماند و فلاکت سیاهی تحمیل شده بیشتری را تجربه خواهند کرد.  و از این “سرنوشت های” سیاه رقم خورده کم نیستند!

بهبود سفره معیشت طبقه کارگر و جدال های جنبش های کارمزدی کارگران و معلمان و بازنشستگان و…حول مطالبات “طبقه بندی مشاغل و همسان سازی و رتبه بندی و…”  و با هر یک نان بیشتر، ضرورت های غیرقابل انکارند که باید ستانده شوند. هر درجه بهبود در وضع معیشت در خدمت قویتر شدن مبارزه برای ریشه کردن کل بساط توحش و بردگی حاکم است.  

کارگر و معلم و بازنشسته و… با گذاشتن وقت زندگی شان در اعتراض و اعتصاب و بگیر و ببند و زندان و هزینه های تحمیلی بر جدال و…، ممکن است چندرغاز درصدی گیرش بیاید. اما مهم اینست که بدانیم که  در این مبارزه  عملا جلوی تعرض سرمایه داری وحشی حاکم ایستاده است. صف مقابل را تضعیف کرده است و  برای پیشروی بیشتر و تحمیل خواستهای پایه ای ترش زمینه را آماده تر کرده است. اما باید بدانیم که  که حکومتیان همین یک ریال “اضافه”را با چند جور تعرض به جیب و سفره معیشت کارمزدی دو سه برابرش را پس میگیرند و خانوار کارمزدی دوباره برمیگردند دو پله پائین تر از قبل ! بنابراین مبارزه ما در این نقطه متوقف نمیشود. 

با این رویکرد است که باید به مبارزات جاری امروزمان نگاه کنیم و راه آینده ای بهتر را فراهم سازیم. برای مثال بازنشستگان موفق شدند تعرض دولت به حقوقشان را عقب بزنند و افزایش سی و هشت درصدی حقوق ها را  از همین شهریور ماه تحمیل کنند. اما همه میدانیم علیرغم این افزایش هنوزحقوقها هنوز چند برابر زیر خط فقر هستند. به این معنا که تعرضی را عقب زده ایم، اما حاضر به زندگی زیر خط فقر نیستیم و حق ما داشتن یک زندگی شایسته انسان است. سرمایه داری آنهم از نوع وحشی جمهوری اسلامی اش قرانی به نفع من کارگر خرج نمیکند. کارگر برای سد کردن تعرضات سرمایه داری چپاولگر و برای بهبود زندگی اش چاره ای جز نبردی هر روزه ندارد.

این چرخه نباید دائمی شود  و کارگرها و معلمان و بازنشستگان همیشه سر و صورت شان خونی و مدام زندانی بدهند و سفره و جیب شان خالی باشد.؟!

کدام معادلات و قوانین پایه و کجا تعیین کرده که زندگی و معیشت کارگر و بازنشسته و معلم و…باید با حداقل ها و زیر خط ها(زیر خط فقر.خط بهداشت، …) و محرومیت تعریف و سنجش شوند؟!

رسمیت دادن و قبول کردن به مزد “خط فقر و زیر خط فقر” و. ..از کجا در آمده؟ !

چه کسانی قبول کرده اند که حقوق وسطح معاش کارگر با “خط فقر” (بعنوان مبنا و پایه سنجش) قیاس و لحاظ شود ؟! این “مبنا” شاخص سرمایه و گرایشاتش است ! کارگر و معلم و بازنشسته و..که برده های قرون وسطی نیستند!

هر کارگر و معلم و بازنشسته و پرستار و(خانوارهایشان)..، و در هر قلمرو اقتصادی و فرایند کار باید مزد و حقوق مطابق با رفاه متعارف اجتماعی، یعنی همه نیازها و مایحتاج خانواده های متمدن و به روز را داشته باشد.

همه آنها که بطرق مختلف استدلال میآورند که این مطالبه (مزد و حقوق رفاه متعارف برای هر کارمزدی ) درشرایط کنونی “نا معقول و زیاده خواهی است، و یا اینکه شدنی نیست و نا ممکن است…” ، خارج از هر تعابیر و نیات و…، یک چیز قطعی ست، پاسخ هاشان ازمنفعت های زنده و واقعی همان مکان سیاسی/اجتماعی خواهد بود که ایستاده اند!

 کارگر و بازنشسته و معلم با مبارزاتشان اثبات کردند که نیروی قدرتمندی هستند و پایان دادن به این بردگی شدنی است. 

اگر شدنی نبود که کارگر و بازنشسته و..تمکین کرده بودند و حکومت هم میرفت پی “اموراتشان ” .

 مبارزات و جدال های جنبشهای کارمزدی نشان داد که این طبقه در “خصلت نمای” قاطع و غالب در پایه اجتماعی ابن دوره جدال حق خواهی شان ، یعنی:

–   کف خیابان و کارخانه، میدان کارزار و صف آرایی این پتانسیل بالفعل برای دست یافتن به مطالبات شان است !

– اشکال متنوعی از مجمع عمومی ها و در ابعاد گوناگون، یا سازوکارهای دخالتگری جمعی که از پتانسیل زنده و جاری نپذیرفتن هایشان سر برآورده ، ظرف اعمال قدرت شان است.

در چنین مکان سیاسی/اجتماعی در برابر تعرضات حکومت به سفره معیشت شان ایستاده و هر جا که متحد و قدرتمند ایستاده اند، توانسته اند آنرا عقب بزنند.

هفت تپه و فولاد و آذر اب و معادن و صنایع نفت و پروژه ای و…..، تا بازنشستگان و معلمان جشمگیرترین آنها بودند .

در همین دوره،  اتحاد جنبش های کارمزدی حول پایه ای ترین منفعت طبقاتی شان با خواست مزد متعارف رفاه، و درمان و تحصیل رایگان و…بجلو رانده شد.  

جنبش اعتراضی /اعتصابی کارگران پروژه ای و رسمی  درنفت و گاز و پتروشیمی و معادن در ابعادی سراسری و با تکیه بر همین “خصلت نما” ی رادیکال و جسارت طبقاتی ( خیابان / مجمع عمومی، کل جنبش های طبقه کارگر را در مکان بالاتری قرار داده اند.

در وضعیت های کنونی و پیش رو و جدال هایی که (ماهیتا” ) به تعیین تکلیف پا گذاشته اند، اشکال متنوعی از “مجمع عمومی “های متشکل  حول پایه ای ترین و پایدارترین مطالبه عمومی مزد و حقوق معیشت رفاه، و اساسی ترین وجوه زندگی و زیست اجتماعی  خانواده ها و…، دارند بی لکنت سیاسی در جسارت طبقاتی پا جلو میگذارند !

 خواست ما کارگران پایان دادن به کل بسیار بردگی و توحش است.

اینرا هم بخوانید

مردم صدای خس خس گلوی جمهوری اسلامی را می شنوند! مهران محبی

 کارگر کمونیست ۸۶۲ فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت در سخنرانی اش در دانشکده ملی مهارت دکتر …