معیارهای انسانی، اجتماعی، احساسی و عاطفی کجاست؟

اگر ذره ای شعور انسانی، ذره ای درک اجتماعی و اندکی احساس عاطفی وجود داشته باشد آنگاه کسی بخود اجازه نخواهد داد که در امر خصوصی و شخصی افراد دخالت و کندوکاو کند بویژه در زندگی خصوصی و شخصی آنانی که کوهی از درد، رنج، زندان، نداری و دهها مصیبت دیگر از جمله از دست دادن عزیزترین شان را بر دوش کشیده اند.

بعد از درگذشت نیما ابراهیم زاده بر اثر بیماری سرطان و بدلیل وجود سرطان جمهوری اسلامی، موجی از رفتارهای بشدت نازل و ناروا و با براه افتادن کمپینی عقب مانده، فضای مشمئز کننده ای را بوجود آورد که گوی سبقت را از نازلترین و عقب مانده ترین روشها ربود.

این هجوم بشدت عقب مانده بحدی آزار دهنده بود که حتی تعدادی محدود از کسانیکه خود را مدعی دفاع از کارگر، مدعی مدرنیسم، مدعی سکولار بودن، و مدعی دفاع از حقوق انسانی میدانند، بشکل دیگری تحت تاثیر قرار داد و در خفا و بعضا بطور علنی با این عقب ماندگی همراه شدند.

اینجا روی سخنم  با کسانیکه نیماها و دهها هزار کودک و نوجوان را راهی خیابانها و اتوبانها برای دست فروشی کردند نیست. اینجا فعلا سخنم رو به جانورانی که با زندان و تحمیل بی حقوقی فرزند بیمار را از عزیزانشان جدا میکنند نیست و بالاخره فعلا روی سخنم اینجا رو به پایمال کنندگان حقوق کودک، حقوق زن و کارگر و پایمال کنندگان حقوق انسانهایی که زیر بار یک ساختار مافیایی له شده اند و جامعه همچنان علیه آن می جنگد نیست. بلکه سخنم رو به افراد و کسانی است که مدعی دفاع از حقوق انسانی و اجتماعی افراد و آحاد جامعه هستند. رو به کسانی است که مدعی درک معضلات و مشکلات مردم و کارگران هستند و روی سخنم با مدعیان دفاع از کارگران زندانی است که زیر انواع شکنجه ها بسر می برند.

طی چند روز اخیر کمپین عقب مانده ای علیه بهنام ابراهیم زاده براه افتاد، انسانی خوشنام مدافع حقوق کودک و مدافع حقوق کارگر فرزندش را از دست داد یا بهتر بگویم حکومت هار اسلامی فرزندش را از او و همسرش گرفت. تمام زندگی اش را از دست داد. رفتار این عده نه تنها همدردی با مادر و پدر داغدار نبود بلکه خواسته یا ناخواسته علیه آنان بود. کمپینی علیه بهنام و عمیق تر کردن داغ پدر و مادری بود که پدر بدرست  بدلیل به بند کشیده نشدن دوبار توسط جلادان اسلامی در مراسم خاکسپاری فرزند حضور پیدا نکرد. پشت دفاع از حقوق زن سنگر گرفته شد و به بهنام حمله کردند. مادر داغداری که یگانه فرزندش را با کوهی از درد و رنج از دست داد پای به اصطلاح افشاگری علیه پدر کشاندند. به این افراد باید گفت دوستان، به فرهنگی عقب مانده آویزان شدید و آنرا دامن زدید که خوشبختانه اکثریت عظیم مردم مدرن و مترقی در جامعه ایران در مقابل چنین فرهنگی ایستاده اند. جامعه ای که برای حقوق انسانی جنگیده است شریک این عقب ماندگی نیست. بانی و مصبب از دست دادن نیما و تلف شدن دهها هزار کوک و نوجوان و فلاکت و بی حقوقی موجود حکومت جنایتکار اسلامی است. آیا ذره ای به این فکر کرده اید به چه کسی تعرض کردید؟ به کسی تعرض کردید که در اسارتگاههای حکومت اسلامی از فرزند بیمارش دور بود، به کسی تعرض کردید که در دفاع از حقوق کودک و کارگر زبانزد شماها است، به کسی تعرض میکنید که بدلیل به اسارت کشیده نشدن قادر به حضور بر مزار عزیزترینش نبود و به کسی حمله کردید که عمیق ترین داغ انسانی، احساسی و عاطفی گلویش را همچون طناب دار حکومت اسلامی میفشارد. آیا درک این احساس عاطفی آنقدر سخت است که نتوان آنرا فهمید؟

متاسفانه در میان این تعرضات عقب مانده اظهارات عثمان اسماعیلی شاخص تر از بقیه بود. او در یادداشتی نوشته است:

“تنها چیزی که میتوانم صادقانه قضاوت کنم و لطمه به خانواده کاک رحمان و خانواده زبیده خانم نزنم این حرکت زشت و غیر انسانی و بی مسئولیتانه بهنام ابراهیم بود .. بهنام نباید خانمش را که سال های سال با دردو رنج او ساخت و پسرش نازنینش هنگامی که او در زندان بود مبتلا به بیماری سرطان شد را هیچ وقت تنها میگذاشت. این تنها نظریه من نیست نظریه اکثر انسان هایی که در خاکسپاری شرکت داشتند هم است . اگر قرار باشد کسی شرمنده و مقصر باشد تنها و تنها بهنام ابراهیم زاده بود ( البته من حرمت دارم برای گذشته بهنام ابرهیم زاده اما حال متاسفم برای چنین حرکتش) . این کار بهنام ابراهیم زاده قلب تک تک ما ها را به درد اورد.”

از عثمان اسماعیلی باید پرسید آیا میدانید کی و چه کسانی با خواندن شش خط بالا و اظهاراتی که  نوشته است شاد و خرسند خواهند شد و برایش دست خواهند زد؟!

متاسفانه قضاوت عثمان اسماعیلی نه تنها صادقانه و صمیمانه نیست. بلکه غیر انسانی و بدور از ذره ای درک از احساس عاطفی شرایط حال یک پدر فرزند از دست داده است. بهنام ابراهیم زاده حرکت زشت و نا مسئولانه انجام نداده است که عثمان اسماعیلی را ناچار کرده باشد در مقام دادستان پیرامون زندگی خصوصی و شخصی او احکام نادرست و ناروا صادر کند؟ آیا اگر بهنام بخاطر درگذشت نیما خود را بر سر مراسم خاکسپاری فرزندش میرساند و توسط جلادان اسلامی برای چند ماه یا چند سال و یا تمام عمر به زندان انداخته میشد دل عثمان و دوستانش خنک میشد؟

هیچ کس شرمنده و مقصر در قبال درگذشت نیما نیست بلکه این جنایتکاران اسلامی حاکم هستند که نه تنها نیما را از مادر و پدر محروم کردند بلکه داغ این محرومیتها را بر تن تک تک کسانی که چند ساعت و یا چند روز در زندان بسر برده اند نیز حک کرده است.

خیلی تلاش کردم که در این باره چیزی نگویم اما یادداشت عثمان اسماعیلی آنقدر عقب مانده ناروا و زمخت بود که نتوانستم این چند سطر را ننویسم. برای هر چند نفری که همچون عثمان فکر میکنند عمیقا متاسفم که هنوز قادر نشده اند همانند اکثریت عظیم مردم مدرن، مترقی و سکولار در جامعه ایران بیاندیشند.

بسیار بدیهی است که یک مدعی فعال کارگری همقطاران و دوستان و اطرافیان خود را حول مسایل مبارزاتی، تشکلهای کارگری و نگاه متفاوت سیاسی طبقاتی به مسایل مختلف بنقد بکشد اما تعرض به بهنام و بنا به اعتراف عثمان که ( برای گذشته درخشان او حرمت قایل است )، در این دایره نمیگنجد و ذره ای به نقد طبقاتی، سیاسی و اجتماعی مربوط نیست. از منظر عثمان گذشته بهنام قابل احترام است اما نمیگویند که امروز چه رویکرد نادرخشان، غیر سیاسی، غیر اجتماعی و غیر طبقاتی از او سر زده است که باید اینگونه و با عقب مانده ترین نگرش و کلمات اخلاقی مورد سرزنش قرار گیرد؟ این اظهارات متعلق به هر چند نفری که باشد یعنی دخالت در زندگی شخصی و خصوصی افراد که با معیارهای انسانی، اجتماعی و عاطفی خوانایی ندارد.

این حرکت و این کمپین عقب مانده در شان کسانیکه مدعی تلاش برای راه اندازی شورا، تشکل و سازماندهی برای جمع کردن کل بساط، ستم، استثمار، بی حقوقی و نابرابری هستند نیست. کسانیکه همانند عثمان اسماعیلی به بهنام ابراهیم زاده برخورد میکنند باید از شعور مردم انساندوست گوشه و کنار کشور که فرهنگ مدرن و پیشرو را نمایندگی میکنند یاد بگیرند که دخالت و سرک کشیدن در زندگی خصوصی و شخصی افراد، روشی مخرب و فرهنگی زشت و عقب مانده می باشد که به ضرر مردم در جامعه است و دوم اینکه حرمت و کرامت انسانی و اجتماعی افراد و آحاد جامعه را باید پاس داشت بویژه آنانی که عمر خود را در راه دفاع از کرامت و برای دفاع از حقوق انسانی بخطر انداخته باشند. معیارهای انسانی، اجتماعی، و معیار احساسی و عاطفی را در کف خیابان و در میان مردم معترض که هر روز علیه حاکمیت می جنگند باید دید و از آن آموخت که با تمام قدرت میکوشند به این ساختار ضد انسانی، و فرهنگ عقب مانده اش در سراسر کشور پایان دهند.


۲ آبان ۱۳۹۸


اینرا هم بخوانید

راه حل سقز علیه تهاجم شیمیایی- عبدل گلپریان

روز یکشنبه ۲۰ فروردین دست‌کم شش مدرسه دخترانه در شهر سقز به‌طور هم‌زمان هدف حملات …