در شروع ششمین ماه انقلاب زن زندگی آزادی، در شب ۲۷بهمن بار دیگر خیابانها صحنه جنگ گریز خیابانی بود. در سرمای استخوان سوز، آتشها برافروخته شد؛ از آن بیشتر آتشی بود که در دلها شعله می کشید. آتشی علیه حکومت جبار و ستمگری که نیروهای سرکوبگرش از این سوی به آن سوی خیابان می دویدند تا شاید شعله های آتش را دل مردم خاموش سازند. دسته ای از مردم همین که خود را می یافتند با شعار مرگ بر دیکتاتور براه می افتادند. ماموران با آن لباس فرم شان که به هر چیزی شبیه بودند جز انسان، به هر رهگذری از پیر و جوان و کودک به چشم دشمن نگاه میکردند. سلاحهای حمایل بر دوش شان نه یک ابزار بلکه جزیی از وجودشان شده بود، خلاصه وجودی شان. حتی با آن سلاحها، چیزی نبودند جز مترسک متحرکی که با لته های سیاه پوشانده شده اند. مترسکهایی که آدمهای شرور حاکم ساختند و سوار بر موتور (موتورسیلکتهایی به رنگ سیاه که ماشینهای سیاهی در دل سیاهی شب حمایت شان میکرد) راهی خیابان شان کرده اند که هر کس را شور زندگی از خود نشان میدهد لت و کوب کنند. اما بیش از آنکه مردم از آنها بترسند، آنها در هراس بودند چرا که وقتی حس میکردند از جمع خود دور شده اند به سرعت پس میکشیدند و مانند دسته ای از کفتارها دور هم جمع میشدند. شب ۲۷ بهمن بار دیگر ثابت کرد انقلاب دارد کار خودش را میکند.
همزمان اما انتشار “منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران”؛ بیانگر این است که انقلاب زن زندگی آزادی یک جنبش عمیقا مدرن و قرن بیست و یکمی است. انتشار این منشور آن نقطه عطف مهمی بود که نشان داد آن مردمی که کف خیابانها جان فشانی میکنند نه بخاطر هیاهوی شاهزاده با رونمایی از “مقام امنیتی” بلکه ” این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.”( از مقدمه منشور مطالبات حداقلی…)
دو و سه هفته ای بود که اپوزیسیون راست به کمک رسانه های بیطرف با منظور، در صدر خبرها بود. گویا همه گره ها به دست ایشان باز میشود. اپوزیسیونی راست مردمی را که برای” انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی” در تلاش هستند، رعیت فرض گرفته که نیاز به وکیل دارد. اپوزیسیونی که سودای معامله در کنفرانسها و لابی گری بر سر این انقلاب را در سر دارد، با طرح خواستهایی که در منشور فوق آمده است بیش از پیش آچمز خواهد شد. بارها تاکید کردیم برای مقابله با اپوزیسیون راست و بورژوازی باید خواستها و مطالبات رادیکال را بدون هیچ تحفیفی، همچون آوار سر آنها خراب کرد تا نتوانند بار دیگر سر انقلاب را به سنگ بکوبند. تاکید کردیم که شرایط بسیار متفاوت از سال ۵۷ است و یک دلیل ساده آن وجود جنبش های اجتماعی عظیمی است که سالهاست در جنگ هر روزه با رژیم اسلامی سرمایه هستند و این جنبش ها چپ هستند، این جنبش ها رو به آینده دارند، منشور منتشر شده گواهی است بر همه این ادعاها.
سالهاست که مبارزات جنبشهای کارگران و معلمان و دانشجویان و زنان و حقوق کودک، علیه اعدام، محیط زیست، علیه تبعیض و دادخواهی در جریان است و اکنون خود را در این منشور خلاصه کرده اند. “پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.این اعتراضات زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمماند بر تاریخ یکصد سال عقبماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.” ( از مقدمه منشور مطالبات حداقلی…)
مدتهاست بحث “وحدت” در میان چپ ایران نیز مطرح بوده. برخی اما وحدت را در اتحاد سازمانی تعریف کردند، برخی نگاهشان به “آسیب شناسی سوسیالیسم” معطوف شد. و با وجود جنبش هایی که پیگیرانه در مبارزه بودند، چپهایی بودند که این مبارزات را تدافعی و بی ثمر دانستند. چون گویا تشکلی که ایشان در نظر داشتند در میان نبود. برخی هم گفتند برای شکل گیری افق چپ آگاهی را باید آموزش داد؛ حتی وقتی انقلاب زن زندگی آزادی شکل گرفت از همین دریچه به این شعار ایراد داشتند و گفتند: این چه شعاری است که هم ما می گویم هم اپوزیسیون راست! برخی هم دنبال انقلاب ناب کارگری بودند. و در کنسرتی گوش خراش هم آواز شدند که راست دست بالا را دارد، شکست ۵۷ دارد تکرار میشود… تا توانستند راست را بزرگ کردند و بی عملی خود را در ترس تکرار تاریخ پوشاندند. به نظر میرسد انتشار این منشور پایانی باشد بر این کوچک شمردن چپ و جنبش های اجتماعی چپ که در بطن جامعه عمل میکند. البته هستند هنوز ایرادگیرانی که معتقدند آیا این جواب منشور منتشر نشده اپوزیسیون راست است؟ و نباید قبل از آن منتشر میشد چون ممکن است از بندهای این منشور به منظور عوام فریبی استفاده کنند! و پرسیدند: تازه بعدش چی! ( اینجور وقتهاست دوست داری داد بزنی: یا خدا ما با کی ها طرفیم!) دیگری میگوید: چرا باید مسیح علینژاد انتشار این منشور را خوب قلمداد کند، کاش یک بندی در این منشور بود که ایشان نتواند همچین حرفی بزند! جالب اینجاست که از توازن قوا هم می گویند! ایشان آنقدر منزه طلب هستند که متوجه نیستند این قدرت جنبش های اجتماعی که در این منشور خلاصه شده است که شخصیتهای راست را وادار میکند که زبان به تحسین آن بگشایند و این یعنی توازن قوا به نفع چپ است. و نیز هستند کسانی که وظیفه خود را روی دوش فعالین کارگری می انداختند اکنون که همان فعالین، اهداف حداقلی خود را فرموله کرده اند و خطاب به کل جامعه منتشر کرده اند ایراد میگیرند: که ای بابا اینکه خواسته فعالین مشخصی است! و هستند کسانی که می گویند: باید بیبینم که این منشور به کجا میرسد آیا قدرت مادی پیدا میکند! طرف خود را کمونیست میداند، عمرش را گذاشته تا حرفش حرف جنبش های اجتماعی شود حالا قادر نیست مشاهده کند که نتیجه مبارزات او شکل مادی گرفته به همان معنی که خود تعریف میکند یعنی بشود حرف توده مردم. تا یادمان نرفته یکی هم اظهار فضل فرمودند: که این منشور یک گام به پیش و دو گام به پس است! در این مورد خاص هیچ حرفی نداریم!
انتشار این منشور وظیفه ای عاجل را بر دوش کمونیستها و سازمانهای و تشکلهای که با این عنوان فعالیت میکند انداخته است که این پرچم را هر چه بلندتر برافراشته کنند. اگر کمونیسمی میخواهد به نمایندگی از طرف طبقه کارگر نماینده کل جامعه باشد و به همین سبب بتواند با قدرت در مقابل کل بورژوازی قد علم کند باید تا میتواند در جهت تبدیل مطالبات حداقلی این منشور به پرچم انقلاب زن زندگی آزادی بکوشد. انتشار این منشور میتواند منجر به وحدت چپ حول همین پلاتفرم شود، چرا که خوشبختانه بسیاری از شخصیتها و سازمانهای چپ به شدت از آن استقبال کردند.
اپوزیسیون راست در کنفرانسها امنیتی به دنبال کسب اعتبار از تصمیم سازان است، اما چپ و کمونیستها به آن نیروی اجتماعی متکی هستند که در منشورهایی مانند “منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران” خود را عیان میسازد. نباید اسیر تبلیغات رسانه ای اپوزیسیون راست شد. تبلیغات رسانه ای هر چقدر هم قوی، نمی تواند برای همیشه در مقابل نیروی قوی و ریشه داری بایستد که همه آزادی و برابری را هدف خود قرار داده است. تبلیغات هر چقدر هم قوی وقتی موثر است که جامعه از پیش در مقابل آن تبلیغات خلع سلاح باشد. که این منشور تاکیدی است که جامعه ایران بواسطه سالها مبارزه از پیش تسلیم نیست. بارها تاکید کردیم اگر در سال ۵۷ توانستند ضد انقلاب اسلامی سد راه انقلاب کنند، اساسا به این خاطر بود که چپ جامعه هدفش فراری دادن سگ زنجیری امریکا بود و هیچ خواسته و مطالبه شفاف و روشنی در مقابل جامعه قرار نداد، اما امروز جنبشهای مطالباتی اجتماعی قوی وجود دارند که اساسا کل راست ( چه پوزیسیون و چه اپوزیسیون آن) هیچ جوابی برای آنها ندارند جز سرکوب. این جنبشها نشان داده اند که خشن ترین سرکوبها هم نمی تواند این جنبش ها را خاموش سازد چرا که بیش از چهار دهه است در مبارزه علیه یکی از هارترین حکومتهای حال حاضر جهان روز بروز خودآگاه تر شده است.
اگر بحث جنگ آلترناتیوها است، اگر بحث انتخاب چپ از سوی جامعه است، این نه صرفا با شعار دادن بلکه با تبدیل کردن مطالبات منشورهای این چنینی به پرچم مبارزات مردم ممکن است. این منشور نشانه ای از تعمیق “نَه” مردم است.