کارگر کمونیست ۵۶۹
هر دم از این باغ بری میرسد، تازه تر از تازه تری میرسد! در بحبوحه بحران عمیقی که سراسر زندگی مردم را فرا گرفته، از گرانی و بیکاری و سیل و زلزله تا سرکوب هر دم فزاینده و چپاول ثروت مردم، جمهوری اسلامی در پی توطئه دیگری است که هرچه بیشتر مردم را در منگنه بگذارد و شیره جانشان را بکشد. ظاهرا هیچ چیزی جلودارشان نیست؛ هرچه “خودی ها” “مشفقانه و ناصحانه” و هشدار پی هشدار میدهند که دارید کارد را به استخوان میرسانید و به “سران محترم قوا” توصیهی اکید میکنند که “به هوش باشند و به عواقب شکنندگی آور آن بسیار جدّیتر توجه داشته باشند” اما “همهی ارکان تصمیمگیری کشور و به ویژه سران محترم قوا” گوشش بدهکار این حرفها نیست.
فرشاد مومنی استاد دانشگاه که قبلا افتخارش این بوده که در رکاب بهشتی (از سران حزب جمهوری اسلامی) بوده و ارادت خاصی به ایشان داشته، از آنچه در پیش است هشدار میدهد. این جناب در حزب جمهوری اسلامی مسئول بخش دانش آموزی این حزب بوده است. حزبی که در جهت سرکوب انقلاب ۵۷ شکل گرفت و ضد انقلابیون اسلامی در آن سازمان یافتند و در پایان ماموریت اش منحل شد. او همچنین افتخار این را داشته که در دولت میرحسین موسوی مشاور اقتصادی بوده و در انتخابات کذایی ۸۸ با همین سمت در کنار موسوی بوده است. فرشاد مومنی از یک توطئه سازمان یافته چنین پرده برداری کرده است: “پیش از این توضیح داده ام که طی چند ماههی گذشته تحت عنوان مبارزه با رانت، بسترسازی خطرناک و مشکوکی صورت گرفت و اقدامات عملی آن هم در هفتهای که پشت سر گذاشتیم کلید خورد. مضمون این رخدادها این است که میخواهند قیمت مایحتاج ضروری مردم را از پایهی ارز چهار هزار و دویست تومانی به پایهی ارز با قیمت بین هشت تا ده هزار تومان انتقال دهند. حسب گزارشهایی که تا به امروز منتشر شده اینها فکر میکنند چیزی بین ۵۶ تا ۶۵ هزار میلیارد تومان از این ناحیه کسب درآمد می کنند… ما وارد فاز جدیدی شدهایم که، سیاستهایی که فاجعههای بزرگ انسانی- اجتماعی را میتواند پدید آورد تحت عنوان مبارزه با رانت در دستور کار قرار میگیرد.” این جناب در ادامه تاکید میکند این راهها در افریقا و امریکای لاتین امتحان پس داده که منجر به عصیان و شورش مردم کارد به استخوان شده که دولتهای حاکم مجبور شدند “… به طور متوسط معادل هفت درصد تولید ناخالص داخلی را صرف هزینههای سرکوب مردم کنند. مردمی که آنجا هیچ گناهی نکرده بودند و خودشان قربانی سیاستهای تورم زا و رکود آفرین بودند زمانی که اعتراض کردند بجای اینکه دلجویی روبرو شوند با سرکوب مواجه شدند.” و اضافه کردند: “باید از مسئولان کشور به خصوص سران محترم قوا تقاضا کرد… حتماً یک بستر گفت و گوی اجتماعی را در این زمینه فراهم کنند. این گونه نباشد که ما شاهد باشیم با نهایت حسن نیّت(!) جامعه را به سمت دو قطبی شدن افراطی و آنتاگونیزم سوق دهند.”
اجرائی شدن این طرح که مایحتاج ضروری مردم را نشانه گرفته است میتواند شیرازه زندگی توده مردم را کاملا از هم بپاشاند. این طرح در کنار طرحهای دیگر مانند “اصلاحات پارامتریک قانون تامین اجتماعی” نشان میدهد که حکومت بی هیچ پرده پوشی همه بار هزینه های سر پا ماندن خودش را میخواهد از ته مانده جیب مردم تامین کند. این حکومت نشان داده است که نه تنها به مطالبات معیشتی مردم بی توجه است و پاسخگو نیست بلکه برعکس روز به روز در پی طرح هائی است که بخش بیشتری از مردم را به خط بقا می رساند شاید به این امید که فقر مطلق کار خودش را بکند و استیصال به زندگی مردم حاکم شود تا مبارزه و اعتراض خاموش گردد یا به شورش کوری منجر شود که نهایتا هفت درصد هزینه روی دست حکومت بگذارد که البته از دید این جناب همین هفت درصد هم زیادی است! اما اصل ماجرا این جاست که این استاد دانشگاه خوب تشخیص داده است که ” قطبی شدن افراطی و آنتاگونیزم” یعنی یک سوی این قطبی شدن جامعه، قدرت طبقه ای است که اساسا ضد مناسبات حاکم کنونی است.
سخنرانی مشفقانه فرشاد مومنی که تحت عنوان هشدار به سران سه قوه منتشر شده است بی جهت نیست. او میداند که سران قوا بیش از اندازه روی باد قدرت سرکوبگری دستگاههای امنیتی شان خوابیده اند، او هم درک میکند حضور نیروهائی مانند حشد الشعبی و حزب الله لبنان در مناطق سیلزده بیش از آنکه نشان دهنده تسلط ایشان بر اوضاع باشد نشان ضعف حکومت است. حضور این نیروها یک امر دیگر را ثابت میکند که حکومت حتی نمی تواند تا به آخر روی نیروهای تربیت شده داخلی حساب باز کند. این جناب استاد به زبان نمی آورند اما همین که مرتب در این سخنرانی برای “فرودستان” اشک تمساح می ریزد نشان از وحشت ایشان از قدرت قطب فرودستان جامعه است. و تنها توصیه ای که از این خدمتگذار دستگاه سرکوبگر بر می آید این است که بگوید :”باید از اصحاب خرد و دانایی و رسانه مدد بگیریم تا لااقل کمی صداقت و صراحت در کار باشد و از سهم فریب عامهی مردم تحت این عنوانها تا جایی که امکان دارد، کاسته شود.” همه اش همین! اوج نگرانی ایشان برای فرودستان به همین خلاصه شده تا جایی که امکان دارد کمتر مردم را فریب دهند!
اما این نشان دهنده یک امر مهم تری نیز هست، ایشان واقف است اعتراضات و شورش در ایران کور و بی هدف نیست. با شعارهائی که داده شده جنبش فردوستان ثابت کرده است که دارای خودآگاهی است که در مقابل نه تنها حاکمیت بلکه کل بورژوازی شعار اداره شورایی را مطرح میکند. این شعار نتیجه هیجان فردی یک نفر نیست بلکه نتیجه و حاصل مبارزات چند ده ساله اخیر است که دوباره شوراها مطرح شده. شعاری که قرار بود با ابزار سرکوبگری مانند حزب جمهوری اسلامی برای همیشه به فراموشی سپرده شود اکنون اما جدی تر از گذشته مطرح شده است. اداره شورایی در متن یک مبارزه جانانه کارگران مطرح شد که کل جامعه را متوجه خودش کرد؛ طبقه کارگر اکنون ادعای بدست گرفتن قدرت دارد. طبقه کارگر اکنون حزب خود را دارد که کارش به اعتراف امنیتی های رژیم گسترش اعتراضات است و این نقطه اصلی ترس و هراس استاد محترم از قطبی شدن افراطی و آنتاگونیزم است. قطب فرودستان جامعه یک قدم دیگر مانده است تا کل بورژوازی را مبهوت کند و میخواهد و میتواند کاری کند که هزینه سرکوب مردم تنها به ۷ درصد تولید ناخالص ملی محدود نماند بلکه هزینه آن به قیمت سرنگونی حکومت منجر شود. مشفقان و ناصحان حکومت این را بیش از گذشته حس میکنند برای همین حاکمیت را از بازی با آتش بر حذر میدارند.*