در گیرودار تعیین حداقل دستمزد کارگران، نمایندگان سرمایه نقشه های شومی در سر دارند. جمهوری اسلامی در تداوم اقدامات خود در تدارک تصویب طرح ضد کارگری دیگری است تا شاید بتواند بهره کشی بیشتری را برای سرمایه تضمین کند. چندین سال است که کوشش میکنند بندهائی از قانون کار کذایی را بیشتر و بیشتر بر ضد کارگر اصلاح کنند. این بار از طریق طرحی با عنوان “اصلاحات پراسنج (پارامتریک) قانون تأمین اجتماعی!” مجددا صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی هدف قرار گرفته است. ریال به ریال بیمه تامین اجمتاعی از دسترنج نسل به نسل کارگران تامین شده است. ظاهرا قرار بوده حق بازنشستگی امتیازی باشد که در پایان سی سال کسر سی درصد از حقوق کارگر به وی میدهند، اما این حق به منت سر کارگر تبدیل شده است. زمان موعود بازنشستگی و شیوه محاسبه حقوق بازنشستگی داستان تلخی است. سر پیری، بعد از یک عمر کارکردن، کارگر باید روز به روز مشغول به کار بودنش را ثابت کند. کارگر باید در تمام طول دوران کاری اش، شش دانگ حواسش به پرونده اش باشد که برگه ای کسر نباشد یا گم نشده باشد. تمام این سی سال با دقت نجومی محاسبه میشود که “مبادا حلال خدا با حرام قاطی شود” و یک ریال بیشتر به کارگر داده شود. حالا نمایندگان وقیح سرمایه در متن این طرح از “نظام بخشنده بازنشستگی ایران” حرف میزنند.
گویا بیمه تامین اجتماعی ارث ابوی ایشان است و دارند پول مفت به کارگر میپردازند که منت سر من کارگر میگذارند و از بخشنده گی نظام بازنشستگی میگویند. بر اساس قانون جاری میانگین دریافتی دو سال آخر كار یک کارگر مبنای اساسی محاسبه و تعیین حقوق بازنشستگی است. از اینرو کارگری که در آستانه دو سال مانده به بازنشستگی قرار میگیرد، برای اینکه پایه دریافتی اش در زمان بازنشستگی بیشتر باشد در آستانه کهن سالی فشار زیادی به خودش می آورد که زمان ساعات کارش طولانی تر باشد تا شاید دریافتی اش بیشتر شود. شرایط را به گونه ای رقم زده اند که تا آخرین لحظه شیره جان کارگر مکیده شود. کافی است که در طی همین دو سال فقط چند ماه آن را کارگری حداقل حقوق را دریافت کند تا همه تلاش او برای بقیه ایام بر باد برود. و در شرایط كنونی با توجه به سقوط ارزش ریال و گرانی هرروزه، آنچه که قرار است مقرری کارگر بازنشسته باشد کمترین ارزش ممکن را دارد. و اینها وقتی از نظام بخشنده بازنشستگی میگویند فقط یک چیز را ثابت میکنند که وقاحتشان حد و مرز ندارد. همین جا باید یادآوری کنم بازنشستگی مصادف با دورانی نیست که کارگر حالا میتواند مثلا استراحت کند و بقیه عمر را به خوبی و خوشی بگذارند، بلكه هجوم بیماریهای گوناگون و افسردگی و فقر شدیدتر در انتظار اوست. تازه همه این شرایط برای کسی است که سرپناهی دارد؛ بدا به حال کارگری که از همین هم محروم است و بقیه ماجرا که فعلا از خیر آن میگذریم. فقط خواستم یادآور شوم که بازنشستگی برخلاف عنوانش و تبلیغات بورژوازی شروع دوران دیگری از بدبختی هائی است که در کمین کارگر است. بازنشستگی مترادف است با تمام شدن زندگی کارگر به عنوان یک کارکن و حقوق بازنشستگی از زاویه نگاه دولت سرمایه داری “هزینه سر بار” است.
براساس اصلاحیه جدید مبنای محاسبه میانگین دریافتی دو سال آخر کارگر ابتدا به ساکن میخواهد بشود پنج سال و در طی چند سال به بیست سال گسترش پیدا کند. اصل همین شیوه محاسبه دو ساله زیر سوال است حالا ایشان میخواهند بیست سال را مبنای محاسبه کنند. بر این مبنا یعنی کارگری که در سال ۷۷ دریافتی اش ۲۵۰۰۰ تومان تا ۳۰۰۰۰ تومان بوده تا امروز که نهایتا به دو میلیون میرسد، میانگین آنرا حساب کنید چه مقدار میشود! بر اساس همین طرح قرار است حق سنوات پایان کار که به ازای هر سال سی روز است میخواهند به ۲۰ روز کاهش دهند. سهم رسمی کارگر بابت بیمه ۷ درصد است و قصد دارند به ۹ درصد برسانند یعنی كارگر باید ٢ درصد بیشتر بپردازد. کارگاهی که سختی کار شاملش میشود باید به گفته این قانون “استاندار سازی” کند تا از شمول سختی کار معاف شوند. این یعنی کارفرمایان که همین الان هم با دادن رشوه به تامین اجتماعی دستشان باز است که از شمول این قانون معاف شوند به راحتی میتوانند با سلامتی کارگران بازی کنند. اینها و موارد دیگر و از جمله افزاش سن بازنشستگی قبل از موعد از ٢٠ سال به ٢٥ سال یعنی اینكه نمایندگان سرمایه در مجلس اسلامی فکر میکنند الان وقتش است که بار دیگر شانس خود را بیازمایند و در این گیرودار تعیین حداقل دستمزد این طرح ضدكارگری را زیرجلکی به تصویب برسانند. گویا توهم برشان داشته که با بگیر و ببند فعالین کارگری میتواند زنجیر را بر دست و پای کارگران محکم تر کنند. ایشان باید بفهمند که مبارزه کارگر با دستگیری و شکنجه پایان نمی پذیرد. آقایان باید بدانند با طرح این قوانین به شدت خشن و غیر انسانی فقط نفرت کارگران را از خود بیشتر میکنند.
وضعیت اقتصاد جمهوری اسلامی وخیم است. بحران و بن بست اقتصادی طوری است كه از داخل خود حكومت از سقوط روحانی حرف میزنند. همه ارگانهای رژیم دست بدست هم داده اند كه بار این بحران را بدوش كارگران بیندازند، این طرح كذائی هم گوشه ای از همین هدف است. همگی آنها توافق دارند كه بجز تشدید استثمار و تحمیل فقر و گرسنگی به خانواده های كارگری و مردم زحمتكش راه دیگری ندارند. اما كارگران اجازه نمیدهند. رژیم اسلامی دارد به پایان خود نزدیك میشود، و مردم عزمشان را جزم كرده اند تا اینبار كار را تمام كنند. چشمها به قدرت زیر و رو كننده طبقه كارگر دوخته شده تا در راس جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری سوسیالیسم حركت كند.*
کارگر کمونیست ۵۶۰