پخته گی یک مزدور سرمایه

“رضا رخشان” پدیده منحصر بفردی نیست اما در نوع خودش پدیده بسیار وقیحی از خود فروختگی است.

 شاهد بوده ایم  که بعضا یک “فعال کارگری” آمال و آرزوهای خود را در صفوف بورژوازی یافته یا اینکه فعال کارگری که دست اش از همه جا کوتاه بوده فکر کرده با استفاده از شورای اسلامی می تواند کاری بکند. خیلی بدتر از این در مواردی در دهه شصت کارگرانی بودند که در خدمت سپاه اسلام بودند و در دستگیری و لو دادن فعالین کارگری مشارکت داشتند. رضا رخشان در امتداد همین جریان آخری است با این تفاوت که دیگر الان به همه عالم و آدم ثابت شده است که رژیم اسلامی سرمایه حکومت وحشی و هار است که میزند و می کشد و هیچگاه برای “گَنده کردن” کسی، کسی را بازداشت و زندانی و شکنجه و اعدام نکرده است. جامعه ایران این رژیم تبهکار قرون وسطایی ( که نتیجه اتاقهای فکر بورواژی جهانی بوده)  را هیچ وقت نخواسته و از ابتدای پیدایش آن سعی داشته آنرا پس بزند و در تلاش است که سرنگون اش سازد و حکومت اسلامی تنها راه پایداری خود را در شقاوت و بیرحمی وشکنجه و زندان و اعدام میداند و از دست زدن به هیچ کدام از این کارها ابایی ندارد. هدف نه گنده کردن بلکه نابود کردن و خرد کردن شخصیت فعالین کارگری، فعالین زن و همه فعالین سیاسی است.  رضا رخشان اما بطرز بسیار زمختی همه اینها را “سیلی پدرانه” توصیف کرده و تمام قد و بدون هیچ لکنت زبانی از رژیم اسلامی و سرمایه داری دفاع می کند .

رضا رخشان در آخرین اظهار نظری که فرموده (و فیلم آن در کانالهای تلگرامی موجود است)  “پخته گی” دستگاههای امنیتی و سرمایه داری را اینگونه تحسین می کند: “… یکی ممکنه بپرسه که …چرا اگر مسئله آقایان امنیتی نبود چرا مثلا به زندان رفتند؟ …هر موقع (یکی) یک مقدار از ریل خارج میشه، نیازه که یک سیلی پدرانه نثار بشه تا دوباره به ریل برگرده. واقعیت این بوده که جمهوری اسلامی بعد از چهل سال واقعا به پختگی رسیده، دیگه کسی را بیهوده زندان نمی کند. دیگه کسی را بیهوده گنده نمی کنند. کلی توی این سالها افراد کم مایه و بی مایه ای در مسایل مختلف چه کارگری چه ،چه زنان و چه در عرصه سیاسی دیگری وجود داشته که با همین زندان و بازداشتها گنده شدند و رسانه های خارج کشور هم با پروپاگاندای رسانه ای از اونا یک قهرمان ساختند. در صورتی که همه ما میدانستیم همه اینها طبل تو خالیه و خیلی هاشان اصلا حتی آدم نُرمال هم نبودند. حال چه برسه به قهرمان. این که الان به این پخته گی هم رسیده که دیگه مثل گذشته رفتار نکنند. سرمایه داری ایران به نظر من الان به پخته گی زیادی رسیده….”  رضا رخشان چنان در میان کارگران هفت تپه رسوا و آبرو باخته است که راهی برایش نمانده جز اینکه از جمهوری اسلامی سرمایه با سرکوب عریانش دفاع می کند. این گونه اظهار نظر کردن تنها از کسی برمی آید که در وقاحت و بی شرمی به سیم آخر زده باشد. نیروهای قصاب رژیم حتی چنین ادعایی ندارند که کسی را بیهوده بزرگ کرده اند.  بلکه با هر ترفند  رذیلانه ای سعی دارند که جامعه را قانع کنند ، کسی که دستگیر و بازداشت و شکنجه و اعدام شده یک جرمی مرتکب شده است. اما رضا رخشان تمام تلاش چهل ساله حکومت برای سرکوب و کشتار را نتیجه ندانم کاری رژیم اسلامی میداند که بیخود و بی جهت فعالین جنبش های مختلف را گنده کرده و گر نه عددی نبودند! آنکس که از نظر نُرمال نیست این خود رضا رخشان است که تا آن حد سقوط کرده که از شکنجه با قباحت تمام دفاع میکند. 

و ما امیدواریم روزی برسد که هیچ کس برای داشتن لقمه نانی مجبور به دریوزگی نباشد، روزی که زندان و شکنجه افسانه باشد تا هیچ بنی بشری راه سعادت خود را در دفاع از سفاک ترین رژیم حاکم نجوید. تا رسیدن به آن روز برای رضا رخشان آرزوی سر سلامتی داریم!


“از آتشفشان گرسنگان بايد ترسيد”

یاشار سهندی

طیفی در این چهل ساله بودند که همیشه زیر بغل جمهوری اسلامی را گرفتند. در واقع مکمل سرکوب عریان و بی نهایت سبعانه رژیم هستند. این طیف القاب منطنطن دارند. این القاب نه نشانه دانش ایشان بلکه تاکید روی این القاب به نوعی برای سرکوب و ارعاب مخاطب است. این طیف هر چه در توان داشته در طبق اخلاص گذاشتنه اند تا جنس بنجلی که روی دست سرمایه مانده است که نه می توانند قورتش بدهند و نه می توانند تف اش کنند بزک و دوزک کرده و به جامعه قالب کنند.

ایشان از توهین و تحقیر کل جامعه هیچ ابایی نداشتند چرا که پیش فرض ایشان این است که جامعه نه اجتماعی از آحاد انسانی بلکه توده مردم صغیر محسوب شده که اگر چوب تر بالای سر شان نباشد همه همدیگر را جِر خواهند داد! جمهوری اسلامی سخت مدیون چنین افرادی است. اما در این ایام که جمهوری اسلامی در سراشیبی سقوط قرار گرفته است به هشدارهای مکرر ایشان در مورد خطر قیام گرسنگان نه این که توجه نمی کند، بلکه دیگر کار و چاره ای جز متوسل شدن بیش از پیش به نیروی های وحشی متشکل در سازمانهای امنیتی و نظامی و انتظامی ندارد تا شاید بتواند در دل مردم گرسنه هراس بیفکند. تا ترس خود را از فوران “آتشفشان گرسنگان” مخفی کند.  شخصی به نام “مجيد ابهري”، “جامعه‌شناس و آسيب‌شناس و متخصص علوم رفتاری”  مورد اعتماد کامل حکومت است. او  همه جا و همه وقت حرفش این بوده که مردم ظرفیت استفاده از امکانات دنیای جدید را ندارند و کلا این امکانات و زندگی امروزی برای مردم مضر است و نباید همه چیزی و همین جوری دم دست مردم باشد. و جمهوری اسلامی در آزار و اذیت مردم کوتاهی نکرده تا شاید مردم چشم و گوش شان  باز نشود. ایشان در آخرین مصاحبه با روزنامه حکومتی “آرمان ملی” بعد از اینکه تشدید همه مصیبتهایی که هم اکنون از سر می گذرانیم به گردن کرونا انداخته، با دلواپسی تمام خطاب به “بزرگان نظام” میگوید:” از جناب رئيس‌جمهور و وزرای محترم، نمايندگان جهادی مجلس شورای اسلامی تقاضا دارم به هشدار جامعه‌شناسان و آسيب‌شناسان گوش دهند و هر چه زودتر فکری به حال شرايط موجود کنند. … ما فقط دلسوزانی هستيم که کاری از دست‌مان بر‌نمي‌آيد. … بسياري از مديران و مسئولان ارشد کشور سکوت و صبر و آرامش مردم و تهيدستان را به‌حساب عملکرد خود می‌گذارند؛ درحالی‌که رفتارهای نيازمندان و فقرا در زمينه طغيان اجتماعی و نافرمانی مدنی فقط با ترمز ايمان و وفاداري ( شما بخوانید ترمز بخاطر سرکوب سبعانه) به نظام بوده است و بايد از زمانی‌ ترسيد که ديگر آتشفشان گرسنگان هيچ‌گونه ترمزی را نپذيرند.”

عنوان این یادداشت برگرفته  روزنامه “آرمان ملی” است و تیتر اول روزنامه خود را به آن اختصاص داده و برگرفته از متن مصاحبه  “جامعه‌شناس و آسيب‌شناس و متخصص علوم رفتاری”  است تا این گونه بار دیگر هراس خود را از سرنوشت محتوم حکومت مطبوع شان اذعان کرده باشند. همه این هشدارها اما بخاطر این است که به واقع ترمزی در مبارزات مردم گرسنه اتفاق نیافتاده است و اگر اینگونه بود ایشان دلیلی برای این هشدارها نمی دیدند. ترس ایشان و همه کسانی که نفع شان در دوام رژیم منحوس اسلامی است این است که میدانند آتشی که دم به دم دارد فزون تر میشود دامن خود اینها را هم خواهد گرفت. حیات سیاسی ایشان بسته به دوام جمهوری اسلامی است و شاهد هستند که جمهوری اسلامی روز بروز بیشتر در محاصره گرسنگان قرار گرفته و به پایان خویش نزدیک می شود.

یاشار سهندی

کارگر کمونیست ٦٥٥

اینرا هم بخوانید

کرامت انسانی و هیاهو بر سر نام قومی خلیج- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۸۳بار دیگر هیاهو بر سر نام یک آبراهی در جنوب ایران بالا گرفته …