پرده آخر مبارزه بر سر دستمزد

پرده آخر “توافقات مزدی” سه جانبه معروف مزدوران حکومت سرمایه اسلامی آماده پایین افتادن است. یک دسته از ایشان معلوم نیست بر چه اساسی “سبد معیشت” را ۸ میلیون و ۹۸۵ هزار تومان ( چقدر دقیق!) محاسبه کرده و انتظار دارند حداقل مزد به گونه ای تعیین شود که در صورت بالای ۱۵۰ ساعت اضافه کاری و مزایایی کذایی مانند حق مسکن ۳۰۰ هزار تومانی و… دریافتی کارگر به این سطح برسد. دسته دیگر به همین سبک و سیاق سبد معیشیتی با همان دقت ( دقت در حد زنده نگه داشتن نیروی کار) ۶ میلیون و ۹۸۵ هزار تومان تعیین نموده اند. دسته اول به دسته دوم معترض هستند که چرا ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان کمتر! و با ژست معترضانه می پرسند که چرا اگر همین را هم قبول دارند، تعیین دستمزد پایه به گونه ای پیشنهاد میشود که به همین رقم هم نمی رسد! البته خواننده این نشریه بهتر از هر کسی میداند این حرفها بخشی از عوام فریبی ذاتی حکومت وکاربدستان آن است.
به تجربه سالیان پیش از این ما تاکید کرده بودیم که هر چقدر افزایش دستمزد “کارکنان دولت” در بودجه در نظر گرفته شود، رقم افزایش دستمزد کارگران نهایتا ۵ تا ۷ درصد بیشتر از مقدار دستمزد “کارکنان دولت” نخواهد بود. این موضوع را به صراحت یکی از نمایندگان مجلس نکبت آفرین اسلامی به نام “علی بابای کارنامی” که رئیس فراکسیون کارگری این مجلس کذایی است اینگونه بیان میکند:” با توجه به افزایش حقوق پیشنهادی برای کارکنان دولت، عدد ۳۲ درصد افزایش برای کارگران قطعی به‌نظر می‌رسد”. یک آقایی دیگر به نام فرامرز توفیقی که رئیس کمیته تعیین دستمزد کانون عالی شوراها” ( منظور همان شوراهای ضد کارگری اسلامی است) خوانده میشود ناراحت از اینکه روش پیچیده محاسباتی(!) ایشان لو رفته گفته:” چرا رئیس فراکسیون کارگری مجلس، قبل از شروع مذاکرات رسمی شورایعالی کار، برای مزد سال بعد، عدد و رقم می‌دهد؛ این چه استدلال نادرستی است که چون همیشه حقوق کارگران ۵ تا ۷ درصد بیشتر از کارمندان بوده، افزایش ۳۲ درصدی قطعی است؟ آیا ایشان می‌خواهد به دولتی‌ها و کارفرمایان خط بدهد تا در مذاکرات مزدی، مقابل افزایش عادلانه و قانونی دستمزد ایستادگی کنند؟” نماینده ضد کارگر مجلس اسلامی خط نمی دهد بلکه شیوه و بنیان محاسبات یک مشت آدم شکم سیر را که از حال آدمهای شکم گرسنه خبر ندارند را فقط لو داده است و در تمام این سالها روش تعیین دستمزد کارگران از سوی ایشان به همین شکل بوده است. اساسا در سرمایه داری قرار نیست دستمزد واقعی کارگر پرداخت شود چون در آن صورت چیزی به اسم سود معنی نخواهد داد. در ایران که سرمایه داران در کمال بی شرمی حتی دستمزدی که خود تعیین کرده اند نیز ماهها و سالها میگذرد پرداخت نمی کنند. تعیین دستمزد از سوی دولت سرمایه داران و مزدورانی که پشت اسم کارگر قایم شده اند جز تثبیت فلاکت همیشگی کارگران هیچ چیزی در پی نخواهد داشت.
مبارزات کارگران برای افزایش دستمزد در ظاهر امر به دستاورد ملموسی برای کارگران منجر نشده است. اما این اعتراضات آن قدر زور سر دولت و نمایندگان کارفرمایان و مزدوران سرمایه گذاشته است که هر سال مجبورند نمایش چندش آور سه جانبه گرایی را در چند ماه آخر سال ، بخصوص در اسفند را به اجرا بگذارند تا فشار فزاینده مبارزه کارگران را از سر بگذرانند و آنقدر در وحشت به سر می برند که نرخ نهایی دستمزد را در روزهای پایانی سال اعلام می کنند تا مبادا با اعتراضی وسیع و همه جانبه ای از سوی کارگران روبرو شوند. اگر چه همین “افزایش” دادنها را هم زیر فشار همین اعتراضات گردن گذاشته اند. اما پیش از ادامه بحث در اینجا جا دارد گریزی بزنیم به نامه سرگشاده معی از اهل فلسفه به دولت روحانی که بی ربط به اصل بحث ما نیست.
“فلسفه ورزان” که در زیر لحاف جمهوری اسلامی خزیده اند و اینجا و آنجا از جمهوری اسلامی جایزه گرفته اند نه تنها چشم شان را بر واقعیت جاری زندگی بسته اند، بلکه به زبان فلسفی سعی کرده اند که چهره کریه فاشیسم اسلامی را به روش مرشد خود هایدگر “رنگ اندیشه” بزنند. اما شرایط به گونه ای شده که همین” فلسفه ورزان” در حاکمیت جمهوری اسلامی نیز صدایشان در آمده است.
در این نامه سرگشاده ، “فلسفه ورزان” برای خود این چنین نوشابه باز کرده اند که بله : ” فلسفه ورزان از جمله می کوشند مفاهیم را تحلیل کنند و مراقب اند ظاهر فریبنده برخی الفاظ، مفروضات نادرست پشت آنها را مخفی نکند. ” و رو به شخص روحانی گله کرده اند که ما بودیم از شما حمایت کردیم بعد حالا با چه رویی تو صورت مردم نگاه کنیم که شکم گرسنه سر بر بالین می گذارند و معاون حقوقی شما از “توافق مزدی” حرف میزند که توافق نیست چرا که : “کارگرانی که اهرمی برای پیشبرد اهداف خود ندارند، قهرا توافق نمی کنند، بلکه تسلیم می شوند.”
این جنابان در همه این سالها در مقابل این همه درد و رنجی که کل حاکمیت جمهوری اسلامی به کارگران و بخش عظیمی از مردم ایران تحمیل کرده است، ساکت بوده اند و هیچگاه سعی نکرده اند ظاهر فریبنده الفاظ و مفروضات نادرست را روشن کنند و اساسا در شان و کسوت خود نمی بینند که از این کارها کنند. چون به روایت خودشان ” اهل فلسفه در ایران در مواجهه با رویدادها و بحران های اجتماعی و سیاسی کمتر دست به اقدامات جمعی می زنند.” البته به جز مواقعی که میخواهند که جلادان را فیلسوف نشان دهند. (بیچاره افلاطون یک وقتی گفته بود حاکمان باید فیلسوف باشند. اما اینجایش را نخوانده بود که فیلسوفان می توانند جلادان را “اهل نظر و اندیشه” نشان دهند! بگذاریم و بگذریم.)
انتشار نامه سرگشاده از سوی ایشان به زبان خود ایشان “خیلی معنا دار” است. با وجود اینکه اذعان میکنند که فعالین کارگری که پیگیر مطالبات کارگران هستند “در مضیقه” بسر می برند ( منظور به خشونت بار ترین شکل ممکن سرکوب میشوند) “امید” ایشان این است که “..دستگاه تصمیم گیری دولت چتر حمایتی خود را بیش از پیش بر سر کارگران و مزدبگیران بگستراند و سفره های زندگی آنان را در پوشش عباراتی مانند «توافق» کوچک تر نکند.” و آنها نگران هستند که “خشونت دو طرف” ( کارگران و کارفرمایان) شدت پیدا کند!
این فلسفه ورزان (سرشناس ترین شان احسان شریعتی فرزند علی شریعتی معروف است) نیز فهمیده اند طوری که باد می آید و شاخه می جنبد کار فلسفه ورزی ایشان هم به خطر افتاده است. چرا که دیگر نمی توانند با خیال آسوده از تاثیر مارتین هایدگر ( فیلسوف عضو حزب نازی هیتلری) بر “اندیشه ایرانی” بگویند و “خلقیات ما ایرانیان” را کاوش کنند که ببیند ژن ها اخلاقی “انسان ایرانی” چگونه تطور یافته است و “تدبری در آیات قرانی” داشته باشند. و وقتی خود مشغول فلسفیدن بودند در واقع این خود ایشان با الفاظ فریبنده مفاهیم به غایت ضد انسانی قرانی را مخفی و سرکوبگری حکومت اسلامی را تطهیر کردند. بهرحال در اینجا باید به فعالین کارگری دست مریزاد گفت که بر اثر مقاومت و مبارزه ایشان روز به روز کسانی که در این چهل ساله عصای دست جمهوری اسلامی بوده اند مجبورند خط خودشان را از حکومت جدا کنند. جمهوری اسلامی ثابت کرده است از جنس حکومت فاشیستی نازی آلمان است که تا آخرین لحظه سقوطش در اقدامات ضد انسانی خود کوتاه نخواهد آمد و همین موضوع خشم و کینه مردم را عمق بیشتری بخشیده و “اهل فلسفه و اندیشه” در حکومت اسلامی این را بهتر از هر کسی درک کرده اند. و می توانند بفهمند که پرده آخر این ماجرا برای حکومت و اندیشه های بورژوایی خوشایند نخواهد بود.
برگردیم به اصل مطلب؛ تلاشها و اقدامات بی شرمانه افراد و ارگانهای جمهوری اسلامی برای تعیین پایه دستمزد کارگران یکبار دیگر بر این امر تاکید دارد که با وجود جمهوری اسلامی هیچ چیزی درست بشو نخواهد بود و کارگران همواره به فلاکت بیشتری کشیده خواهند شد. و این نیز باید گفته شود که این فقط مزدوران سرمایه نیستند که نرخ تعیین میکنند. با حساب و کتاب ما کارگران ۱۲ و نیم میلیون تومان یک نقطه شروع باید باشد. شاید گفته شود که شما برای دل خودتان یک چیزی میگویید اما آن چیزی که اجرایی میشود همان است که مزدوران سرمایه تعیین کرده اند. اما این همه حقیقت نیست. درست است که جمهوری اسلامی حد و مرزی برای فلاکت هم باقی نگذاشته و به قول وزیر نفت این حکومت تا وقتی مردم تحمل کنند فلاکت را توسعه خواهند داد. اما آستانه تحمل مردم را ایشان چندین بار آزموده اند؛ آتش فشان گرسنگان که جامعه شناسان ورفتارشناسان حکومت بروزش را جدی تر از همیشه میدانند تمام این بساط فریب و سرکوب را برخواهد چید. نامه سرگشاده فلسفه ورزان حکومتی همینجوری از سر دلتنگی نوشته نشده است. مسئله ایشان دیگر نه “جامعه مدنی” بلکه غلیانی است که در مبارزات پیگیرانه بازنشستگان و مبارزه بی وقفه کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و هپکوی اراک و مبارزات کارگران پتروشیمی و نفت و بخشهای گوناگون طبقه کارگر مشاهده می کنند. و این مبارزات بیش از هر وقتی سیاسی شده است. جمهوری اسلامی به گونه ای رفتار کرده که اجرایی کردن کوچکترین درخواست کارگران بزرگترین شکست برایش است و شکست جمهوری اسلامی در دسترس ترین حالت ممکن وقایع پیش رو است. در واقع پرده آخر مبارزه حاد جاری را کارگران تعیین خواهند کرد که چگونه به پایان می رسد.*

کارگر کمونیست ۶۶۴

اینرا هم بخوانید

اول مه فرصتی برای ابراز چپ اجتماعی- یاشار سهندی

میثاقی در شش بند از سوی هشت تشکل کارگران، بازنشستگان، دادخواهان، پرستاران و زنان به …