“چرا برای حفظ جامعه باید جامعه را تعطیل کرد؟ این تناقض از کجا آمده است؟ اکنون باید پاسخ این تناقض روشن باشد. برای مقابله با بحران کرونا و بحرانها و مصائب طبیعی دیگری از این قبیل، این نه جامعه انسانی، بلکه جامعه طبقاتی است که نفی میشود.” (حمید تقوایی)
هنوز کسی نمی داند در “خانه بمانید” کی به پایان میرسد. این خانه نشینی اما به این معنا نیست که کشمکش طبقاتی به محاق رفته تا فردا روزی همه چیز به روال عادی برگردد؛ وقفه ای در کشمکش طبقاتی که شالوده تاریخ جوامع تاکنونی را می سازد نیفتاده. اپیدمی کرونا ویروس با داس مرگ که در هر کوچه و پس کوچه و خیابان در کمین است ثابت کرد این کشمکش نه تنها پایان نیافته است بلکه عمق و وسعت جهانی آن بر همگان عیان شده است.
جهان پس از کرونا دیگر دنیای قبلی نخواهد بود. همین چند هفته که از غیبت انسانها در خیابانها گذشته به واقع ثابت شد بدون نظم سرمایه داری دنیا به جای بهتری تبدیل می شود هر چند ناپدید شدن انسانها هراسی را در دل آدم می نشاند اما از سوی دیگر رهایی انسانها از زندگی روتینی که سرمایه داری برای کل کره ارض ترتیب داده و کل بشریت را در دایره استثمار گرفتار کرده تاکیدی است که جهان بدون این “نفرین اجتماعی” میتواند و حتما بهتر خواهد بود، مصائب کنونی حاکم بر دنیا نتیجه طبیعی کارکرد به شدت خشن سرمایه داری است. در همین مصیبت کنونی نیز میتوان خشونت سرمایه داری را مشاهده کرد. کارشناسان بورژوازی چشم شان به شاخص بهای بورس است تا شاخص امید به زندگی در نزد مردم. اینها بی شک دارند در اتاق های فکرشان به پسا کرونا می اندیشند که چگونه همه چیز را به سرجای اولش برگردانند و همه هزینه های این امر را بنا به تجربه بسیار تلخ و هولناک تاریخ معاصر که ما از سر میگذرانیم بر سر ما مردم خراب کنند.
جنبش کارگری ایران هم باید برای دوران پسا کرونایی آمادگی داشته باشد. اگر اعتراضات در خیابانها نیست اما یک بررسی کوتاه و سریع شبکه های اجتماعی نشان میدهد که جنبش اعتراضی علیه حکومت نه تنها پایان نیافته بلکه وسعت نیز یافته است. اگر خامنه ای جن زده شده نه از ترس “بیوتروریسم” که خود میداند خزعبلات می بافد بلکه آگاه است هیچ جوابی جز مصیبت بیشتر برای مردم ندارد. ضد و نقیض گوی ها و پرت و پلا بافتن هر ارگان و هر شخصیت خودی و غیر خودی جمهوری اسلامی نشان از بی افقی این حکومت در فردای پس از کرونا و حتی همین امروز دارد. نوشته اند و ظاهرا چنین نیز هست که جمهوری اسلامی تصمیم جدی دارد که به آنچه راه حل گله ای گفته میشود و آن مبتلا شدن 70 تا 80 درصد مردم به این بیماری و در پی آن کشتار وسیع ، مردم را از نفس بیندازد. این تصمیم شوم از حکومتی برمی آید که هیچ امیدی به فردای خود ندارد و فقط با کشتار میتواند سرپا بماند.
در ذهن های کثیف و ضد انسانی خبرگان بورژوازی همین الان هزار جور طرح سیاه دارد جولان میدهد تا شاید آب رفته را به جوی برگردانند. آنچه پیش روی ماست دیگر تنها محدود به دستمزدها و حقوق های عقب افتاده و امنیت شغلی و امینت محیط کار و … بسیاری دیگری از این دست مطالبات نیست که مبارزه برای آنها جزو مسلمات جنبش کارگری است، معرفه جنبش کارگری است. اما جنبش کارگری در ایران در حال حاضر هم به این مطالبات محدود نمانده ؛ مبارزه علیه پرونده سازی و امنیتی کردن پرونده فعالین تا فراخوان مبارزه علیه شکنجه، از مبارزه برای حقوق کودک تا خواست مهم لغو اعدام و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی… بالاخره مطرح کردن آلترناتیو “اداره شورایی” رو به کل جامعه از نقاط برجسته این جنبش بوده و هست. در بعد از کرونا قرار نیست سر خانه اول برگردیم اگر ما هم بخواهیم جامعه برنمی گردد همین الان هم تاریخ و جامعه به دو دوره قبل و بعد از کرونا تبدیل شده است. بدین خاطر جنبش کارگری ایران در بستر نفی جامعه طبقاتی وظایف فوق العاده مهمی در پیش دارد.
جنبش کارگری ایران دایره تنگی که برای این جنبش ساخته و پرداخته اند ( مبارزه علیه استثمار و در محدوده کارخانه ) را شکسته است و باید گامهای بزرگتری برای رفع ستم و استثمار از سر جامعه بردارد. برای رسیدن به دستمزد بر مبنای خط رفاه، برای داشتن امنیت جانی در محیط کار، برای برخوردار بودن از امنیت شغلی، برای اینکه انسانهای کارکن جامعه انسان محسوب شوند نه ابزار کار … برای همه اینها و بسیار بیشتر از اینها باید جمهوری اسلامی کنار زده شود. جنبش های سندیکایی و اتحادیه ای ظرف بسیار حقیری برای جنبش کارگری ایران است. برای نفی جامعه طبقاتی باید پرچم سوسیالیسم بر افراشته شود و این مهم تنها از طبقه کارگر اگاه برمی آید. چون این پرچم متعلق به جنبش کارگری است. باید جنبش شورایی وسعت یابد. باید توده کارگران یاد بگیرند که سرنوشت خودشان را به دست بگیرند این مهم با هیچ آموزش صرف کلاسیک امکان پذیر نیست و فقط در بطن مبارزه وسیع و همگانی علیه سرمایه و جمهوری اسلامی ممکن میشود. جنبش کارگری ایران را همیشه از مبارزات “ضدرژیمی” ترسانده اند. مبارزه برای آزادی های سیاسی و دادخواهی علیه کشتارهای حکومت، مبارزه علیه حجاب و ستم کشی زن، مبارزه برای آزادی بیان و مبارزه علیه سانسور… اینها را بعضی ها “حقوق بشری” خوانده اند و یکجا همه اینها را به بورژوازی حواله داده اند ( که در مورد همه اینها اپوزیسیون بورژوازی با اکراه مجبور شده حرف بزند) این ها همه عرصه هایی است که باید به تسخیر کارگران در بیایید و پیشتاز این مبارزات باشد. تا جامعه باور کند در پس اداره شورایی همه اینها شدنی است و اینها همه با وجود جنبش کارگری دست یافتنی است. “نان وکار و آزادی اداره شورایی” تنها در صورتی به خواسته اکثریت جامعه تبدیل خواهد که جامعه باور کند این یک خواسته صرف کارگری برای اداره کردن فقط کارخانجات نیست. بلکه قرار است جامعه بر این مبنا واقعا اداره شود. از دید حکومت و کارشناسان بورژوازی جنبش کارگری اپوزیسیون محسوب میشود و حتی در نزد توده مردم اینچنین است. وقتی در جامعه دهان به دهان می چرخد مثلا فولاد اهواز یا هفت تپه اعتصاب کرده است چه بخواهیم چه نخواهیم جامعه تنها به مثابه یک حرکت صنفی به آن نگاه نمی کند بلکه به صراحت به چشم یک حرکت ضد رژیمی از آن یاد می کنند. جنبش کارگری ایران باید سطح توقع از خودش را بالا ببرد چرا که انتظار جامعه از این جنبش به مثابه یک آلترناتیو بسیار بالاست.
جنبش کارگری ایران باید متحزب باشد. این حزب باید نماینده سیاسی و سخنگوی این جنبش رو به جامعه باشد. حزب کمونیست کارگری نتیجه چهار دهه مبارزه نظری و عملی بر متن جنبش شورایی و کارگری است. این حزب رو به حکومت خود را نماینده کل مردم ایران میداند. بورژوازی در ایران نتوانسته و (لزومی هم ندیده است) که متحزب باشد و متحزب بماند. احزاب سیاسی بورژوایی که شکل گرفته بیشتر تاکتیک و “پلتیک” میباشد. حکومتهای دیکتاتوری نیاز بورژوازی ایران را عملا رفع کرده است. اما با شقاوتی که جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته بکار برده دیکتاتوری بی نهایت خشن بیشتر وبال گردن بورژوازی شده تا عصای دستش. از سوی دیگر وجود حزب کمونیست کارگری با خواستهای شفاف و روشن که نوید یک حکومت بر مبنای هویت انسانی را میدهد و این نتیجه مبارزات صد ساله اخیر جنبش کارگری ایران است این امکان بسیار مهم را جلو روی جنبش کارگری ایران گذاشته تا نقش تاریخی خود را ایفا کند. “تاریخی” نه به معنای جبری و اجتناب ناپذیری آن به این معنی که سیر تحولات در ایران به گونه ای رقم خورده است که جنبش سوسیالیستی یکی از جنبش های مهم و تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران بوده و حزب کمونیست کارگری این امکان را فراهم آورده است که این جنبش به عنوان یک فاکتور بسیار قوی حضور داشته باشد و مدعی کسب قدرت سیاسی باشد.
دوران سرنوشت سازی نه تنها برای ایران بلکه کل دنیا شکل گرفته است. کرونا ویروس ضربه خرد کننده ای بر پیکر سرمایه داری است. و رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی نقاطی پوسیده بر این پیکر است که میتوان ضربه را از همانجا وارد کرد. جمهوری اسلامی که مبارزه وسیعی بر علیه او در جریان است آن نقطه شروعی است که میتواند چهار ستون نظام سرمایه داری در جهان را به لرزه بیندازد.
یاشار سهندی