*پیامِ این روزهایِ «رضا پهلوی» پُر است از «کلک مرغابی» و «نعل وارونه زدن» و «خاک پاشیدن» به چشم مردم وُ تاریخ؛ ملت بداند که «پول ملی» در «زمان شاه» آنقدر قوی بود که دلار در مقابلش مثل «علف در برابر تُندر» می چمید و امروز در «حکومت اسلامی» آنقدر ضعیف شده که جلوی دلار مثل «نوکر حلقه به گوش» زانو می زند!
*گویا دعوایِ همه تحولات و انقلابات و تغییرات تاریخی بر سر ارزش «پول ملی» است و آن روز که مردم( در سال 57) «ساواک» و «زندان اوین» و «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را تصرف می کردند اگر شاهزاده ای سر می رسید و درِ گوشِ آنها می گفت که بعد از شاه،«ناکسی» می آید که دلار را به 5000 تومان می رساند، مردم ماست را کیسه می کردند و چند هزار زندانی اوین و قصر و قزل حصار را به حال خود می گذاشتند که همان بهتر که (به احترام پول ملی) «آب خنک» زندان های شاه و «نمک» سیاه چاله های شاه را بخورند و «نمکدان» نشکنند!
*گویا تاریخ تحولات انقلابی و عوض کردنِ این رژیم با آن رژیم بر سر «پول ملی» است و هر حاکمی که ارزش «پول ملی» در مقابل «پول خارجی» را بیشتر حفظ کند، لیاقت بیشتری در «حکومت خواهی» و «حکومتداری» دارد و معیار «مردمی بودن» یا «نامردمی بودن» این حاکم با آن حاکم را باید با زورِ آن برای دفاع از آبرو و حیثیت و ارزشِ «پول ملی» سنجید!
*کسی نیست که خبر نداشته باشددلار در مقابل «ریالِ شاه»فقط هفت تومان ناقابل می ارزید و این «پول ملی زورمند» در عرصه رقابت منطقه ای خرج تسلیحات نظامی می شد؛ در عرصه سرکوب داخلی خرج دهها هزار مامور ساواک و خبرچین و شکنجه گر می شد و بقیه این پول وقتی به دروازه روستاها می رسید تبدیل به حقوق کدخداها و ژاندارم ها و شوراهای فرمایشی و خرید دوجین دوجین «تخم مرغ داغ» برای اقرارگیری از روستائیانی می شد که( از دوره مشروطه تا آن روز)- یک قبضه «تفنگ سر پُر» را در طویله قایم کرده بودند و به زور تخم مرغ داغ باید جای تفنگ را نشان می دادند!
*گویا همه دعوای تاریخ بر سر «پول ملی» است و اگر آن پول ملی که (از دهه چهل تا پنجاه شمسی) به صورت سرمایه تنزیلی( نزول خواری) خون میلیون ها روستایی را به خاطر بدهی به بازاری و بانک و تعاونی ها در رگ ها می خشکاند از همان روز اول معلوم می شد که پول ملیِ باغیرتی است –روستایی ایرانی حاضر بود نزول پول ملی قوی را (تا ریالِ آخر)به پا بگیرد و به گرسنگی بیافتد اما زیر سایه «پول ملی اسلامی» به گدایی نیافتد!
*شاید معنای تاریخ را بد فهمیده ایم و از امروز باید «موتور محرکه تاریخ» را از «مردم به جان آمده» گرفت و به دست«پول ملی» داد و از امروز نشست و منتظر ماند که کدام «حاکم ملی» لیاقت این را دارد که «پول ملی» را به سکوی «جهان–پهلوانی» برساند و استثمار را ملی بکند، زندان های ملی بسازد، وزارت اطلاعات ملی برپا کند و حقوق و بیمه بازنشسته و مستمری بگیر را (به جای مُلاخوری) به زیر دندان «ملی خوری» و «شاهزاده خوری» بیاندازد!
*اگر تاریخ «پهلوی دوم» را به فرض می شد در ویترین کاباره های «لاله زار» خلاصه کنیم تااندازه ای با این ادعا می شد کنار آمد که «پول ملی در زمان شاه» شادی آفرین بود و چند میلیون ایرانی کارشان از صبح تا شب این بود که در کاباره های لاله زار لم بدهند، عرق سگی و آبجو سر بکشند و هماهنگ با رقص و آواز «مهوش و مرجان» خود را تکان دهند و وجود خود را «غصه تکانی» کنند؛ اما ایران زمان شاه فقط در لاله زار و «سینما کاپری» خلاصه نمی شد و پهنه بزرگی از آن دوره و سهم بزرگی از «پول ملیِ» آن زمان صرف ایجاد ترازویی می شد که در یک طرف آن چند هزار امیر نظامی، اشراف دولتی و ملاک روستایی و سرمایه دار شهری نشسته بودند و در کفه دیگر چند میلیون ایرانی که سهم شان از سفره لاله زار، چند عکس «فردین» روی دیوارهای ترک خورده«شکاف طبقاتی» بود!
*کسانی که امروز می خواهند «پول ملی» را به اقتدار سابق برگردانند و «نقشه آینده ایران» را به دست شرکت سهامیِ چند «مسلمان خوب» و چند «شاهزاده خوب» بسپارند و تاریخ ایران را برای سواری دادن به «اتحادیه ملایان و شاهزادگان» آماده کنند، باید بدانند که اکثریت مردم( در صف مقابل) می خواهند که دعوا بر سر «پول ملی» و «پول قوی» و «پول باابهت» و «پول باغیرت» و «پول خایه دار» را به دعوا بر سر «رفاه و آزادی خوشبختی و شادی»برگردانند و سفره های «ملاخوری» و «شاهزادی خوری» و یا «ملی خوری» را برای همیشه جمع کنند!
* «تا قبر آ آ آ……»
*********