چالش رقص چالش دفاع از حقوق و آزادیهای فردی و مدنی در ایران است!

در ایران یک دختر نوجوان (مائده هژبری) را به این دلیل که ویدئو کلیپ های رقص خود را در اینستاگرام پخش کرده بود به تلویزیون دولتی می آورند و در جریان یک مصاحبه، شبیه بازجویی، به گریه اش می اندازند تا به خیال حکومتیان با ابراز “ندامت” او، جوانان دیگردرس عبرتی بگیرند.

 

اما این اعترافات تلویزیونی بجای اینکه کسی را مرعوب کند به یک واکنش اعتراضی گسترده علیه جمهوری اسلامی به خاطر نقض بدیهی ترین حقوق شهروندان انجامید. بسیاری با انتشار ویدئوهای رقص خود با این جوان ابراز همدردی کردند و گفتند نه فقط رقص و شادی جرم نیست بلکه حق هر انسانی است و برای جامعه واجب.

 

ابعاد این اعتراضات مردمی چنان بود که صفوف جمهوری را به جان هم انداخت ونمایش “کی بود کی بود من نبودم” راه انداختند. مسئول روابط عمومی صدا و سیما، محمد حسین رنجبران، اعلام کرد که پخش  اعتراف مائده هژبری از برنامه “بیراهه” محصول مشترک نیروی انتظامی و با حکم و درخواست مقام قضایی انجام شد. یک مقام قوه قضایی جمهوری اسلامی اعلام کرد که این اظهار نطر کذب است. و پلیس فنا گفت که اعتراف گیری از مائده هژبری کار پلیس فنا نبوده و او پرونده ای نداشته است.

 

واقعیت امر این است که مائده هژبری را در اواخر اردیبهشت دستگیر می کنند. یک منبع قصایی به روزنامه ایران گفته که مائده هژبری صبح روز شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه از سوی پلیس فتا دستگیر می‌شود؛ اما بعدازظهر همان روز پلیس با این استدلال که “وی هنوز به ۱۸ سال نرسیده است”، او را به دادسرای اطفال می‌فرستد و مائدههمان روز با قرار کفالت آزاد می‌شود.

 

استدلال صدا و سیمای جمهوری برای پخش “اعترافات”دختران جوانان رقصنده آنهم بعد از چندین هفته این است که “مردم خواسته اند و ما نیز برای اینکه جوانان به بیراهه نروند این برنامه را پخش کرده ایم”. اما مردم برغم ادعای جمهوری است جواب صدا و سیما و کل جمهوری اسلامی را دادند و اعلام کردند رقص و شادی حق مسلم آنهاست. سنگینی اعتراضمردم چنان بود که بنا به برخی اخبار مدیر روابط عمومی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در ارتباط با همین موضوع به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد. همچنین غلامرضا کاتب یکی از اعضای ناظر مجلس در شورای نظارت بر صدا وسیما گفت:”شکایت‌های متعددی توسط انجمن حمایت از کودکان و گروه‌های اجتماعی گوناگون از صدا وسیما به شورا رسیده است که در نوبت رسیدگی است.”

 

جالب است که بدانید حتی روزنامه کیهان هم به این مسئله واکنش نشان داد و در مقاله ای نوشت که در مستند پخش شده “بدسلیقگی” وجود دارد و “انتخاب آن قسمت از صحبت‌های دختر نوجوان که گریه‌کنان ابراز پشیمانی می‌کند برای مستند، دل هر انسانی را می‌رنجاند و همین حس گاهی، برای پیدا شدن سر و کله کفتار‌های سیاسی که نه انسانیت سرشان می‌شود نه حقوق زن و دختر می‌فهمند کافی است.” روزنامه “جوان”وابسته به سپاه پاسداران نیز نوشت ا”گر شاخ‌ها را نمی‌توانیم بشکنیم لااقل تیزتر نکنیم و در دل جامعه ( بخوان حکومت) خود فرو ننشانیم.”

 

زمانی جمهوری اسلامی با پخش اعترافات اجباری از تلویزیون باعث ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه می شد و می خواست با این نمایشات روحیه ها را درهم بکشند و همه را به تسلیم وادارد. اما حالا ورق چنان برگشته که با این نمایشات بیشتر ترس خود را به نمایش می گذارد و روحیه خود و صفوفشان درهم شکسسته می شود.

 

دعوای مردم با این رژیم بر سر رقص نیست. دعوا مردم با این رژیم از جمله بر سر حقوق و آزادیهای فردی و مدنی در جامعه است که از سوی رژیم اسلامی در چهل سال گذشته سرکوب شده است. اسلامیون حاکم بر ایران کوشیده اند تا در کوچکترین زوایای زندگی مردم دخالت کنند و با حاکم کردن ارزشهای پوسیده اسلامی زندگی مردم را تحت کنترل و سیطره خود نگاه دارند. اما هیچگاه موفق نشده اند و اکنون ما شاهد بروز یک طغیان اجتماعی عظیم علیه همه ارزشهایی هستیم که این رژیم پرچمدار آن بوده است. شادی در مقابل عزا و غم. بی حجابی در مقابل حجاب اسلامی. ازدواج سفید در مقابل ازدواج مذهبی. آزادگی در مقابل بندگی. رقص و پایکوبی در مقابل روضه خوانی، حیوان دوستی در مقابل حیوان کشی اسلامی، احترام به زن و کودک بعنوان انسان در مقابل زن ستیزی و کودک آزاری، ترقی خواهی در مقابل ارتجاع، پاسداری از حریم خصوصی انسانها در مقابل تعرض به حریم خصوصی، علم در برابر خرافه، مساوات در مقابل نابرابری و تبعیض، پویایی در مقابل انجماد اسلامی، دفاع از زندگی در مقابل مرگ و اعدام و…

 

مردم در این چالش بزرگ اجتماعی می خواهند که با سرنگونی جمهوری اسلامی به آزدی و مساوات دست یابند. زندگی خصوصی شان از هر نوع دخالت توسط هر مرجعیمصون نگاه داشته شود. حق تفریح و آسایش داشته باشند. بتواند آزادانه به ابراز وجود سیاسی، هنری و اجتماعی بپردازند.آزاد باشند که بی قید و شرط لباس خود را انتخاب کنند، از استقلال فردی برخوردار باشند. حق معاشرت و زندگی اجتماعی شان مورد احترام قرار گیرد و …

 

اینها بخشی از مطالبات انسانی مردم است که از قضا خطوط قرمز جمهوری اسلامی را به چالش می کشد و بخش عظیمی از جامعه را درگیر آن می کند. ایجاد دو قطبی کاذب بین مطالبات رفاهی و اقتصادی مردم و حقوق و آزادی های فردی و مدنی غلط و به نفع جمهوری اسلامی است. کسانی که با عمده کردن مطالبات رفاهی و اقتصادی به تحقیر حق یک نوجوان برای ابراز وجود هنرمندانه اش و یا حق زنان برای بی حجابی می پردازند در واقع به رفاه و آسایش مردم در همه عرصه ها پشت کرده اند.

 

بعد از اعتراضات دی ماه گذشته عبدالرضا رحمانی فضلی وزیرکشور جمهوری اسلامیهشدار داد که “نارضایتی‌های انباشته در لایه‌های مختلف جامعه و تغییر سبک زندگی جوانان و مطالبات مردم واقعیت‌هایی است که نادیده گرفتن آن می‌تواند به بحران‌هایی عمیق‌تر و گسترده از آنچه هفت ماه پیش رخ داد، بینجامد.”

 

این اتفاقی است که دارد در جامعه ایران می افتد. دوقطبی مطالبات انسانی مردم ایران و ضدیت جمهوری اسلامی با همه این مطالبات جامعه را نه به ورطه “بحران” بلکه به سوی یک انقلاب عظیم سوق می دهد که با سرنگونی جمهوری اسلامی باید به همه خواستهای مردم در همه  زمینه ها جامعه عمل بپوشاند.

اینرا هم بخوانید

به یاد فرامرز اصلانی– حسن صالحی

مندرج در ژورنال شماره ۶۸۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …