کدام راه حل؛ تنازع بقاء یا زندگی انسانی

“شکاف طبقاتی”، “فاصله طبقاتی” با وجود حاکمیت سیاه رژیم اسلامی سرمایه کاملا عیان شده است و دیگر نمی شود تحت پوشش مثلا “رشد طبقه متوسط” و یا چیزی شبیه اینها که مدام توجیه گران ستم سرمایه داری بیان می‌کنند، پنهانش کرد. بارها از این کارشناس و از آن استاد اقتصاد و فلان دکتر جامعه شناسی یا بهمان شخصیت سیاسی شنیده‌ایم که به سران حکومت اسلامی هشدار میدهند که “حواستان هست دارید جامعه را کجا میبرید!” و هشدار میدهند شورش گرسنگان در راه است. آخرین تحلیل از این گونه از سوی نجات بهرامی ( که این اواخر مورد توجه رسانه های بورژوازی قرار گرفته) در یادداشتی در سایت رادیو فردا بیان شده است. این بار اما نه برای هشدار شورش گرسنگان بلکه برای فشار بیشتر بر گرسنگان!


نجات بهرامی یادداشت خود را اینگونه شروع میکند:” شاید کمتر کسی در این نکته تردید داشته باشد که جامعه ایران به شکاف طبقاتی و اختلاف درآمد فاحش میان خانواده‌ها مبتلاست؛ جامعه‌ای که در سال‌های اخیر می‌توان هم‌زمان فقر مطلق را در کنار ثروت بی حد‌وحصر در خیابان‌ها و ساختمان‌ها و دیگر محیط‌های آن به نظاره نشست.” آنچه که نوشته اخیر را برجسته می کند این است که ادعا دارد که راه حل مسئله را دارد حتی در عنوان این یادداشت آنرا انعکاس داده: “رفع شکاف طبقاتی در ایران؛ چرا و چگونه؟”؛ اما وقتی یادداشت ایشان را می خوانید متوجه می شوید نه برای رفع شکاف طبقاتی بلکه برای تعمیق آن راه حل ارائه داده است.
ایشان زمانی امیدش به “سید خندان” و دوم خرداد بوده که از آن سالها در کتابی به عنوان سراب یاد کرده است، اما گویا ناامید نشده و در دولت “شیخ دیپلمات” به معاونت وزیر آموزش و پرورش منصوب می شود که آبش ظاهرا با باندهای دیگر حکومت توی یک جوی نمی رود و سر از زندان اوین در می آورد و کارش به بازجویی و شکنجه می رسد. بعد از رهایی برای در امان ماندن از شر جلادان مجبور به خروج از کشور شده است. همه این سیر امید و ناامیدی ایشان را به اینجا رسانده که جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از دست داده و گر نه راه حل رفع شکاف طبقاتی در فلاکت بیشتر مردم است!


ایشان بعد از اینکه آمار و شواهدی از فلاکت و شکاف طبقاتی و فساد حکومت بیان کرده، تاکید می کند: “در نهایت می‌توان ادعا کرد که راه‌حل اصلی و مطمئن برای این معضل بزرگ همان آزادسازی اقتصاد و کاهش دخالت دولتی…. و نزدیک شدن به اقتصاد بازار آزاد باشد.” بله اقتصاد بازار آزاد قرار است از نظر ایشان شکاف طبقاتی را از بین ببرد! اگر آدام اسمیت در قرن نوزده این را میگفت هنوز آثارش را مردم و خودش تجربه نکرده بودند. اما ایشان امروز در دوره یکه تازی بازار آزاد دارد چنین ادعایی میکند. ایشان چون ظاهرا دور اندیش است از پیش جواب کسانی که خواهند گفت: “در زمان استیلای شرایط نابرابر و فقدان ساختار و نهادهای مدنی، قشر کارگر و کارمند و متوسط جامعه از هرگونه آزادسازی ضربه می‌بیند و شکاف موردنظر عمیق‌تر می‌شود” را داده و می گوید چیز مهمی نیست، سختی‌اش صد سال اول است!؛ به نظر ایشان مشکل اصلی این است که حکومت باید “در اوج مشروعیت باشد” که جمهوری اسلامی نیست. ایشان که خیلی دور اندیش تر از این حرفهاست اطمینان می دهد در جریان آزادی سازی، فساد هم پیش می آید! اما قول می دهند که ” فساد ناشی از آزادسازی دوره معینی دارد و مستمر و همیشگی نیست.” ( البته این دوره معین می تواند از یک روز تا صد سال هم طول بکشد!)؛ البته برای “کاهش چنین عوارضی” شرط گذاشته اند که ” به دو مؤلفه عزم و مشروعیت نیاز” است. مشروعیت که دانستیم چیست اما عزم، تماما به این تاکید دارد که “غیر از آزاد سازی” یعنی هجوم وحشیانه به معیشت و منزلت توده کارکن جامعه “هیچ راه‌حل شناخته‌شده‌ای برای حل طولانی‌مدت چنین مشکلی (شکاف طبقاتی) معرفی نشده یا جواب نداده است.”


ایشان درهمین یادداشت ” مکانیسم بازار ” ( اسم رمز سرمایه داری) را از آواری که بر سر ۹۹ درصد جامعه خراب کرده اینگونه مبرا میکند: “…در کشوری که بیش از ۸۰ درصد اقتصاد آن در اختیار حکومت است و در زمره بسته‌ترین اقتصادهای دنیا طبقه‌بندی می‌شود،‌ نمی‌توان مکانیسم بازار را عامل ایجاد شکاف طبقاتی تلقی کرد…”. تا حالا همچین توجیهی به عقل هیچ اندیشمند برجسته اقتصادی نرسیده بود. ایشان پیشترها در مصاحبه ای با سایت حکومتی “انصاف نیوز” مدعی شده بوده که اصلا در ایران سرمایه داری نیست بلکه باید بوجودش آورد! خبرنگار از ایشان می پرسد: دلیل اقبال مردم به چپ چیست؟ ایشان ابتدا از جواب طفره می رود و بعد میپرسد: “مگر ما در ایران اصلاً سرمایه‌داری داشتیم(!؟)” بعد پای کسی دیگر را وسط میکشد ( به روباهه گفتند کو شاهدت؟ گفت دُمم!): ” آقای عبدی کلانتری که خودش چپ است یکبار گفت اگر چپ‌ها می‌خواهند چیزی را نقد کنند باید ابتدا کمک کنند که سرمایه‌داری به وجود بیاید تا چپ هم در ایران معنا پیدا کند(!!؟)” ظاهرا بهترین روش برای شکل گیری سرمایه داری ( به روایت ایشان با تجربه انگلستان آخرین دهه قرن نوزدهم) اصل تنازع بقاء است و برای کسی که تنازع بقاء را به جامعه تعمیم میدهد راه حل های مانند “آزاد سازی اقتصاد” بهترین روش است. ایشان در مصاحبه با انصاف نیوز به بهانه ترجمه کتابی به صراحت از اصل تنازع بقاء از زبان نویسنده کتابی که ترجمه کرده می گوید :” وقتی تکامل را به موضوعات اجتماعی تعمیم می‌دهیم نتیجه این می‌شود که ما نمی‌توانیم برای نهادهای اجتماعی تصمیم بگیریم و در آن دخالت کنیم. یعنی مخالفت با همان مداخلات سوسیالیستی در جامعه…. در مسائل اجتماعی هم گونه‌ی قوی‌تر باقی می‌ماند و بقیه لاجرم حذف می‌شوند. …”. نتیجه اینکه هر جناحی از بورژوازی، از حاکم و از حکومت رانده شده و اپوزیسیون راست، هر کدام به نوعی بر اصل تنازع بقاء اصرار دارند.


اینکه چپ در جامعه دست بالا را دارد یا بقول سایت حکومتی مورد اقبال جامعه واقع شده است ( قابل توجه کسانی که دنبال آسیب شناسی سوسیالیسم هستند) به این دلیل است که جامعه ایران در سایه سیاه حکومت اسلامی به دردناک ترین شکل تجربه کرده که سرمایه داری بازار آزاد و غیر آزاد جز تباهی و فلاکت هیچ راه حلی جلو روی جامعه نمی گذارد. شکاف طبقاتی را توده زحمتکش مردم با گوشت و پوست خود به معنای واقعی کلمه دارند لمس می کنند. بخش وسیعی از جامعه در مبارزه و اعتراض به این وضعیت در کف خیابان حق مسلم انسانی خود، منزلت و معیشت را فریاد می کنند. شکاف طبقاتی را مردمی که به فلاکت افتاده اند در یک شعار خلاصه کرده اند”حقوقهای نجومی فلاکت عمومی” و نوک اعتراضات شان مشخصا علیه طبقه حاکمه ای است که با انواع سیاستهای گوناگون از جمله “آزاد سازی اقتصاد” همه زندگی را غارت و چپاول کرده اند. و البته مردم معترض راه حلش را هم داده اند: اداره شورایی. راه حل شکاف طبقاتی دو گونه است یکی از طریق بقای قوی‌تر و حذف و نابودی ضعیف تر بر متن سرمایه داری بازار آزاد (که معلوم است چه نوع راه حل فاجعه باری است،) و دیگری از طریق آسایش و رهایی و زندگی انسانی کل جامعه بر اساس سوسیالیسم. و این دومی است که جامعه تشنه آن است و جز با نابودی سیستم سرمایه داری عملی نیست. *

کارگرکمونیست ۷۰۹

اینرا هم بخوانید

تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …