بحران خاور میانه از اوایل دهه نود میلادی وارد مرحله تازه ای شد و از آن مقطع تا کنون این منطقه در آتش و خون میسوزد. سیاست میلیتاریستی آمریکا و اشغال عراق محور آغاز این بحران بود. آمریکا بعد از ریختن دیوار برلین تلاش کرد همراه با متحدینش قدر قدرتی و یکه تازی خودش را فراتر از قطب یا بلوک غرب بر کل جهان بگستراند. در سال 2011 این سیاست با عقب نشینی بخش عمده ای از نیروهای نظامیش از عراق عملا شکست خورد. از این مقطع به بعد دولتها و نیروهای متحد آمریکا در منطقه “آزاد” شدند. هر دولتی و هر نیرویی چه آنهایی که در قطب غرب بودند و چه آنهایی که در مقابل قطب غرب رقابت خود را در به اوج رساندن توحش به نمایش گذاشتند.
بعد از اشغال عراق آمریکا افغانستان را برای مهار و نه از بین بردن جریانات تروریست اسلامی، به میدان تاخت و تاز خود تبدیل کرد. اما در افغانستان هم زمین گیر شد و بحران افغانستان نه تنها پایان نیافت بلکه بحرانهای دیگری را به دنبال داشت و رقبای آمریکا قدم به قدم وارد رقابت آشکارتری شدند.
با آغاز انقلابات معروف به بهار عربی دو متحد اصلی غرب (مبارک و بن علی) در مصر و تونس سرنگون شدند. این ضربه کاری و جبران ناپذیری به قدر قدرتی آمریکا و متحدینش بود. به دنبال این تحولات در لیبی انقلاب آغاز شد و مردم امیدوار بودند با رهایی از دیکتاتوری به زندگی امن و آزادی و رفاه برسند. اما مقاومت قزافی و سیاست انتقام جویانه غرب این بار به رهبری فرانسه باعث شد قزافی سرنگون و این کشور وارد بحران ویران کننده ای بشود. چنانچه آن کشور همچنان در بحران و جنگ بسر میبرد و آینده ناروشن پیش رو دارد.
به همین منوال انقلاب همانند موجی خروشان دیکتاتورها را یکی بعد از دیگری مورد آماج خود قرار میداد. فضای عمومی ای که شکل گرفته بود این امید را زنده کرده بود که مردم کشورهای دیکتاتور زده یکی بعد از دیگری مستبدین حاکم را بزیر میکشند و وارد دنیای بهتری خواهند شد. اما حاکمان رقیب در منطقه هر کدام از منفعتی مجزا اما همگی تلاش کردند ابتدا این انقلابات را با شکست مواجه کنند. زیرا همه آنها و حامیانشان ترسیده بودند که دامنه آتش انقلاب وسیعتر بشود.
با آغاز انقلاب در سوریه دیکتاتور حاکم بر این کشور با حمایت جمهوری اسلامی، مردم به پا خواسته را با بیرحمی و قساوت تمام کشتار کرد. بعد از کمتر از شش ماه این انقلاب آزادیخواهانه به جنگ داخلی تبدیل شد. نیروهای رقیب جمهوری اسلامی و اسد در منطقه با حمایت غرب جریانات تروریست اسلامی سنی را در مقابل اسد که در جبهه اسلام سیاسی نوع شیعی بود تقویت کردند و از این مقطع به بعد نه تنها از انقلاب آثاری باقی نگذاشتند بلکه از اواخر سال 2011 با سازمان دادن جنگ داخلی جریانات ارتجاعی اسلامی سلفی و اخوان و داعش و… از یک طرف و دولت اسد و جمهوری اسلامی و روسیه از طرف دیگر آن کشور را با ویرانی غیرقابل وصفی مواجه کردند. چنانچه نصفی از جمعیت 24 میلیونی آن آواره و تمام شهرهای اصلی آن ویران شدند.
با این سیاست و رقابت دو طرف جنگ در سوریه و منطقه، انقلابات بهار عربی چنان خونین و مالین شد که انقلاب در سوریه آخرین نفس های خودش را کشید و پایان یافت. با پایان انقلابات بهار عربی دولتهای منطقه و حامیان جهانیشان بر سر ارث و میراث بعد از شکست انقلاب رقابتشان گسترش پیدا کرد. چنانچه در سال 2014 باعث شدند داعش بیش از نیمی از سوریه و تقریبا نیمی از عراق را به تصرف خود درآورد. پیشروی سریع و غیر قابل باور داعش و اعلام خلافت اسلامی و عزم جزمش برای تصرف بقیه کشورهای “اسلامی” این رقابتها را چند سالی آرام کرد. زیرا همه آنها خطر داعش را احساس کردند.
ائتلاف 56 کشور به رهبری آمریکا که بزرگترین ائتلاف تاریخ این کشورها نامیده میشود با هدف شکست داعش شکل گرفت. از سال 2014 تا پایان سال 2017 رقابتهای منطقه ای کشورهای رقیب و حامیان جهانیشان تحت تاثیر جنگ با داعش قرار گرفت. بعد از شکست داعش از سال 2018 این رقابتها یک بار دیگر اوج گرفته است. قدرتگیری ترامپ هم در این مقطع باعث شده است که خطر جنگ و ویرانی این بار نه تنها بشکل نیابتی بلکه حتی مستقیم احتمالش بیشتر شده است. رقابت عربستان و ایران و نقش اسرائیل و حملات گاه و بیگاه نیروی هوایی و موشکی اسرائیل به سوریه و حمله مستقیم عربستان و ائتلافش به یمن برای شکست حوثیها که مورد حمایت جمهوری اسلامی است بحران منطقه را عمیقتر کرده است.
بنابر این بحران خاور میانه بعد از شکست داعش وارد مرحله تازه ای شده است. مسئله کرد بر بستر چنین تحولاتی قابل توضیح و تحلیل است. زیرا مردم کرد زبان در مرکز این بحران در چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه تقسیم شده اند و همه این کشورها هم درگیر و یا بخشی از بحران خاورمیانه هستند.
+ کردستان عراق بعد از حمله نظامی آمریکا به عراق در جنگ اول خلیج از سال 1991 رسما تحت حاکمیت نیروهای ناسیونالیست کرد قرار گرفته است. از سال 2005 به بعد این منطقه به عنوان منطقه ای فدرال، قانونا برسمیت شناخته شد و دولت مرکزی از سال 1991 حاکمیتی در این منطقه نداشته است. بنابر این از این مقطع پدیده ای به اسم ستم ملی پایان یافته است. زیرا دولت مرکزی حتی اگر میخواست نمیتوانست ستم ملی اعمال کند. اما مسئله ملی همچنان لاینحل ماند. در ماه سپتامبر سال 2017 با برگزاری رفراندم بیش از 92 درصد مردم این منطقه به جدایی از عراق رای دادند. نتیجه رفراندوم مورد مخالفت همه کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی قرار گرفت. در اکتبر 2017 دولت مرکزی با حمایت جمهوری اسلامی و همکاری اتحادیه میهنی و چراغ سبز آمریکا با لشکر کشی توانست بیش از نصفی از مناطق کردنشین کردستان عراق را از حکومت اقلیم باز پس بگیرد. در پی این شکست بود که حکومت اقلیم رسما اعلام کرد که نتیجه رفراندوم برای جدایی از عراق را پیگیری نخواهد کرد. با قبول این شکست از جانب حکومت اقلیم کردستان، آمریکا و کشورهای دخیل در عراق تلاش کردند مذاکره و توافق تازه ای در میان حکومت اقلیم و دولت مرکزی بوجود بیاید و در این راه قدمهای تا کنون برداشته شده است.
+ کردستان سوریه: بعد از آغاز جنگ داخلی سوریه اسد و رژیمش تحت فشار قرار گرفتند. بخشهای زیادی از نیروی ارتش به مخالفین پیوستند. در مناطق مختلف سوریه اپوزسیون مسلح متشکل از جریانات اسلامی با حمایت دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی در حال پیشروی بودند. در همین ایام پژاک و پ.ک.ک درگیر جنگی در مناطق مرزی ایران و عراق با جمهوری اسلامی بودند. اما ناگهان جمهوری اسلامی و پ.ک.ک توافق کردند که آتش بس غیر رسمی اعلام کنند. به دنبال این آتش بس مناطق کردستان سوریه قدم به قدم تحویل نیرویی داده شد که قبلا نه نیروی مسلحی داشتند و نه جریان مطرحی در کردستان سوریه بودند. نیرویی که اسمش حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه بود. این حزب دست ساز پ.ک.ک مناطق کردنشین را از ارتش سوریه تحویل گرفت. نیروی این حزب بوسیله ارتش سوریه مسلح و در پایگاههای آنها مستقر شدند. ارتش سوریه بجز در یک پایگاه هوایی در مرکز شهر قامیشلو از کردستان خارج شد. اداره شهر حسکه که ترکیبی از مردم کرد و عرب زبان داشت مشترکا به ارتش سوریه و نیروهای مسلح ی.پ.گ سپرده شد.
در پی چنین تحولی جریانات اسلامی مخالف اسد و نزدیک به ترکیه حملات خود را به مناطق کردنشین تحت حاکمیت ی.پ.گ آغاز کردند. چند سال جنگ و گریز ادامه داشت. این جنگ در سه بخش جزیره، کوبانی و عفرین و مدتی هم در شهر حلب که بخشی از آن کرد نشین بود ادامه داشت.
+ جنگ کوبانی: با قدرتگیری داعش و تصرف بخش مرکزی عراق از جانب این نیرو حملات آنها به مناطق شرق دجله در کردستان سوریه شدت گرفت. سرعت پیشروی آنها به دلیل در اختیار داشتن اسلحه و مهمات و تجهیزات ارتش عراق و سوریه که به دستشان افتاده بود برق آسا بود. در مدت کمی 360 روستای کردستان سوریه را در شرق فرات تصرف کردند و جنگ به کوبانی رسید. کوبانی آخرین نقطه مرزی با ترکیه بود. امکان عقب نشینی برای نیروهای مسلح کردستان سوریه وجود نداشت، مگر خود را تسلیم ارتش ترکیه میکردند. جنگ آخر را اینجا باید سازمان میدادند. بعد از حدود 40 روز جنگ خانه به خانه بیش از هشتاد درصد شهر کوبانی به تصرف داعش درآمد. کوبانی نفسهای آخرش را میکشید و اردوغان هم لحظه شماری میکرد که کوبانی سقوط کند و تمام مرز شمالی کردستان سویه به دست داعش بیفتد. ناگهان کشورهای غربی به رهبری آمریکا از پیشروی داعش و غیر قابل مهار بودنش، احساس خطر کردند و برای مقابله با داعش به کمک نیروهای مدافع کوبانی رفتند. با حملات هوایی آمریکا و تقویت تسلیحاتی چند صد نفری که از کوبانی دفاع میکردند داعش ناچار شد عقب نشینی کند و به سرعت تمام مناطق اشغالی دوباره به تصرف نیرویهای مسلح کردستان سوریه درآمد.
از این مقطح به بعد آمریکا با استقرار نیروهای نظامی خود در کردستان سوریه و آموزش و تسلیح نیروهای ی.پ.گ جنگ علیه داعش را با قدرت بیشتری پیش برد. بعد از حدود یک سال جنگ، تمام مناطق تحت حاکمیت داعش در کردستان سوریه و مناطق هم مرز با این منطقه از داعش باز پس گرفته شد. همزمان با این جنگ نیروهای موتلف آمریکا با حمایت از ارتش عراق و نیروهای پیشمرگ کردستان عراق در تمام مرکز عراق که در دست داعش بود جنگ در جریان بود و نهایتا با شکست داعش حکومت مرکزی عراق و نیروهای پیشمرگ کردستان عراق موفق شدند داعش را از قدرت و حاکمیت بر سرزمینی پهناور را ساقط کنند.
+ بعد از این تحولات ترکیه بازنده اصلی بحران و جنگ سوریه شده بود و یک نیروی رقیب و هم پیمان پ.ک.ک در کردستان سوریه که مورد حمایت آمریکا و قدرتهای غربی بود تمام مناطق مرزی شمال سوریه و جنوب ترکیه را تحت کنترل خود گرفت. این مسئله نگرانی شدید ترکیه را به دنبال داشت بویژه اینکه ترکیه و پ.ک.ک در حال جنگ با همدیگر بودند. برخلاف منطقه کوبانی و جزیره که ی.پ.گ همپیمان آمریکا بود، نیروهای ی.پ.گ مستقر در عفرین همپیمان روسیه شده بود و یگانهایی از ارتش روسیه در آنجا مستقر شده بودند.
اما در یک معامله پشت پرده، ترکیه و روسیه به توافق رسیدند که منطقه عفرین را از ی.پ.گ باز پس بگیرند. حمله ارتش ترکیه و اشغال عفرین بعد از این توافق اتفاق افتاد. طبیعی بود که آمریکا عکس العملی نشان ندهد چون نمیخواست ی.پ.گ بازی دو جانبه را پیش ببرد و در مناطق کوبانی و جزیره همپیمان آمریکا و در عفرین همکار روسیه باشد. در عین حال نمیخواست ترکیه را ناچار کند تماما به قطب روسیه پناه ببرد.
+ اکنون سرنوشت کردستان عراق و سوریه به سرنوشت جدال قدرتهای جهانی و منطقه ای گره خورده است. بدون شک بعد از انتخابات عراق تحولاتی در کردستان عراق آغازخواهد شد. اما سرنوشت کل منطقه یک گره گاه اصلی دارد و بدون تعیین تکلیف آن هیچ تحول ماندگار و پایداری رخ نخواهد داد. آنهم مسئله جمهوری اسلامی ایران و بود و نبود آن است. تمرکز مردم و رقبای منطقه ای و جهانی جمهوری اسلامی اکنون بر سر بود و نبود جمهوری اسلامی است. مردم تصمیمشان را گرفته اند و میخواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. اما قدرتهای رقیب منطقه ای و آمریکا هم به دلیل منافع خودشان بطور برجسته ای مشغول تدارک تحولات مهمی هستند و جمهوری اسلامی از دو طرف شدیدا تحت فشار است.
+ کردستان ایران و مسئله کرد در این بخش مستقیما به تحولات سیاسی ایران و بود و نبود جمهوری اسلامی گره خورده است. جریانات ناسیونالیست بر اساس موقعیتی که در تقسیم شدن آنها در قطبهای مختلف رقیب قرار گرفته اند سیاستهای متفاوتی را نمایندگی میکنند. پ.ک.ک و اتحادیه میهنی و گوران و بخشی از اسلامیهای کردستان عراق علیرغم هر اختلافی که با جمهوری اسلامی داشته باشند و دارند در کنار رژیم اسلامی قرار گرفته اند. اما روزی که علیرغم میل آنها شرایط سقوط این رژیم در ایران نزدیک بشود همان کاری را تدارک میبینند که در کردستان سوریه انجام دادند و به یاری ی.پ.گ شتافتند. بدون شک در تحولات بعدی کردستان ایران همه اینها پژاک را تقویت میکنند. برای این استراتژی قدمهایی هم برداشته و اقداماتی کرده اند. ضمن همراهی و همگرایی که با رژیم جمهوری اسلامی دارند خودشان را برای احتمالات آتی هم آماده میکنند.
+ بخش دیگری از جریانات ناسیونالیست کرد که خود را در قطب آمریکا و عربستان و… میبینند در حال تدارک نوع دیگری از سیاست هستند و برای تضعیف جمهوری اسلامی تلاش میکنند. منتظر اقدامات و پیشروی سیاستهای رقیبان جمهوری اسلامی هستند. آنها مستقل نمیخواهند و نمیتوانند اقدامی جدا و یا برخلاف سیاستهای منطقه ای قطب مخالف جمهوری اسلامی انجام بدهند. بارزانی با تقویت حزب دمکرات کردستان ایران و جبهه احزاب مخالف پ.ک.ک تلاش میکند نیروهای قطب آمریکا و عربستان را تقویت کند. تا جایی که حتی دسته جات و افراد کم نفوذ و حاشیه ای را با شعار استقلال کردستان ایران و… میخواهد طوری هدایت کند که استراتژی حزب دمکرات کردستان ایران را تقویت نماید که همگی در چهاجوب سیاست عربستان و ترکیه و آمریکا پیش بروند. تشکیل مرکز هماهنگی و همکاری احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان ایران اساسا برای مقبول نشان دادن کالای قابل فروش به آمریکا تدارک دیده شده است. با این کار میخواهند آمریکا آنها را جدی بگیرد و تقویت کند. چشم امیدشان به آمریکا است. سیاست آنها ربطی به مطالبات و منافع مردم و آزادی رفاه مردم ندارند. نیروهای هستند که منتظر میمانند تا آمریکا آنها را بکار بگیرد.
+ جریانات چپ و مشخصا ما کمونیستهای کارگری بویژه حزب ما باید کل این تصویر را ببیند. ضمن تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی باید هشیاری لازم را برای مقابله با دسیسه های ضد انقلابی این جریانات ناسیونالیست داشته باشیم. جریانات چپی که امیدشان به تکرار سناریوی نوع کردستان سوریه است باید از خواب بیدار شوند و روندهای پایدارتر سیاسی و تحولات منطقه ای و قطب بندیهای موجود را ببینند. پ.ک.ک و پژاک در کردستان ایران دارند تدارک همان سناریوی کردستان سوریه را میبینند. همکاری غیر مستقیم آنها با جمهوری اسلامی اگر از یک طرف برای تضعیف اردوغان است از طرف دیگر برای پیش برد سیاستی شبیه کردستان سوریه در کردستان ایران است. جریانی که خود را چپ تعریف کند نمیتواند هیچ نوع نزدیکی به پ.ک.ک و پژاک داشته باشد.
+ جریانات ناسیونالیست متعلق به دو قطب رقیب در منطقه، آرایش تقابل با همدیگر را عیان کرده اند و به دلیل موقعیت و منافعشان در این دو قطب سیاستهای متفاوتی را پی میگیرند. اما در کردستان ایران چپ جامعه از ێک طرف باید در نقد سیاست احزاب ناسیونالیست کرد متعلق به این دو قطب مرتجع و ضد انقلابی سیاست مستقل خودش را نمایندگی کند، از طرف دیگر ضمن جنگ با جمهوری اسلامی و قرار گرفتن در راس اعتراضات مردم علیه رژیم، نیروهای متعلق و نزدیک به دولتها و دو قطب مرتجع منطقه ای را نقد و افشا کند و هشیاری مردم را بالا ببرد.
+ احزاب و شخصیتها و فعالین چپ جنبشهای اجتماعی در کردستان و همه مردم آزادیخواه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و مقابله با سناریوهای فوق و برای سازمان دادن جامعه و رهایی از هر نوع تبعیض و نابرابری، لازم است حول یک پلاتفرم و سیاست واحد که شامل حل مسئله کرد و رهایی جامعه از تبعیض و نابرباری و برای اعمال حاکمیت شوراهای مردم متحدانه عمل کنند.
+ همزمان با این سیاست فوق، بدون فوت وقت باید تلاش کنیم پرچم چپ و آزادیخواهی را در راس مبارزات و مطالبات مردم حک کنیم. هشیاری مردم و درجه سازماندهی اعتراضات و جنبشهای اعتراضی را بالا ببریم و جامعه را به سمتی سوق بدهیم که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی اعمال حاکمیت مردم از طریق شوراهای منتخب خود، میدانی برای دسیسه ها و توطئه های جریانات مخرب و ضد جامعه باقی نگذارد.
محمد آسنگران
29.06.2018