من نمیدانم این چه کشوری است که اگر مخالف نظامش باشی کشته میشوی اگر موافق و همسو باشی کشتهمیشوی .
اکر سر بر اعتراض بلند کنی و فریاد آزادی سر دهی به دار آویخته میشوی و اگر به هر دلیلی در خیابانی باشی که اتفاقا چند کوچه جلو تر یکمراسم باشد با یکبمبمتلاشیمیشوی .
اینجا ایران است …
سال هاست به هر جان کندنی بوده در کنار هم با هزار و یکی تورم و گرانی و ناامنی و بی عدالتی زندگی میکنیم و هر روز عزادار هم هستیم .
همین سال پیشبود که یکروزدختری برای تفریح با خانواده به پایتخت میاید ولی خانواده تنها از سفر برمیگردند و ما برای جوانی دختر ،برای بیگناهی دختر وبرای دل آتش گرفته ی خانواده اشعزاداری میکنیم .
فرداروزی برای اینکه عزاداری کردیم چندنفرم از ما میمیردو ما بازعزاداری میکنیم.
فردای آن دختری که دادخواهبود با یکچرا ی بزرگکه چرا کشتیدش؟ باگلوله ای کشته میشود و ما باز عزاداری میکنیم .
فردای آن پسری برای دل سوخته اش به نشانه آزادی خواهی سطل اشغالی آتش میزند و به چوبدار میرود و ما عزاداری میکنیم .
دختری برای نجات آینده اش برای پس گرفتن آزادی از ساختمانی به پایین پرتاب میشود و ما باز عزاداری میکنیم .
پسر بچه ای پر از فکر رنگین کمان به ضرب گلوله ای آسمانی میشود وما باز هم عزاداری میکنیم .
و در میان عزاداری ما یکی ازما چشم هایش،یکیدیگر پایش یکیدیگر جانشرا از دست میدهد و ما عزاداری میکنیم .
اگر تقویمان را ورق بزنیم پر از روز هایی که ما عزادار جوانانمان،جوانیمان،زندگیمان،آزادیمانو….. هستیم.
اینروز ها هم عزادار هموطنانی هستیم که یا به عمد یا به اجبار فقط در زمان نادرست در مکانیبودند که این ظالمان برایش نقشه ها داشتند .
تا به کیصدای ناله کودکانی که یتیم شده اند یا والدینشان را گمکرده اند در گوشهایمان بپیچد .تا کیباید عزادار باشیم ؟ خاکجوان هایمان که سرد نبود تا داغ دلمان خنکشود شاید خاک افراد این نظام خون خوار التیامیبر زخم و چنگ عزاداری های این سال ها باشد.
پسکیوقت انتقامازنظام ظالم پرمدعا میرسد؟کیباز هم مسیر با هم در خیابان ساز (زن زندگی آزادی ) سر میدهیم .
برای انتقامباید همسو و دست در دست همدیگر بدهیم باید هم صدای هم خواسته هایمان را فریاد بزنیم.
ما در کنار هم قدرتمندیم…
به امید آزادی