گرفتن میدان از دست راست

در کوران مبارزات جاری، از 25 آبان به این سو یک اتفاق مهم که در جنبش کارگری شکل گرفت و زیاد به چشم نیامد و دیده نشد، فراتر رفتن اعتراض کارگر از مسائل محدود به کارخانه و مسائل به اصطلاح صنفی- مطالباتی خود و ظاهر شدن در مقابل رهبر مبارزات کل جامعه است.  از جمله در پی سرکوب وحشیانه رژیم در آبانماه و کشتار شمار بسیاری از مردم معترض، سندیکای نیشکر هفت تپه در روز 14 آذر طی فراخوانی از تمام  مردم ستمدیده، رنج کشیده، استثمار شده، از تمام آزاد اندیشان و انسان های شریف که از ستم و استثمار به تنگ آمده اند، خواستار شد که در اعتراض به سرکوب گرسنگان و کشتار عزیزان جان باخته،  روز پنج شنبه ۱۴ آذر ماه ۹۸، ساعت 9 شب حداقل  به مدت یک دقیقه چراغ های محل سکونت و کار، چراغ ماشین های در ترافیک و… را به  نشانه اعتراض کشتار مردم بی دفاع و‌ به نشانه احترام یاد جانباختگان  اعتراضات ابانماه ۹۸، خاموش کنند.  این اولین بار بود که یک تشکیلات معین با نام سندیکا که چنین نامی علی العموم تداعی کننده مبارزه در چهار چوب صنفی است، جسارت کرد و از چهار چوب تنگ اعتراض “صنفی” بیرون  آمد و خطاب به همه جامعه چنین فراخوانی داد. همچنین در تاریخ 5 دی شاهد بودیم که جمعی از کارگران هفت تپه بیانیه ای صادر کردند با عنوان ” با شعار نان کار آزادی ، در حمایت از شورش گرسنگان به پاخیزیم.” در این بیانیه تاکید شده بود:” لازم است که به صدای بلند و بدون لکنت زبان و بی واهمه و بی وحشت گفته شود که جامعه حق دارد که تصمیم بگیرد که چه نوع سیستم دولتی- قضائی- قانونی میخواهد و یک جامعه حق دارد که بگوید و اعمال کند که چرا یک دسته و یک طبقه معین را در راس و هرم و بدنه حکومت کشورشان نمیخواهند و در عوض میخواهند و نیاز است که چه سیستمی جامعه را مدیریت کند (که عالی ترین شکل و روش آن اداره شورایی جامعه است؛ شوراهای کارگران- زحمتکشان- مزدبگیران که اکثریت افراد جامعه را تشکیل میدهند). در همین راستاست که اعتراض به وضعیت جاری شکل میگیرد تا گفته شود چه نمیخواهیم و گفته شود که چه میخواهیم.”

نمونه ها البته زیاد است. اما همین دو نمونه متاخر بیانگر آن است که جنبش کارگری در ایران دارد چارچوبهای سنتی ای را که برای این جنبش تعریف کرده اند، کنار میگذارد و این قدرت را در خود می بیند که خطاب به کل جامعه حرف بزند. و این یک اتفاق سیاسی مهم در جنبش کارگری و در سطح جامعه است. “فراخوان به خاموشی” از جمله فراخوانهای بوده است که نیروهای دست راستی تحت پوشش “مبارزه مدنی” حق انحصارش را داشته اند. اما سندیکای هفت تپه به عنوان شکلی از اعتراض به سرکوب و کشتار مردم معترض، به آن رنگ و بوی سیاسی دیگری داد. و یا جمعی از کارگران هفت تپه در بیانیه شان تاکید کردند  که “چه میخواهیم” را باید در نزد کارگران و در اداره شورایی جست و ثابت کردند که مشکل  تنها “اسد بیگی”  نیست بلکه اسد بیگی ها  و سیستمی است که این موجودات را در خود پرورش میدهد .

اما همانطور که انتظار میرفت   کسانی که جنبش کارگری را محدود به مبارزات کارخانه ای میدانند و سازماندهی و فراخوانی هم اگر هست باید محدود به مسائل کارگری ای باشد که آنها در نزد خود ساخته اند، با گفتن اینکه شمع برافروختن و خاموشی چراغ “مال قشری از طبقه متوسط” است و اگر اینان راست میگویند چرا نمی توانند “یک پلاکارد همبستگی درون محیط کار” در رابطه  با اعتراضات آبان بالا ببرند، این فراخوان را مورد تحقیر قرار داده و آنرا “بحران ذهنی غیرقابل انکار  این تشکل‌ها” قلمداد کردند!

اینها در عین حال همانهایی هستند که سالها ایراد میگرفتند که اعتراضات و تظاهرات اگر از خیابان انقلاب به بالا صورت گیرد پس مربوط به کارگر نیست و یا چرا یک پلاکارد در دست گروهی نیست که نشان دهد که کارگران فلان کارخانه در تجمع شرکت دارند. اما سیر اوضاع پاسخ همه این ناباوری ها را میدهد. اکنون که همگان اذعان دارند که فرودستان جامعه و حاشیه نشین ها دراعتراضات جاری نیروی اصلی هستند و  آنچه که در آبانماه اتفاق افتاد قیام گرسنگان بود،  بیش از هر زمانی سمت و سویی که مبارزات جاری دارد، به نفع طبقات فرودست جامعه رقم میخورد. به عبارتی روشنتر حضور خیابانی توده های زحمت کش و کارگر در خیابان و مبارزات تن به تن با نیروهای مسلح حکومت اسلامی سرمایه نشان از این دارد که مبارزه طبقاتی محدود به کف کارخانه نیست، بلکه جنگ طبقاتی در کف خیابان دارد رقم میخورد.  بر بستر چنین شرایطی است که تشکیلاتی که نام سندیکا را برخود دارد،  محدودیت جنبش سندیکایی را میشکند و به عنوان یک نیروی مدعی در سطح جامعه قد علم میکند.

در این میان برای برخی که خواب شب شان آشفته شده که مبادا راست میدان دار شود “و جنبش را منحرف کند” شاهد این هستیم که عملا جمهوری اسلامی هدف حمله اصلی شان نباشد.  بلکه دو نیروی راست مورد خشم و نفرت را هدف خود قرار میدهند که یکی اساسا در جنبش های خیابانی هیچ نام و نشانی ندارد. دیگری نیز یکبار در همین جامعه از قدرت به زیر کشیده شده است. نیرویی که حتی اگر که بتواند خودی نشان دهد نمیتواند با اتکاء به جنبش مردم در کف خیابان که آزادیخواهی و برابری طلبی را فریاد میزند، قدرت را بگیرد. بویژه هر چه قدرت جنبش مردم  در خیابان بیشتر میشود،  عرصه بر آنان تنگ و تنگ تر میگردد. بگذریم که  در دنیای واقعی نیز اگر واقعا کسی بخواهد نیروهای راست را بی اثر و ایزوله کند تنها راه آن محدود کردن عرصه مبارزه برای آنهاست.  نمونه های بارزش فراخوان هایی مانند فراخوان به خاموشی در گرامیداشت یاد جانباختگان از سوی سندیکای نیشکر هفت تپه و حمایت دیگر نهادهای کارگری از این فراخوان و انتشار بیانیه هایی است که در آنها کارگر دارد رسما  از حق جامعه برای تصمیم گیری درمورد نوع سیستم دولتی، قضائی، قانونی و از آلترناتیو اداره شورایی  بعنوان سیستم جایگزین حاکم بر جامعه سخن میگوید. ظاهر شدن در چنین قامتی است که نگاه جامعه نسبت به کارگر به عنوان یک موجود ضعیف و توسری خور و قابل ترحم تغییر میکند.

در متن چنین حرکتی و با عروج طبقه کارگر به جلوی صحنه سیاسی جامعه است که  همه عرصه های جنبش اعتراضی میتواند به تصرف چپ در بیاید. این چنین است که میدان را از دست راست جامعه  میتوان و باید خارج کرد. از جمله  در عرصه فراخوانها، در عرصه شعارها، در عرصه تعیین مکانهای اعتراضی و … حتی در “عرصه خبر” که این آخری یکی از ابزارهای مهم راست است و همواره سعی کرده است انحصار آنرا داشته باشد، باید تلاش کرد که گفتمان های چپ و رادیکال را به جلو برد.  بویژه رسانه های خبری یکی از ارگانهای مهم و اصلی بورژوازی برای هدایت مبارزات جاری به نفع خود و از آب و آتش انداختن آن است. در این زمینه اگر چه امکانات راست گسترده است. اما مدیای اجتماعی ضربه مهلکی به انحصاری بودن رسانه ها در دست بورژوازی و نیروهای راست زده و از این طریق گفتمانهای چپ در سطح جامعه گسترش یافته و صدای اعتراض کارگران و کل جامعه توانسته است انعکاس وسیع جهانی پیدا کند.  ضمن اینکه مبارزات و حضور ما کارگران، ما مردم میتواند چنان قوی باشد که همین ارگانهای بورژوازی  مجبور شوند هر چند با اکراه به انعکاس مبارزات توده مردم گرسنه بپردازند. از جمله همین دو اقدام کارگران هفت تپه که به آنها اشاره کردم در برخی رسانه های بورژوازی انعکاس پیدا کرد. اما نه به خاطر بی طرفی دروغین ایشان بلکه به خاطر اینکه مبارزات کارگران چنان با قدرت به جلو میرود که  نمی توانند آنرانآن نادیده بگیرند. برای نمونه  اینکه جمله ای از بیانیه جمعی از کارگران هفت تپه زیر نویس یکی از تلویزیونهای خبری ایشان بود،  نشان از قدرت جنبش کارگری دارد. باید بیشتر از اینها این عرصه ها را بر بورژوازی تنگ کرد تا صدای کارگر، تا آلترناتیو کارگر بیشتر در جامعه مطرح باشد.

اینرا هم بخوانید

تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …