۳۰ خرداد ۶۰ کار تمام نشد- یاشار سهندی

شاعر خطاب به دیکتاتور در سال ۵۷، این چنین سرود: “باش تا نفرین ِ دوزخ از تو چه سازد،/که مادران ِ سیاه‌پوش/ــ داغ‌داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب و باد ــ/هنوز از سجاده‌ها/ سر برنگرفته‌اند!” مادران سیاه پوش اما سر از “سجاده ها” بر داشته اند.
مادر ابوالفضل آدینه زاده بر سر مزار فرزند نفرین می کند. اما به امید گرفتن نفرین نمی ماند. خطاب به خدا می پرسد: کجایی؟ می پرسد: چرا ائمه ساکتند؟ به امید یاری ایشان نمی ماند و از همه انسانهای شریف میخواهد تولد کوچکی برای فرزند دلبندش در گوشه گوشه جهان بگیرند. غداره بندان ائمه او و دیگر اعضای خانواده را با ضرب و شتم بازداشت میکنند. مادر کیان همه جهان را به محلی برای جشن تولد فرزند ده ساله اش تبدیل میکند. از مادر کیان و دیگر اعضای خانواده او خبری نیست. مادر آرتین رحمانی را احضار کرده اند و او این چنین نوشته است: ” به جرم دادخواهی از خون به ناحق ریخته پسرم، و برادرم که چندین ماه است که بدون تفهیم اتهام در زندان محبوس کرده‌اند به دادسرا احضار شدم. در اینجا اعلام می‌کنم که احضار به دادسرا نه در منِ دست از جان شسته رعب و وحشتی ایجاد می‌کند و نه خللی در عزم و اراده راسخم در جهت بیان حقیقتِ. شب ۲۵ آبان ماه شهرستان ایذه. نیک می‌دانم که این راهی که در آن گام گذاشتم، پایانش جان سپردنم در راه آزادی و عدالت است…” این اوضاع نشان از هر چیزی دارد جز شکست مردمی که با داغی عمیق و جانسوز بر دل، دادخواه عزیزانشان هستند و فریادشان در جهان طنین انداخته است. مادران داغ دار زیباترین فرزندان آفتاب و باد، هیچگاه ساکت نبودند. ازمادر بهکیش ها، تا مادر ستار بهشتی، از مادران پارک لاله تا مادران آبان خونین، تا مادران انقلاب زن زندگی آزادی خط مقاومتی بوده در برابر فراموشی و مبارزه علیه دیکتاتوری اسلامی سرمایه. دادخواهی این مادران به نقطه شکست جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
جلادان با اتکا به خدای سال ۶۰، چهار دهه است فقط خون میریزند. خدای سال ۶۰ از ۳۰ خرداد آن سال با ساطور خون آلود بر سر چهار راهها ایستادند، قصابان با ذکر نام ائمه اطهار، می کشتند، تا کار را تمام شده اعلام کرده باشند. اگر کار تمام می شد یک چیزی مهم از تاریخ می لنگید. این را خود حاکمان دیکتاتور می دانند که روز بروز وحشی تر و افسار گسیخته تر بر پیکر جامعه زخم می زنند.
کار تمام نشد. هر چند داغ داران در آن سالها خود را تنها یافتند، اما مبارزه ادامه یافت. کشتار تابستان 67 قرار بود رفع بلا از سر حکومت الله بر زمین باشد، اما جنبش دادخواهی از خاورانها سر برکشید. پیکر زیباترین فرزندان آفتاب و باد را شبانه و بی نام و نشان در هر گوشه ای به خاک سپردند تا شاید قصابان بر ترس خود غلبه کرده باشند. تا یادی از آنها نباشد. تبهکاران اسلامی سرمایه با تمام وجود در تلاشند هر نشانه ای از زیباترین فرزندان آفتاب و باد را محو سازند. اما یادی که در دلها می مانند بسیار شعله ورتر است.
30 خرداد 60 قرار بود با حبس کردن هزاران هزار، فکر هر گونه آزادیخواهی و برابری طلبی به فراموشی سپرده شود. اما آزادیخواهی تمام زیبایی اش به این است که در اوج وحشت دیکتاتوری جوانه میزند. و به روزش، چشمان حاکمان قسی القلب از وجود آن از حدقه بیرون میزند. روز 30 خرداد 60، روزی است برای فریاد زندانیان سیاسی، برای آزادی زندانیان سیاسی. قرار گذاشته بودند این روز، روزی باشد برای اعلام شکست، اما باور نداشتند تاریخ را شکست نخوردگان می نویسند نه جلادان.
انقلاب زن زندگی آزادی، انقلاب شکست نخوردگان است که با وجود دهها هزار کشته و دهها هزار زندانی سیاسی، به مقابله یکی از سفاک ترین حکومتهای معاصر برخاستند. کشتند، تواب ساختند؛ اما آن چیزی که پایدار ماند مقاومت و مبارزه علیه دیکتاتوری بود. مادران دادخواه، همراه با زندانیان سیاسی سمبل های مقاومت و مبارزه هستند.
زندانی سیاسی پدیده ای است که در خفقان و سرکوب شکل میگیرد. “زندان سیاسی آزاد باید گردد”، شعاری است که میرود با مبارزه بی امان خود زندانیان سیاسی، جنبش دادخواهی، جنبش رهایی زن، جنبش سوسیالیستی کارگران بر متن انقلاب زن زندگی آزادی از صحنه سیاسی ایران حذف شود. مبارزه برای آزادی زندانی سیاسی نشان از این دارد که کار تمام نشده و تا رهایی کامل زندانیان سیاسی باید ادامه یابد. 30 خرداد سال 60 یاد آور هجوم وحشیانه به آزادی و آزادی خواهی بود و مبارزه برای زندانی سیاسی و جلب حمایت جهانی برای زندانیان سیاسی در این روز، این روز را تبدیل به روزی هجوم علیه دیکتاتوری خشن و بی نهایت بی رحم اسلامی کرده است.

اینرا هم بخوانید

آرزوی بر باد رفته یک ولیعهد سابق- یاشار سهندی

به نظر خیلی سخت می آید همه عمر ولیعهد باشید. شاهزاده نیستیم و نمیدانم چه …