16 آذر، زید آبادی، و حزب کمونیست کارگری!

فضای پرتلاطم جامعه ایران تمام جریانات راست بویژه آنهایی را که سر در آخور حکومت اسلامی دارند، وحشت زده کرده است. چرا که هرچه جلوتر میرویم صدای کارگر و چپ و کمونیستها هرچه رساتر بگوش میرسد و از راست و دو خردادی و اسلامی ها و امثالهم در اعتراضات مردمی هیچ خبری نیست. 16 آذر بویژه بسیار واضح و آشکار نشان داد که چپ در دانشگاه علیرغم تمام جنایات حکومت اسلامی سربلند کرده است. همین انگیزه یک حکومتی سابق و دو خردادی و “دفتر تحکیمی” سرگردان مثل احمد زید آبادی است که دست به قلم ببرد و خطاب به دانشجویان آنها را نصیحت کند که به حزب کمونیست کارگری نپیوئدید و حواستان به حزب کمونیست کارگری و مارکسیستها باشد. اما استدلالات او بسیار جالب و شنیدنی است. بگذارید از زبان خود او گوشه ای را بیان کنیم. او در نوشته ای تحت عنوان “16 آذر و چپ در دانشگاه” میگوید ” از این قشر از دانشجویان (چپ) درخواست می‌کنم که به سرنوشت جریان چپ مارکسیستی در سدۀ اخیر در ایران نیک بیاندیشند. به واقع مارکسیست‌ها با جذب دانشجویان مستعد در تمام صحنه‌های مبارزه در حدود صد سال گذشته حضور فعال داشته‌اند، اما هنگام پیروزی و تقسیم قدرت نخستین قربانی بوده‌اند!” فکر نکنید میخواهد قربانی کردن چپها و جنایات و سرکوبگری دیکتاتوری پهلوی و حکومت متبوع خود یعنی حکومت اسلامی را محکوم کند. نه بهیچوجه! گوش کنید! میگوید “! چپ‌ها این سرنوشت را عمدتاً به بی‌رحمی و بدسگالی نیروهای مخالف خود نسبت می‌دهند، اما واقعیت این است که در مارکسیسم ایرانی عناصری وجود دارد که این سرنوشت را برای آنان محتوم می‌کند!” بله درست خواندید. عینا از خود او نقل قول آورده ام. چپها قربانی شدن نیروهای خود را “به بد سگالی مخالفین خود” یعنی دیکتاتوری پهلوی و حکومت اسلامی نسبت میدهند. (عجب اشتباهی!) اما (دقت کنید!) در مارکسیسم ایرانی “عناصری هست” که این سرنوشت را برای آنها محتوم میکند! بنابرین تقصیر مارکسیسم ایرانی است. اما ایراد مارکسیستهای ایرانی که بعدا معلوم میشود منظورش حزب کمونیست کارگری است میدانید چیست؟ گوش کنید! ” مارکسیست‌های ایرانی رؤیایی از برابری طبقاتی در ذهن دارند که در این دنیا و بنا به سرشت آدمیزاد (خط تاکید از من) یا قابل تحقق نیست ویا تحقق آن در گرو سرکوب و حذف و معدوم کردن جمع کثیری از اقشار و طبقات دیگر است”
آری. بعد از این مقدمات بسیار “عمیق” ایشان حرف دلش را بیان میکند و معلوم میشود که همه این مقدمات برای این بوده است که به دانشجویان بگوید به حزب کمونیست کارگری نپیوندید. میگوید “اگر کسی این روزها مثلاً به تبلیغات و نوع فعالیت‌های حزب کمونیست کارگری توجه کند، نیازی به نبوغ ندارد که سرنوشت نیروهای حامی آن را در آین عبرت تاریخ به عیان ببیند! کمونیست‌های کارگری می‌پندارند که آینده ایران متعلق به پرولتاریای مورد نظر آنان است و با همین وعده، تعدادی از جوانان را به سوی خود جذب می‌کنند. اما کسی که کمترین واقع‌بینی را از شرایط ایران و جهان داشته باشد، می‌داند که اصولاً چنین خبری نیست و به فرض تغییر و تحولی بنیادی در ایران، این نیرو به همان ترتیبی که گفته شد، نخستین قربانی آن است!”
آری. این استدلال یک حکومتی سابق و دوخردادی سرگردان کنونی علیه حزب کمونیست کارگری است. بگذارید کنه حرف این جناب دو خردادی را مختصرا بشکافیم. او میگوید برابری طلبی با “سرشت انسان” خوانایی ندارد. و گویا ارتجاع اسلامی که ایشان از آن همیشه دفاع کرده اند و نابرابری، استثمار، فقر اکثریت مردم، و سرمایه داری جزو سرشت انسان است. این حرف بسیار قدیمی و بسیار نخ نمایی است که همه حافظان نظامهای پوسیده و کهنه و مرتجعین تاریج از صدها سال قبل تاکنون در برابر تحولات پیشرو بیان کرده اند. کمونیستها طرفدار برابری، آزادی بی قید و شرط، رفاه برای همه و اختیار برای همه انسانها هستند. زید آبادی بدون هیچ شرمی در سنگر پوسیده اسلام ایستاده است و میگوید این نوع چیزها با سرشت بشر نمیخواند. من ایشان را زیاد نمیشناختم. اما فهمیدم که از همان جنس روحانی و خامنه ای تشریف دارند که متاسفم که باید بگویم شرم در قاموسشان جایی ندارد. همین امروز در اخبار خواندم که جواد لاریجانی از دست اندرکاران حکوئمت گفته است در اعتراضات آبان ماه کسی دستیگر نشده است! جناب زید آبادی هم به همین سادگی سرشت انسان را طرفدار دیکتاتوری و ارتجاع و اسلام و نابرابری و استثمار معرفی میکند و میگوید سرشت انسان با برابری طلبی و امثال اینها نمیخواند. ناچارم بگویم وقتی کفگیر به ته دیگ میخورد انتظار همه جور مهملاتی را باید داشت.
اما حقیقت اینست که بطور واقعی به نحو دیگری نمیشود از نظام ستم و استثمار و دیکتاتوری و سرمایه داری دفاع کرد. باید حرفهای بی سروته و بی پایه زد و خود را مفتضح ساخت. “سرشت انسان” چه جای خوبی این جناب وارد شد! به این دکتر اسلامی باید یادآوری کرد که انسان یک موجود اجتماعی است. انسان بنا به سرشت خویش ضد سرکوب و ضد ستم و ضد تبعیض است. انسان طرفدار رفاه است. اینها ساده ترین مختصات سرشت انسان است. زیدآبادی میگوید نه اگر اینگونه بود تا کنون چپها توسط راستها و دیکتاتورها سرکوب نشده بودند! تقصیر سرکوبگران نیست. تقصیر خودشان است که تفکرشان با سرشت انسان نمیخواند و در نتیجه قربانی میشوند. همه جور مهملاتی در دفاع از سرمایه داری و اشرافیت و ارتجاع شنیده بودم اما این نوعش را تاکنون نشینده بودم.
تازه از زید آبادی یک سوال ساده را باید پرسید که مگر دیکتاتورهای مرتجع و سرمایه دار فقط چپها را سرکوب کرده اند؟ در همین اعتراضات آبان ماه آیا کشتار صدها نفر از عزیزان مردم توسط حکومت مورد دفاع جناب زیدآبادی قربانیانش فقط چپها بودند؟ آیا اینجا هم سرشت انسان اینگونه میطلبد؟! انسان میماند به کسانی که در یک سیستم متحجر اسیر شده اند و تصمیمشان را گرفته اند که در مقابل برابری طلبی و انسان دوستی و آزادیخواهی از همه نوع جفنگیاتی دفاع کنند چه بگوید.
تنها میشود به ایشان خیلی کوتاه گفت دوست عزیز! “سرشت انسان” حکم میکند که شما از سنگر جمهوری اسلامی و تفکرات پوسیده استادتان شریعتی و خمینی نگاهی به بیرون بیندازید و ببینید که یک جامعه علیه حکومت اسلامی قد علم کرده است. نگاهی به بیرون بیندازید تا ببینید که فقط در 16 آذر نیست که مردم علیه ستم و استثمار و حکومت اسلامی شعار میدهند، کارگران، معلمان، بازنشستگان و زنان مدام در اعتراضاتشان دارند علیه حقوقهای نجومی، علیه تفکیک جنسیتی، علیه تبعیضات و علیه فقر و چپاول و زندان و تروریسم اسلامی شعار میدهند و میجنگند. کار جنبش شما خرابتر از این حرفهاست. فکری بحال خود بکنید و مشغله عقب زدن دانشجویان چپ و حزب کمونیست کارگری را به کسان دیگری بسپارید.
20 آذر 1398 – ک – ن

اینرا هم بخوانید

گامهای عملی برای پیشروی انقلاب

گفتگوی شهلا دانشفر با کاظم نیکخواه در برنامه سازمانده شهلا دانشفر: قبلا از اینکه در …