مشکل از کارگر نیست

در روز جمعه ٤ اسفند ٩٦، کارگران فولاد اهواز نماز جمعه حکومت را در شهر اهواز با شعارهایشان بهم میریزند و مزدوران حکومت میخواهند با الله اکبر گفتن صدای کارگران فولاد را خاموش کنند که کارگران صدایشان را به عرش میرسانند و بدین ترتیب صحنه بی نظیر در جنبش کارگری ایران و ایضاً در عرصه مبارزه طبقاتی رقم میزنند. شعار شوم “الله اکبر” در همه این چهار دهه گذشته نمادی از سرکوب و خشونت و شکنجه و اعدام بوده و برای اولین بار کارگران ندای شوم استثمارگران را با شعارهایشان خاموش میکنند. حرکت ظاهرا یک اعتراض صنفی کارگران است، برای درخواست مطالبات عقب افتاده، اما شعارهایشان در آن مکان خاص تاکیدی است که برای رسیدن به مطالبات کارگران باید حکومت اسلامی از سر راه برود کنار و این نشانه و تاکیدی مجددی است بر اینکه در این زمان کارگران میتوانند و باید رهبر اعتراضات مردم ایران باشند و این بیش از هر چیزی باید ظاهرا آنها که خود را کمونیست ( به عنوان نمایندگان پیشرو کارگران) میدانند خوشحال کند و به استقبال آن بروند، آنرا بزرگ کنند و در مقابل چشم جامعه بگیرند. کمترین تاثیر آن این است که اپوزیسیون بورژوایی حکومت دست شان بیش از پیش تو حنا بماند. و جمهوری اسلامی را بیشتر از پیش دچار ترس و تفرقه میکند.

کارگر بودن اما در ایران سخت است! منظور این نیست در نقاط دیگر دنیا شرایط برای کارگران گل و بلبل است. تا آنجا که به استثمار برمیگردد و اجبار به کار همان بلای سر من کارگر درایران می آید که سر کارگر در برزیل ، ژاپن و تونس. تا آنجا که توجیه مناسبات موجود مطرح است همان روضه ای را برای من کارگر در ایران میخوانند که برای کارگر درافریقای جنوبی و انگلیس و پرو. اما یک فرق این وسط است که فکر نمی کنم هیچ کارگری در هیچ گوشه ای از جهان آنرا تجربه  کرده باشد و آن بدهکار بودن به کسانی است که مدعی هستند حرف کارگر را میزنند و راه را بلدند که چگونه میشود بر استثمار نقطه پایانی گذاشت. اما تا دهان باز میکنند جز سرزنش و شماتت حرف دیگری ندارند. ظاهرا مقدر شده کارگر در ایران باید یکی از در بخورد یکی از دیوار! استثمارگر میگوید هیس، توی کارگر از زندگی فقط حق داری که کار کنی و کسی که باید از حقوق کارگران دفاع کند و نماینده و منعکس کننده تمایلات واقعی کارگران باشد میگوید: هیس، چیزی نگو که ما خوشمان نیایید!

از همه کشمکش میان کارگران و نمایندگان اسلامی سرمایه شعاری بهانه ای شده تا تو سر کارگر بزنند. اولین بار کارگران هپکو اراک در خیابانهای شهر اراک شعار دادند:”مرگ بر کارگر و درود بر ستمگر” و در روزهای ٥ و ٦ اسفند ماه نیز کارگران فولاد اهواز این شعار را تکرار کردند. اقدامات کارگران در این دو شهر به چشم انتقاد کنندگان از این شعار به چشم نمی آید که نقطه عطفی در مبارزات کارگران ایران است و به صراحت دارند تاکید میکنند که کارگر در ایران بهیچ وجه خاموش نیست بلکه هشدارمیدهند در صورت بی توجهی در شهر قیامت خواهد شد و نیز همانگونه که اشاره شد مراسم نماز جمعه که همیشه منبری بوده برای تحقیر مردم و صدور سرکوب بیشتر مردم یک شهر، کارگران معترضانه و آگاهانه مراسم نکبت بار نماز جمعه را بهم میریزند.

اما شعاری که کاملا مشخص است یک شعار کنایه آمیز و مفهوم آن درست عکس چیزی است که به ظاهر بیان میشود ، بهانه ای برای برخی شده تا ناباوری خودشان از نیروی کارگران به نمایش بگذارند. یکی میگوید:” …این …بدترین شعاری است که در کشمکش سیاسی و طبقاتی شنیده ام. بدتر از اینرو که کارگر را بعنوان یک پدیده اجتماعی کوچک می کند. …این شعار مثل خنجری است که به پشت کارگر در یک شرایط مهم سیاسی فرو می رود و تکرار آن سّم است.” (سیاوش دانشور) و دیگری (آذر ماجدی) قبلتر درمورد کارگران هپکونوشته بود:” این شعار نشان استیصالی است که این رژیم کثیفِ دزد به طبقه کارگر تحمیل کرده است؛ … نباید اجازه دهیم که استیصال ما را به خود زنی بکشاند. خود زنی روش طبقۀ کارگر نیست. “براستی که خیلی هنر میخواهد این همه جنبش و جوش شورانگیز کارگران را ندید و از این مبارزات گسترده و علنی و صاف تو چشم حکومت چشم دوختند مطالبات خود را خواستند خودزنی و کوچک شمردن طبقه کارگر معنی شود.

کسانی که مخاطب این شعار هستند شعار را درست میشنوند که نومیدانه اعتراف میکنند که از یک سال دیگر خود خبر ندارند. آنها میشنوند که به واقع کارگران دارند بر خودشان درود میفرستند و نابودی شرایط ستمگرانه حاکم را طلب میکنند اگر کسی از این شعار خودزنی و خنجر از پشت کارگران میفهمد عیب از کارگر نیست مشکل از خودشان است که سالها ست باور ندارند که در ایران جنبش کارگری قدرتمندانه معترض در میدان است. سالهاست منکر هستند که انقلابی در ایران ممکن می باشد. سالهاست ادعا میکنند که کارگر باید وسط باشد که ایشان قبول کنند نه مثل اینکه خبری است! حالا اما که کارگر وسط میدان است از موضع یک ناصح به کارگران میگویند قرار نبود این شعارهای را بدهید!

مشکل از کارگران نیست چون کارگران رهبرانی دارند که میدانند دارند چکار میکنند و به نیروی طبقه خود باور دارند. لازم نیست زیاد این در و آن در بزنیم تا مسئله را درک کنیم. این یادداشت را با پیام کوتاهی جمعی از کارگران فولاد اهواز به پایان میبرم که خواستار اتحاد کارگران نه فقط در فولاد اهواز بلکه در بخشهای دیگر طبقه در استان خوزستان شده اند.( اگر ایراد گرفته نشود چرا خطاب به کارگران سراسر ایران نیست!) اینها همان کارگرانی هستند که شعار مرگ بر کارگر ودرود بر ستمگر را دادند و اکنون بخوانیم چه آگاهانه به موقعیت خود و طبقه کارگر واقفند:”

ما کارگران تا زمانی که متفرق باشیم در هر گوشه یک عده محسوب میشویم عده ای کارگر معترض،

اما اگر متحد باشیم و دست در دست هم بگذاریم میشویم صدها و هزاران و حتی میلیونها کارگر مبارز در سیبل وصول به حق خود در برابر سرمایه دارانی که میخواهند حقمان را پایمال کنند. کارگران شرکت نفت ،شهرداری،لوله سازی،گروه ملی ، همه باهم صدایمان جهان را به لرزه میندازد متفرق از هم یک قشر مظلوم محسوب میشویم که راضی به ظلم هستیم.بیاید در کنار هم باشیم با صدای رسا و دستهای گره زده متحد در برابر سرمایه دارن بایستیم .دستهای پینه زده من نشانیه عیب نیست بلکه دلالت بر استواری من برای بدست اوردن حق من است.”

 

اینرا هم بخوانید

تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …