۱. اگر رضا پهلوی جنم داشته و آدم جدی سیاسی باشد، به جای اینکه درگوشی به یک عده بگوید « رِبِل» شده و الان دیگر طرفدار جمهوری است و نه نظام موروثی شومبول به شومبول پادشاهی، اطلاعیه رسمی میدهد، قسم پادشاهی خودش را پس میگیرد، اعلام میکند که جمهوریخواه است. نه اینکه پچ پچ کنان یک تصمیم سیاسی را به محیط پیرامون خودش پرتاب کند، خودش پشت درختی پنهان بشود، ببیند هوادارانش چه میگویند.
الان نزدیک دو دهه هست که رضا پهلوی با پادشاهی یک قل دو قل بازی میکند. همین روش یعنی اینکه این آدم از لحاظ سیاسی جدی نیست. حتی ربل هم نیست. یک بچه هفت ساله ایی است که وقتی روی سرش تاج گذاشتند و زورکی یک شبه بزرگش کردند، اراده اش را هم با همان تاج درهم شکستند.
۲. سلطنت را مردم ایران در انقلاب ۵۷ جمع کردند. سرنوشت سلطنت به یک قل دو قل بازی رضا پهلوی بند نبوده و نیست. اگر رضا پهلوی الان به این نتیجه رسیده که مردم آقا بالاسر نمیخواهند، مردم چهل و دو سال پیش به این نتیجه رسیدند. اگر رضا پهلوی الان به این نتیجه رسیده که حکومت موروثی پادشاهی ضد دمکراتیک است، یعنی به زبان ساده دیکتاتوری است، مردم ایران چهل و دو سال پیش به این نتیجه رسیده بودند. اگر الان رضا پهلوی با یک تفاوت زمانی چهل و دو ساله ادعای سلطنت را کنار بگذارد، تازه به خواست کهنه مردم گردن گذاشته است والا پرونده سلطنت مدتهاست بسته شده است. آنچه الان حائز اهمیت است این است که ببینیم رضا پهلوی امروز در باره سرنگونی نظام چه میگوید. این برای مردم مهم است چون در این باره حسابی داربست سیاسی اش می لرزد. اینجاست که پلن و حرفهای سیاسی اش برای مردم زیر سئوال است. کسی از خاطر نبرده که ایشان در مرگ سردار کتلت سکوت کرد! کسی از یاد نبرده که ایشان گفته اگر قرار باشد مردم به اسلام سیاسی حمله کنند، ایشان ترجیح میدهد جمهوری اسلامی سرجایش بماند! این حرفهاست که مهمند.
۳. رضا پهلوی سلطنت نمیخواهد چون عقل دارد. میداند نشدنی است. میداند این رویای شکست خورده مادرش و یک قشر از کمپ راست ایران است که از دور خارج اند. مردم ایران با انداختن جمهوری اسلامی محال ممکن است که حتی نمونه های نرمتر اقابالا سرهای دمکراتیک مثل المان را سر کار بیاورند که به جای ولی فقیه « میهن بان» باشند. در ایران فکر و سلیقه سیاسی و مطالبات مردم پیشرفت جدی داشته است. ایران حکومتی میخواهد که به بیشترین وجه و وسیعترین سطح امکان دخالت و مشارکت سیاسی مردم را فراهم کند. در دنیایی که سوئیس برای منع برقع از شهروندانش رای میگیرد، کسی دیگر حاضر نیست به مدلهای سیاسی عهد دقیانوس رضایت بدهد. رضا پهلوی میداند پروسه جمع کردن جمهوری اسلامی در ایران یک پروسه ضد اسلامی و زنانه است و لذا هیچ الگوی مردسالارانه و شومبولی و غیر شورایی دیگر به هیچ وجه من الوجوه خریدار ندارد.
۴. حرفهای رضا پهلوی باعث انشقاق در صفوف کمپ راست و ناسیونالیست اریایی میشود. ناسیونالیسم ایرانی عادت به تحزب سیاسی ندارد. این جنبش همیشه دنبال یک قلدر، یک دیکتاتور، یک سبیلوی اخمو میگردد تا نه با کمک حزب سیاسی، انتخابات و رای مردم، که سوار بر تانک با حمایت یک دولت غربی به زور به قدرت برسد. علت این سندروم قلدر طلبی بیقرار این است که طبقه سرمایه دار ایران همیشه توسری خور بوده است. پروسه مدرنیزاسیونش ناکام مانده است. بر خلاف غرب، مکتب فکری و جنبش سیاسی با ارزشی ندارد. نه لیبرالیسم، نه دمکراسی در خاورمیانه جنبش های اجتماعی با اعتنایی محسوب میشوند. تازه ناسیونالیسمش هم جهان سومی، متکی به ضدیت با امپریالیسم از سویی و اشتی با اسلام از سوی دیگر است. این طبقه نمیتواند ادای دمکراسی در بیاورد چون حتی ادا و اطوار دمکراتیک برایش در مملکتی که باید کارگر را با خشونت سرکوب کند، هزینه دارد.
این طبقه اما میداند که با جمع کردن جمهوری اسلامی باید خودش را از نو تعریف کند، چون جنبش ملی/ اسلامی شرقزده و سنتی و ضد امپریالیستی مضمحل شده و با جمهوری اسلامی خواهد رفت. اوضاع عوض میشود. ایران به یک طبقه جدید بورژوازی که از پس تجدید بازسازی کاپیتالیستی یک مملکت هشتاد و اندی میلیونی بر بیاید محتاج است. با رویاهای یک شاه وزوزک عهد دقیانوس نمیشود خود این طبقه ایی را که شصت درصدش جوان هست متشکل کرد. رضا پهلوی به این افق نگاه میکند و خودش را از فشار طبقه خودش در حالی که روی کفش هایش افتاده و زار میزنند، می تکاند. این انشقاق اولیه در کمپ راست، منجر به پالایش ان رو به آینده میشود. معلوم نیست آیا رضا پهلوی جنم این را داشته باشد این پروسه را به فرجام برساند. اما حتی بدون او این پروسه مدتهاست که آغازش کلید خورده است.
۵. قاعدتن اگر ادم جدی سیاسی باشد، برای « بریدن بند ناف» با گذشته، باید برای طبقه خودش حزب سیاسی درست کند. فرشگرد وردست شاهزاده بدون تاج و تخت است که کفش هایش را جفت میکنند. هم شاهزاده نیستم، هم حزب سیاسی درست نمیکنم یعنی شله زرد!
رضا پهلوی میداند یا باید بجنبد، یا از او عبور میکنند.
اینرا هم بخوانید
فال حافظ و رشد بلاهت و خرافات به جای خرد!
در همین چند روز اخیر در صفحات افراد زیادی مشاهده کردیم که نه به شوخی، …