
زندگی آدمها با تصمیم های بزرگ رقم میخورد. زندگی آدمها صاعقه وار برای انجام همان تصمیمات بزرگ فشرده میشود. الان چه کسی حواسش به این هست که شاهین ناصری اصلن سیاسی نبود. شاهین ناصری کارشناس بازرگانی بود. به خاطر اتهام های غیر سیاسی زندان افتاده بود. همان زندانی که لاجوردی میگفت دانشگاه است و حسین شریعتمداری اندرزگاه نامیدش. برای شاهین ناصری جایی بود که مهمترین تصمیم زندگی اش را گرفت. تصمیم گرفت بایستد و به ظلم و جنایت نظام در حق یک قیام کننده آبان شهادت بدهد. دیده بود و شنیده بود که نوید را میزنند که علیه خودش و علیه آبان حرف بزند. همان که روح الله زم حتی در فیلم اعترافاتش با شجاعت گفت اغتشاشات نبود، شما میگویید اغتشاشات. ما میگوییم اعتراضات!
شاهین ناصری چشم بسته اقدام نکرد. حساب کتاب هایش را کرده بود. میتوانست کلید وجدانش را خاموش و رد بشود. جمهوری اسلامی با جنایت و خشونت روز به روز کارخانه تولید ضد اخلاقیات در جامعه است. روزمره دروغ و ریا و دورویی و ضد انسانیت تولید میکند. شاهین ناصری میتوانست شهادت ندهد. میتوانست نوید افکاری و آبان را به حال خود بگذارد. بگذارد که بگویند یک اغتشاشگر را دستگیر و خودش اعتراف کرده است. درست در روزهایی که قوه قضاییه تاکید داشت نوید افکاری شکنجه نشده و در شرایط عادی خودش اعتراف کرده که مأمور اداره حراست سازمان آب شیراز را کشته، صدای مردی به نام شاهین ناصری پخش شد که این ادعا را تکذیب میکرد.
به شاهین گفتند در پرونده امنیتی دخالت میکنی؟ به زنت تجاوز میکنیم. خودت را ذوب میکنیم. شاهین ایستاد. دوبار ایستاد. اول بار به خاطر نوید ایستاد. دوم برای خودش! علیرغم این تهدیدها برای پیوستن خودش به وجدان آبان ایستاد.

اسم قتل شاهین ناصری « مرگ مشکوک» نیست، قتل است، جزو قتل های زنجیره ای! اسم قتل شاهین ناصری، شکست و جبونی جمهوری اسلامی است. روزمره میکشد تا بلکه مردم ایران را به زانو در اورد، تسلیم کند ولی روزمره از یک جایی که اصلن انتظارش را ندارد، آبان متجلی میشود. قیام کننده را میزند که اعتراف کند. شهادت میدهند که اعتراف نبوده، شکنجه بوده است. شاهد را تهدید میکند که شهادتش را پس بگیرد، روی جنازه نوید افکاری، قهرمانی دیگر عروج میکند. هر چه تبر زدند، زخم نشد. جوانه شد!
شاهین ناصری را گرامی میداریم، چون نماینده وجدان ما و مردم ایران و آبان خونین شد. نماینده ای با جنم. در خود شکنجه گاه. قهرمانی بی صدا. قهرمانی که زندگی اش به قبل و بعد از زندان تقسیم شد. آن مرد کارشناس بازرگانی را بقیه میشناسند. ما عروج و تولد شاهین ناصری، همسنگر نوید افکاری را به نظاره نشستیم.
از خانواده اش میخواهیم سکوت نکنند. از مردم شیراز میخواهیم مراسم یادبودش را هر چه باشکوهتر برگزار کنند. تا جمهوری اسلامی نفرت و خشم مردم را به خودش و احترام و افتخار مردم به شاهین ناصری را نظاره کند.
سلام و درود بر تو!
نخواهیم گذاشت که از خاطر بروی!
نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم!
………………………..
مطالب مرتبط: