*غریبه؟
شقایقی سوخته،
با قلبی آغشته به خون!
در سرزمین عجایب
در اوج دل شکستگی جان باخت……»
زنان در سرزمین ما، در دام رنجند
اسیر مردهای احمقی هستند
که از خود بیگانه و غرق در خرافات ند.
زنانی که غریبانه در خشونتهای خانه گی، قربانی می شوند تعدادشان کم نیست..
« قربانیان قتلهای ناموسی»
امروز مسئلهای زنان حساس و اساسی که سرنگونی حکومت اسلامی را نه تنها در ایران به فنا خواهد فرستاد بلکه در منطقه نیز تاثیرگذار خواهد بود
زنان با عبور از مردان هرزه بدور از شعور در پیاده روها خیابان توسط پاچه خواران روحانیون دستگیر می شوند، مورد توهین و آزار قرار می گیرند.کشته می شوند مثل سحر خدایاری. مثل مهسا امینی و صدها دختر دیگری که صدایشان هرگز شنید نشد…
من در سنگر زنان می مانم در کنار زنان مبارزه می کنم به آزادی بی قید و شرط آنها احترام می گذارم، زنان ملک شخصی یا ناموس کسی نیستند…..
حق مالکیت بر بدن، که توسط آیتالله ها با قوانین بردگی سلب شده است، پس گرفته خواهد شد…
زنان می توانند زندگی را معنا کنند
علیرغم تمام بی حقوقی ها، علیرغم تحمل بیرحمی ها. زنان در ایران هنوز نفس می کشند، هنوز خالق عواطف و عشق ند. بدون زن انسانیت دفن می شود و روح در زندگی میمرد، دنیا خالی از عواطف می شود
خوشبختانه امروز صدای اعتراض زنان بلند است. ..
در سرزمین ما، تاریخ شرمگین است چون نویسندگان ما، شعرای ما، خوانندگان ما، کارشان فروش هنر بود اکثریت آنها ضد زن بودند … در رکاب شیخ و شاه قلم زدند…
اگر چه در میان آنها انسانهای شریف و مستقلی هم بود که بر عکس آلاحمدها، شریعتی ها. شهریارها،….
در دامن زدن به جهل دخیل نبودند هر چند تعدادشان کم بود….
در میان قلم بدستان خارج از کشور کم نیستند که از استبداد دفاع می کنند از جنایت دفاع می کنند «فرد پرست و واپسگرا،….»
«ما چی بودیم، چی شدیم»
من بعنوان یک انقلابی رادیکل، بعنوان یک شاعر بعنوان یک نویسندهی کمونیست که مدافع بر حق زندگی کارگران، کودکان خیابانی، زنان تن فروش، همجنسگران است
در صف کسانی خواهم ایستاد که به آزادی بی قیدو شرط زنان باور داشته باشند، و برای رفع تبعض جنسیتی تلاش کنند..
به جدائی دین و مذهب از دولت و تمام سیستم باور داشته باشند،
به آزادی بی قید و شرط احزاب سیاسی و تشکلهای صنفی و سیاسی باور داشته باشند.
به لغو قوانین خشنونت بار باور داشته باشند.
امروز تنها راه نجات ما در فتح خیابانها ست
و اعتصابات همه گیر،
[به پبش
به سوی انقلاب
ای فرزندکار و رنج و آزردگی
مبادا بایک قدم تردید
یک غفلت
لحظه ای سکوت
درکوچه های مرگ تو را به خاموشی بسپارند.
به پیش
به سوی انقلاب.
اینک پیامی
درهوا
میخورد تاب
همراه ِباد برفراز ِکوهساران
میرودبه سوی فتح
به صدهاشعله برجا
ای فرزندکارورنج وآزردگی
بردار مشعل آتش افروز را
کوره های آتشین را
شعله ورترکن.
مکن تردید-
طغیان ِ چشمه ها
شد سیل خروشان
باران تندو رعدآسا
درهرکوچه وبرزن
که فردا
روزرستاخیزاست .
روز ِرهاشدن ازقیدبندگیست
برتوست نگاه ها
نگاه ِپرحسرت ستمدیدگان جهان
تاشب های روشن رازنده نگه داری
هچون روزها…..
۱۹سپتامبر ۲۰۲۲میلادی “شمی صلواتی”