آرش دشتی: شالی به طعم زحمت زنان

فصل شالیکاری که می آید، کار زنان روستایی صدچندان می شود.

زنان روستانشین، این کارگران خاموش و ارزان علاوه بر زادن و پختن و شستن و خانه داری و بزرگ کردن کودکان و تیمار داری شوهر و پرورش حیوانات خانگی از قبیل مرغ و خروس و اردک و گاو و گوسفند و ده ها کار دیگر هم بر دوش آن هاست که اصلا دیده نمی شود ، انگار در قباله ی این زنان نوشته شده است.

این ها، کارهای هر روز و شب زنان روستانشین است. اما در فصل برنجکاری، کارهای پر زحمت نشاکردن و وجین کردن و درو نیز به مشقت های زنان اضافه می شود.

کارهایی که از خروسخوان صبح آغاز می شود و تا بوق سگ ادامه دارد. پاها تا زانو در گل و لای و سر و گردن در زیر آفتاب سوزان و کمر تا غروب خم.

اما این همه ی داستان نیست. زنانی هم هستند که زمین کمی دارند و کارشان زود تمام می شود و یا اصلا زمین برای کشاورزی ندارند. این زنان به خاطر فقر و برای کسب درآمد و تامین هزینه‌های سرسام‌آور زندگی مجبورند بروند روی زمین های دیگران کار کنند.

این کارها، فصلی است. در استان های شمالی مانند گیلان و مازندران و گلستان حدودا  بیست روز در اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت برای نشای بوته های برنج کار هست و در اوایل تابستان هم یک ده بیست روزی برای وجین علف های هرز و خلاصه، بیست روزی هم در اواخر تابستان و اوایل پاییز که شالی ها را درو می کنند، برای زنان کار هست.

در استان های دیگر نیز زنان در مزارع ذرت و پنبه و در جالیزها کار می کنند. اما کار در شالیزارها به خاطر رطوبت زمین و هوا، مشقت و سختی های زیاد و طاقت فرسایی دارد.

زنان باردار و یا زنانی که بچه های کوچک شان را به پشت شأن بسته اند و زنان پیر در کشتزارها کار می کنند. دختران کم سن و سال زیادی جوانی و طراوت شأن را در مزارع تلف می کنند. دخترانی که باید به مدرسه بروند و یا بازی کنند و از زندگی شأن لذت ببرند، کمرشان زیر بار سنگین کار می شکند. زنان روستانشین و یا امروزه بسیاری از زنان حاشیه نشین مجبورند برای یک لقمه نان به کار روزمزدی روی بیاورند.

این کارگران فصلی، هیچ پشتوانه ی حقوقی و قانونی ندارند.

۱ـ کارشان دائمی نیست ، گاهی هست و گاهی نیست. لذا هیچ امید و امنیت شغلی ندارند.

۲ ـ ساعات کارشان بیش از ۱۰ ساعت است.

۳ ـ مزدشان بسیار کم است. چون که زن هستند!

۴ـ بیمه نیستند. بنابراین نه بیمه ی درمانی دارند و نه بیمه ی بازنشستگی و بیمه ی عمر. حتی بیمه ی بیکاری هم ندارند.

۵ ـ به خاطر کار سخت و شرایط آب و هوایی به سردرد های شدید و مزمن، رماتیسم، آسم و. . . دچار می شوند.

۶ ـ سختی کار، پیری زودرس را برایشان به ارمغان می آورد.

۷ ـ به دلیل دائمی نبودن کار و پراکندگی محل های کار، از هیچ تشکل و اتحادیه ای برخوردار نیستند تا مطالبات بحق و قانونی شان را پیگیری کند.

زنانی که در بخش کشاورزی کار می کنند به طرز روشنی، بردگان عصر جدید هستند.

یکی از مشکلات زنان شاغل در بخش کشاورزی، علاوه بر موارد بالا، دلالان و کارچاق کن هایی (برده فروشانی) هستند که این زنان را فوج فوج هر روز از روستایی به روستای دیگر می برند و در مزارع به کار می گمارند و بابت این کار(کاریابی و ترانسپورت روزانه) مبلغی از مزد ناچیز روزانه را بعنوان دستخوش و حق الزحمه از زنان کارگر می گیرند.

جمهوری اسلامی به مثابه نظامی که حامی سرمایه داران است، هیچ برنامه ای برای دفاع از حقوق این بخش از زنان کارگر ندارد. درحالیکه برای حجاب و عفاف و برای سعادت آن دنیای این زنان هم ده ها طرح و تدبیر! اندیشیده است.

———————

تشکیلات جدید برای کنترل حجاب و عفاف

روزنامه ی دولتی خراسان خبر داده است که قرار است از ماه آینده یعنی از تیر ماه ۱۳۹۶ بازرسی در زمینه ی حجاب از ادارات دولتی و خصوصی آغاز شود .

بنا به خبر فوق، بازرسی از حجاب و عفاف کارمندان ادارات دولتی و خصوصی مانند دستگاه های اجرایی، دانشگاه‌ها و بانک های دولتی و خصوصی توسط نهاد تازه تاسیسی با نام «ستاد صیانت از حریم امنیت عمومی …» صورت خواهد گرفت.

داستان از این قرار است که قانون «حقوق شهروندی» که دولت روحانی برای پز دموکراتیک و در حقیقت برای جلوگیری از زیر پا گذاشتن قوانین اسلامی توسط مردم، وضع شده، ساز و کاری را در وزارت کشور تعیین کرده است. این نهاد جدید«ستاد مرکزی صیانت از حریم امنیت عمومی و حقوق شهروندی وزارت کشور» نام دارد.

این تشکیلات نو پدید، در سطح استان ها و شهرستانها و شهرها، شعباتی دارد که در حقیقت وظیفه ی شوراهای امر بمعروف و نهی از منکر و گشت های ارشاد و گروه های « تذکر لسانی» و موتورسواران و چماقداران قرار است این بار به روشی بوروکراتیک و اداری در سطح ادارات انجام دهند.

هنوز ده روز از مضحکه انتخابات نگذشته که در آن دیدیم که چه در تبلیغات و در ستاد های نامزدها و چه در روز رای گیری زن هایی را می دیدیم که اگر در شرایط غیر انتخاباتی می بود، بسیاری از این زن ها توسط نهاد های حکومتی مورد تذکر و پیگرد و بازداشت قرار می گرفتند، اما بلافاصله دولت روحانی مثل همیشه علیرغم وعده ها و وعید هایش حقوق شهروندی را در قالب نهادی سرکوبگر به اجرا می گذارد.

اگر در سناریوهای گشت ارشاد و اشکال دیگرسرکوب زنان، گله های موتورسوار و نیروی انتظامی در خیابان ها و پارک ها و اتوبوس ها و سینما ها و فضاهای عمومی، به زنان تعرض و پرونده سازی می کردند، در طرح صیانت! که قرار است از ماه آینده در ادارات اجراشود، تذکر و درج در پرونده ی پرسنلی و احضار به کمیته های انضباطی و ارعاب کارمندان به اخراج از کار ختم خواهد شد.

هنوز از چند و چون اجرای این طرح سرکوبگرانه و ارتجاعی و میزان موفقیت آن چیزی نمی توان گفت اما یک مسأله از پیش روشن است و آن شکست این طرح مسخره است. حداقل نتیجه ای که از این نیت پلید می توان گرفت این است که طرح های «امنیت اجتماعی!» و «ارتقای امنیت اجتماعی!» و طرح هادی ۳۵ گانه ی دوران احمدی نژاد شکست خورده است. مردم و بویژه زنان، دماغ آن ها را به خاک مالیده اند.

حجاب و عفاف در جمهوری اسلامی، چنانکه سران جانی رژیم می گویند، اعتقادی نیست. بلکه سیاسی است. وگرنه در محرم و روزهای انتخابات، اجازه نمی دادند زنان آنطور که خودشان دوست دارند از خانه بیرون بیایند.

حجاب، پرچم جمهوری اسلامی است. هرگونه مبارزه با حجاب اجباری رژیم، مبارزه با اصل نظام است. و این را حکومت به خوبی می داند و این همه هزینه و بگیر و ببند برای تحمیل حجاب، برای این است که با لغو حجاب، حکومت اسلامی موضوعیت و محلی از وجود ندارد.

به ضرص قاطع می گویم که طرح صیانت از حجاب و عفاف وزارت کشور جمهوری اسلامی قبل از اجرا، شکست خورده است.

این را جنبش پرخروش زنان در سال های اخیر اثبات کرده است.

زنان تصمیم گرفته اند و عزمشان را جزم کرده اند تا پیکر پوسیده ی این نظام عهد عتیق را با همین حجاب هایش تحمیلی به گورستان تاریخ بسپارند.

 

انترناسیونال ۷۱۵

اینرا هم بخوانید

آزاد شدن خرید جت شخصی برای عموم، یک بلوف و یک واقعیت- مهران محبی

چند روزی است که بحث ها و اظهار نظرهائی در میان رسانه ها و مقامات …