اخیرا اطلاعیه ای مشترک به امضا نوری علا و دبیر حزب مشروطه پادشاهی در نقد مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران منتشر شده است. نویسندگان این اطلاعیه که هر روز خود را نماینده مردم ایران میدانند و در این اطلاعیه فراتر از نمایندگی مردم ایران نماینده و سخنگوی پادشاهان هخامنشی هم شده اند، اعتراضشان به مصطفی هجری این است چرا خود را نماینده ” ایرانیان کرد” معرفی کرده و با افراد وزارت خارجه آمریکا مذاکرده کرده است. توجه کنید به اصطلاح “ایرانیان کرد” و نه مردم کردستان ایران!؟
اولین سئوالی که برای خواننده اطلاعیه مذکور و سخنان مصطفی هجری مطرح میشود این است که جدال بر سر کدام سیاست است. از فحوای بحث و تاکیدات دو طرف متواجه میشویم که هر دو برای طرف مذاکره شدن در وزارت خارجه آمریکا دارند پای همدیگر را لگد میکنند. اما در پس این رقابت که کدام نیرو به عنوان طرف حساب وزارت خارجه آمریکا جدی گرفته شود جدال بر سر ملیت و مرز بالا گرفته و اصطلاح نخ نمای ناسیونالیسم ایرانی “تجزیه طلبی” دوباره به بازار آورده شده است.
اسماعیل نوری علا که خیلی دمکرات تشریف دارد به خودش حق میدهد به عنوان یک حزب سیاسی سیاست و تاکتیکش را پیش ببرد و برای چراغ سبز وزارت خارجه آمریکا به هر دری بزند اما ناسیونالیست رقیبش مصطفی هجری را از این حق محروم میکند. این اوج دمکرات منشی بورژوازی راست ایران است. حزب مشروطه که دنبال رضا پهلوی راه افتاده و رضا پهلوی به عنوان کارمندان شاهزاده هم به آنها نگاه نمیکند به خودش حق میدهد خود را صاحب ایران بداند اما ناسیونالیست رقیبش را از این کار منع میکند.
این نوع جدال، دعوا بر سر لحاف ملا است. مردم باید اینها را بشناسند. هر کدام از این جریانات بدون چراغ سبز آمریکا و دولتهای منطقه نه امیدی به مردم دارند و نه نقشی برای مردم در سیاست و حکومت مورد نظرشان قائل هستند.
مورد دوم که موضوع جدال این دو جبهه ناسیونالیستی است مسئله مرز و حقوق مردم کردستان است. حزب دمکرات تنها حقوق مردم کردستان را فدرالیسم میپندارد که در کردستان عراق سرنوشت شکست آنرا دیده ایم و جایگاه احزاب مافیایی در قدرت کردستان عراق آرزوی مصطفی هجری است. اما همین آرزو و حل مسئله ملی و مسئله کرد برای کسانی مانند نوری علا و حزب مشروطه حکم چشم اسفندیار را دارد و حاضر به پذیرش وجود ستم ملی در کردستان نیستند. چون صورت مسئله را از بنیان قبول ندارند راه حلی هم برای آن ندارند. نتیجه این خواهد شد اگر هر کدام از این احزاب مورد بحث دستشان به جایی برسد جنگ و خونریزی تحت عنوان دفاع از “تمامیت ارضی” باز هم پرچم آنها خواهد شد و ما باید شاهد تانک و توپهای مزین به پرچم شیرو خورشیدی باشیم.
مورد سوم اعتراض آنها به مصطفی هجری این است که احزاب غیر کردستانی را احزاب فارس خطاب کرده است. در حالیکه همه این جریانات تا کنون اگر به ادبیات نپخته و نجویده خودشان نگاه کنند دهها و صدها بار از احزاب کرد اسم برده اند. در حالیکه نه آنها احزاب فارس و نه اینها احزاب کرد هستند. هر دو جبهه این نوع احزاب احزابی بورژوایی و ناسیونالیستی هستند که انسان را نه با ماهیت انسانی و احزاب را نه با ماهیت سیاسی و طبقاتی و جنبشی بلکه با ماهیت جعلی و قلابی ملی و مذهبی و قومی معرفی میکنند.
مورد چهام اعتراض این تازه “سکولار و تازه دمکراتها” به مصطفی هجری این است که چرا آنها را غیر دمکرات خوانده است در حالیکه عدم دمکرات بودن این احزاب از همین مباحث و ماهیت جنبشی آنها آشکار تر از آن است که بشود انکارش کرد. اینکه خود حزب دمکرات کردستان ایران تا مغز استخوان ضد دمکرات است و ناسیونالیست قومی را نمایندگی میکند حقانیتی به جریانات ناسیونالیست و نژادپرست آریایی و مدافع پادشاهان هخامنشی نمیدهد.
و بلاخره مورد پنجم اعتراض حزب سکولار دمکرات و حزب مشروطه پادشاهی به مصطفی هجری این است که چرا مردم کردستان را ملت خطاب کرده است نه ملیت!؟ اینهم از آن دسته مقولات است که مورد نزاع دو طرف ناسیونالیست است. یکی همه مردم ایران را یک ملت میداند و دیگری ملتهای مختلفی را در ایران فرض میگیرد. در حالیکه مشکل ملت و ملت پرستی هر دو تا کنون دریایی از خون و جنایت و کشتار مردم منتسب به این ملیتها را پشت سر خود دارد. اینها انگار هنوز در قرن هیجدهم زندگی میکنند و متوجه نیستند که امروز بشر متمدن شهروند و حقوق شهروندی و حقوق جهانشمول انسان را مطالبه میکند. این ها اما هنوز مقولات تاریخ مصرف تمام شده را بکار میبرند.
اما حقیقت چیست؟ حقیقت این است که این جریانات نمایندگان بخشهای مختلف بورژوازی ایران هستند که هر کدام تحت عنوان نمایندگان خود خوانده “ملتها” که یکی خود را منتسب به ملت کرد و دیگری منتسب به ملت ایران میداند تا از این طریق به نان و نوایی برسند. همه آنها میخواهند در زیر پوشش جنبش ملی و ناسیونالیستی مورد نظرشان مردم را از رسیدن به حقوق پایه ای و جهانشمول خود محروم کنند. میخواهند ماهیت طبقاتی و انسانی انسانها را در زیر پوشش ملیت و قومیت خفه کنند. آنها نه تنها دمکرات نیستند بلکه نماینده هیچ بخشی از مردم تحت ستم ایران هم نیستند. اینها نمایندگان بخش راست بورژوازی رانده شده از قدرت ایران و کردستان هستند. اینها اساسا جریاناتی نژادپرست و پرچم پرست و مرتجع هستند که جدالشان بر سر این است که یک کشور غربی مانند آمریکا آنها را بکار گیرد و آنها را به نان و نوایی برساند.
جمهوری اسلامی از وجود و نقش مخرب چنین موجوداتی تا کنون بیشترین استفاده را کرده است. بی لیاقتی و بی کفایتی این جریانات که بارها زیگ زاگ زدنشان مایه تمسخر خاص و عام شده است بی اعتباریشان را رقم زده است. زیرا مشکل اینها نه حقوق “ملت” ایران و نه حقوق مردم ایران است. اعتراض نوری علا و حزب مشروطه پادشاهی تلاشی در جهت جلب نظر مقامات آمریکایی است. دلسوزی به حال مردم ایران نیست.
انترناسیونال 770