آیا در ایران انقلاب میشود؟ گفتگو با کاظم نیکخواه در تلویزیون کانال جدید

سیما بهاری: در چهل سالگی عمر جمهوری اسلامی هستیم. در همین رابطه پرسشهایی مطرح میشود که باید جواب داد. جمهوری سلامی را حکومت بحران مداوم و بحران آخر میخوانند. جامعه هیچگاه این حکومت را بعنوان حکومت متعارف نپذیرفت. این رژیم از این بحران تا بحران بعدی بهرحال خودش را کشانده و سرپا نگه داشته است. غیر از فساد و وجود مافیای حکومتی یک ویژگی این حکومت هم بازگرداندن جامعه به ١٤٠٠ سال پیش است. و این با درک و انتظار تمامی جامعه، تمامی مردم و بخصوص زنان، هیچ خوانایی ای هرگز نداشته است. چرا این حکومت هنوز سرپاست؟ با یک سری سوالات سراغ کاظم نیکخواه میرویم و از ایشان میخواهیم که به سوالاتمان پاسخ دهند. سلام به شما کاظم نیکخواه خیلی خوش آمدید به برنامه گفتگو.

کاظم نیکخواه: ممنون با سلام به شما و همکارانتان و همه بینندگان

سیما بهاری: این موضوعی که برای برنامه امروز انتخاب کرده ایم از زوایای مختلف فکر میکنم مشغله خیلی از افراد و آحاد جامعه است. بگذارید با این سوال اساسی شروع کنیم که انقلاب اساسا چیست؟ شورش است؟ خراب کردن است؟ فروریختن است؟ آیا تعریفی در مورد انقلاب وجود دارد؟

کاظم نیکخواه: انقلاب هم مثل خیلی چیزهای دیگر در موردش بحث و اختلاف است و تعاریف و درکهای متفاوتی در مورد آن وجود دارد. من نمیخواهم اینجا به شرح مفصل این بپردازم که جریانات مختلف انقلاب را چگونه تعریف میکنند. اما فکر میکنم در مورد یک خصوصیت انقلاب اتفاق نظر وجود دارد و آن اینکه وقتی کلمه “انقلاب” را به کار میبریم بحث بر سر دخالت وسیع و میلیونی مردم علیه حکومت است. بحث بر سر به میدان آمدن بخش وسیعی از مردم، صدها هزار نفر، میلیونها نفر از مردم برای تحمیل یک تحول سیاسی و اجتماعی به حاکمیت است. وقتی که چنین اتقافی می افتد یعنی مردم در ابعاد وسیعی به میدان می آیند و تحولی را به حاکمین تحمیل میکنند هرکسی میگوید یک انقلاب صورت گرفته است. حتی اگر یک رفرم و تغییر ساده صورت گرفته باشد. بنابرین اولین نکته اینست که مردم به میدان آمده باشند.

از نظر ما انقلاب نه فقط به میدان آمدن وسیع مردم ، بلکه عملی کردن یک تحول اجتماعی مهم و پایه ای است. از نظر ما انقلاب یعنی مردم به میدان بیایند و حاکمیت یک اقلیت مفتخور را که به هر دلیلی تاریخا توانسته بعنوان سرمایه دار حکومت را قبضه کند و صاحب همه چیز شده، کنار بزنند.

بنابرین هم به میدان آمدن میلیونی و صدها هزار نفره و وسیع مردم مهم است و هم  اینکه چه اتفاق و تحولی صورت میگیرد. برای نمونه در مصر مردم وسیعا به میدان آمدند و حتی مبارک را سرنگون کردند اما اتفاق زیادی نیفتاد. تغییر اساسی ای در وضعیت جامعه صورت نگرفت. بهبودی در زندگی مردم صورت نگرفت. دخالتگری مردم در سرنوشتشان تامین نشد. بنابرین آن انقلاب باید گفت شکست خورده یا عقب رانده شده است. با اینکه دستاوردهایی داشت ولی شکست خورد. انقلاب باید بتواند یک تحول اجتماعی از نظر محتوایی و پایه ای ایجاد کند. که آن تحول انقلابی باشد. یعنی پایه ای باشد. به این مفهوم باید بگویم که انقلاب یعنی هم به میدان آمدن مردم و هم یک تحول اجتماعی پایه ای در جامعه.

سیما بهاری: وقتی که در رابطه با ایران صحبت میکنیم این کلمه یا عبارت “اصلاحات” خیلی شنیده میشود. آیا حلقه واسطی بین اصلاحات یا انقلاب وجود دارد؟ اصلاحات منظورم بهبود نسبی شرایط مردم است. اجازه بدهید یک کمی روشن تر توضیح دهم. ببینید در حال حاضر رژیم جمهوری اسلامی همان رژیم سی سال پیش نیست. رژیمی نیست که بزور چادر سر زنان میکرد، رژیمی نیست که همه ابعاد دخالتگریش در سطح جامعه و در زندگی مردم آنطور سفت و سخت مثل گذشته باشد. آیا نمیشود همین پروسه را آرام آرام ادامه داد تا به تحول اساسی یا بهبود اساسی دست پیدا کرد؟

کاظم نیکخواه:  در واقع شما دو سوال را در یک سوال مطرح کردید! در پاسخ به این سوال که آیا انقلاب و اصلاحات به هم ربط دارند یا نه، بله بنظر من کاملا به هم ربط دارند. بطور عملی و واقعی اینطور است که همیشه انقلابات با یک سری اصلاحات چه قبل و در آستانه انقلاب، و چه در جریان انقلاب همراه میشوند. یعنی طبقه حاکم و دولت حاکم موقعی که سنبه انقلاب را پرزور می بینند، عقب نشینی هایی میکنند ، اصلاحاتی میکنند، و یک جاهایی مردم را دخالت میدهند، رفاه و بهبودی ایجاد میکنند، و بالاخره یک “اصلاحاتی” میکنند. همیشه اینگونه است. یعنی انقلابات همیشه با عقب نشینی ها و اصلاحاتی از جانب طبقه حاکم همراه میشود. اما عکس این صادق نیست. یعنی همیشه اصلاحات با انقلاب و تحول عمیق همراه نیست. یعنی اینطور نیست که اگر اصلاحاتی صورت گرفت پشت آن انقلاب میشود یا به تحول عمیق اجتماعی منجر میشود. خیلی وقتها درست برعکس است. اصلاحات جلوی انقلاب را میگیرد و با هدف جلوگیری از انقلاب، از ترس انقلاب یک سری دولتها دست به اصلاحات میزنند و فضا را بدرجه ای آرام میکنند.

اما اشاره کردید به اوضاع کنونی ایران. من کاملا با شما موافقم که جامعه امروز و جمهوری اسلامی امروز با بیست سال و سی سال پیش قابل مقایسه نیست. جمهوری اسلامی در آن موقعیت تعرضی سابق نیست. توازن قوا بسیار به نفع مردم تغییر کرده، الان هرروز اعتراضات هست، اعتصابات جریان دارد، مبارزات جریان دارد. تشکلهایی وجود دارند. کارگر وسط میدان است. صفوف حکومت به هم ریخته است. و امثال اینها. حال سوال شما اینست که آیا نمیشود همین را ادامه داد و بقول شما “آرام آرام” جلو رفت و اوضاع را عوض کرد؟ واقعیت اینست که تا کنون آرام آرام به اینجا نرسیده ایم. اینطور نبوده که به اصطلاح یک اصلاح طلبی یک اصلاحاتی کرده و به اینجا رسیده ایم. همان جنبش انقلابی، خیزشهای انقلابی، مردم انقلابی، احزاب انقلابی فشار گذاشته اند روی گرده جمهوری اسلامی و آنرا در خیلی زمینه ها مجبور به عقب نشینی کرده اند. در عین حال باید توجه کنیم که این جامعه یک انقلابی را پشت سر گذاشته بود،انقلاب ٥٧ که اینهم مهم است. خود آن انقلاب قبلی با وجود شکستش زمینه ای را فرهم کرد، فضایی ایجاد کرد که مردم بتوانند با توقع بالاتری جلو بیایند، کارگران جلو بیایند، دانشجویان، زنان و بخشهای مختلف مردم و جنگ وجدال ادامه پیدا کرده و تا به اینجا رسیده ایم. بنابرین اگر بخواهم جواب سوالتان را بدهم که آیا نمیشود همینطوری ادامه داد، جواب من اینست که بالاخره جامعه به جدال و مبارزه اش ادامه میدهد. ولی ادامه این وضعیتی که شاهد هستیم قطعا انقلاب است. ادامه این فضا و مبارزه ای که ما داریم مشاهده میکنیم، اعتصاب کارگران، دانشجویان، معلمان و اعتراضات و مقابله هرروزه و گسترده با جمهوری اسلامی و کشاکشی که در سطح جامعه جریان دارد راه دیگری جز اینکه در یک نقطه ای جمهوری اسلامی را با قیام مسلحانه و یا اساسا با قیام وسیع مردم کنار بزند نیست. چشم انداز دیگری وجود ندارد.

یعنی ذره ذره نمیشود کار را تمام کرد. اما در عین حال ما گامهای زیادی جلو آمده ایم، جامعه تا حد زیادی تحول پیدا کرده خیلی چیزها را به جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. فائزه هاشمی رفسنجانی که خودش هم اساسا جزئی از این سیستم بوده اخیرا یک نکته جالبی را مطرح کرده بود. او گفت “جمهوری اسلامی از نظر محتوایی سرنگون شده است”. منظورش این است که حجابش، اسلامش، سرکوبش و سنتهایش و همه اینها عقب زده شده است. و این توصیف بسیار مناسبی از اوضاعی که امروز در آن هستیم و توازن قوای موجود بدست میدهد. و این وضعیت با مبارزه، با فشار، با جنگ و جدال بسیار بدست آمده نه با اصلاحات جزئی و آرام.

سیما بهاری:  اینجا یک سوال دیگر مطرح میشود و آن اینکه جمهوری اسلامی را وقتی نگاه میکنیم یک حکومتی است با فساد و دزدی و جنایت و بالا کشیدن حقوقهای اساسی مردم چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ حقوق اجتماعی . جمهوری اسلامی اصلا پاسخگوی هیچ نیاز مردم نیست. و مردمی را می بینیم که روز بروز بیشتر تحت فشارند. آیا فقر و یا تحت فشار بودن مردم اوضاع انقلابی را مهیا تر میکند یعنی مردم را به انقلاب سوق میدهد یا برعکس؟

کاظم نیکخواه: منظورتان اینست که آیا فقر مردم انقلاب را جلو می آورد؟ خیلی وقتها درست برعکس است. یعنی بطور کلی مردم فقیر تر محتاط تر میشوند. اما مساله اینست که در ایران مردم فقط فقیر نیستند. همانطور که اشاره کردم مردم آگاهترند. مردم تجربه یک انقلاب را پشت سر دارند. ببینید برای مثال ما جوامعی داریم که مردمش از مردم ایران فقیر ترند. مثل سودان، سومالی، افغانستان. ولی انقلابی آنجاها در جریان نیست. این جامعه ای نیست که فقط فقیر است. جامعه ای است که آگاه است، متشکل است، متحد و همبسته است، جامعه ایران موزائیکی نیست. جامعه ای است که در سرتاسر آن مردم یک امر دارند. معلم وقتی که بیرون می آید و میگوید “منزلت معیشت حق مسلم ماست” این را معلم کردستان میگوید، معلم تهران میگوید، معلم آذربایجان میگوید، معلم لرستان و خوزستان هم میگوید. میخواهم بگویم که این همبستگی بطور سراسری وجود دارد. آگاهی طبقاتی وجود دارد. حزبی مثل حزب کمونیست کارگری وجود دارد. همه اینها به نحوی بر زمینه انقلاب ٥٧ شکل گرفت که شاه را سرنگون  کرد و فوران کرد و زمینه ای فراهم کرد که جامعه جلو بیاید.

جمهوری اسلامی را سرکار کشیدند که این پیشروی مردم را عقب برانند و این حکومت با خونریزی و جنایت تا حد زیادی فضای انقلاب را عقب راند. ولی اینطور نیست که پیشرویها به حد صفر رسید. برعکس جدال و مبارزه طبقاتی ادامه پیدا کرد. کارگر، معلم، دانشجو، بازنشسته، زنان تحت ستم، همه بخشهای مختلف مردم به حقوقشان آگاه تر شدند و به مبارزه پیوستند و این فضا امکانی فراهم کرد که حزبی مثل حزب کمونیست کارگری با خواستهای روشن، با برنامه رادیکال و روشن و شفاف که یک صدمش هم سال ٥٧ وجود نداشت ایجاد شود. اینهاست که فضای جامعه را به اینجا رسانده است . نه فقط فقر مردم یا حقوقهای زیر خط فقر.

سیما بهاری: همانطور که اشاره کردید ما الان در جامعه ایران شاهد اعتراضات مداوم هستیم. در مقاطعی به هم می پیوندند. از تظاهرات و اعتراضات معلمان، بازنشستگان تا بخشهای مختلف مردم. آیا ادامه همین روند است که انقلاب میشود؟ آیا این روند روند درستی است که دارد پیش میرود؟

کاظم نیکخواه: بنظر من خیلی خوب دارد پیش میرود. من بسیار به اوضاع خوش بینیم. اینکه آیا همین روند است که به انقلاب میرسد بنظر من تا حد زیادی اینگونه است. ببینید همیشه روال انقلاب اینطور نیست که اول باید کارگر به میدان بیاید، معلم بیاید، بعد دانشجو بیاید مالباخته بیاید و کم کم، کم کم انقلاب بشود. یک مواقعی انقلاب بر زمینه یک سکوت و سکون اجتماعی به صورت یک انفجار فوران میکند. آن چیزی که برای مثال سال ٥٧ دیدیم به درجه زیادی اینگونه بود. یا در کشورهایی مثل مصر و امثالهم به درجه زیادی انقلاب به این شکل سر بلند کرد. یعنی نسبتا یک مرتبه فوران کرد و قبل از آن شاهد اعتراضات زیادی نبودیم. ولی در جامعه امروز ایران این مبارزات وجود دارند. و این نقطه قوت فضای جامعه است. بسیار مثبت است. در نتیجه در ادامه این وضعیت جامعه قدم به قدم جلو میرود. مردم متشکل تر میشوند. آگاهتر میشوند. به حزبشان می پیوندند. خواستهای روشنتری را مطرح میکنند. و یک جا هم ضربه نهایی را به جمهوری اسلامی میزنند.  این را بروشنی میشود دید. فضای جامعه این را دارد نشان میدهد. جامعه دارد به آن سمت میرود که این وضعیت را تمام کند و ادامه این اوضاع قطعا سرنگونی جمهوری اسلامی است.

سیما بهاری: ما بارها شاهد این بوده ایم که حکومت اسلامی واقعا به آستانه سرنگونی رسیده. سال ٨٨ را فکر نمیکنم هیچکس فراموش کرده باشد. بعد از آن سال ٩٦، سال گذشته اعتراضات انقدر وسیع بود و دامنه وسیعی داشت که هر آن فکر میکردیم جمهوری اسلامی بزودی سرنگون میشود. ولی ما دیدیم که انگار اوضاع را جمهوری اسلامی کنترل کرد. توانست دوباره این شورشها را بخواباند و به حکومتش ادامه دهد. اسمش را نمیگذارم جامعه آرام شده اما بهرحال جممهوری اسلامی سرکار است. واقعا چه کاری جمهوری اسلامی انجام میدهد که میتواند اینهمه شورش و اعتراض را فعلا تحت کنترل در اورد؟

کاظم نیکخواه: چیزی که میشود به وضوح دید اینست که جامعه دارد حساب شده جلو می آید. مثلا سال ٨٨ مدتها و ماهها اعتراضات و تظاهرات خیابانی و درگیریها صورت گرفت و ادامه پیدا کرد. اما یک جایی احساس میکردی که مردم به این نتیجه رسیدند که نمیشود بیشتر جلو رفت. بنفع نیست. یعنی جنگ و مرگ و زندگی با جمهوری اسلامی نکردند. سال ٩٦ یعنی دی ماه سال گذشته هم به درجه ای همینطور بود. یعنی فضایی که می بینیم اینست که یک مقداری جامعه جلو می آید. سنگرهایی را میگیرد و نگه میدارد. بعد مردم محاسبه میکنند. که هزینه زیادی ندهند. این یک محاسبه واقعی است. معلوم است که جمهوری اسلامی یک حکومت سرکوب و جنایت است و اساس مساله و مانع اصلی اینجاست. بحث بر سر اینست که آیا تا ابد میتواند با اتکا به این سرکوب حکومتش را ادامه دهد و مردم را عقب براند؟ بنظر من مطلقا نمیتواند. همین یک سال گذشته تا حالا را اگر نگاه کنید متوجه میشوید که جمهوری اسلامی زیر فشار اعتراضات مردم شکافهای عظیمی برداشته است. بعد از دی ماه حتی در صفوف خود حکومت همه دارند صحبت از سرنگونی میکنند. از این صحبت میکنند که نمیشود ادامه داد. و حرفهایی از این قبیل. اختلافاتشان بیشتر شده است. و از این طرف هم مردم بسیار امیدوارتر و متحدتر شده اند. خواستهای روشن تری دارند. اینها همه نشان میدهد که هم جمهوری اسلامی سر کار مانده و هم جامعه جلو رفته و سنگرهایی را از دست حکومت خارج کرده است و حکومت را آشکارا عقبتر رانده است. اینها از نظر تحولات اجتماعی بسیار مهم است. یک جایی هم این نیرویی که پیشروی میکند میتواند ضربه نهایی را وارد کند.

این را هم اشاره کنم که یک انتظار واقعی هم در جامعه وجود دارد که این هم یک مساله است. وقتی اعتراضات دی ماه ٩٦ صورت گرفت و یا در سال ٨٨ مردم انتظار داشتند تعرضات حکومت با اعتصابات سراسری کارگری در مراکز مهم کارگری پاسخ بگیرد. اما نگرفت. و اگر صورت میگرفت و اعتصاباتی در مراکزی مثل ذوب آهن، یا نفت، یا پتروشیمی ها و مراکز کلیدی در پاسخ به تعرضات حکومت صورت میگرفت قطعا جامعه گر میگرفت و کار جمهوری اسلامی تمام بود. خب چرا این نوع اعتصابات صورت نگرفت یک بحث مهم است. بالاخره یک مقداری جمهوری اسلامی کارگران را در این مراکز کنترل کرده، فشار گذاشته و تضعیف کرده و همه اینها. ولی بنظر من مبارزات مردم پی در پی دارد جلوتر می آید. سنگرهایی را میگیرد. که یک جایی هم بتواند ضربه نهایی را بدون هزینه های زیاد به جمهوری اسلامی بزند. و امروز به همین دلیل ما به جایی رسیده ایم که بحث سرنگونی جمهوری اسلامی بحث تمام جامعه است. در دنیا هیچ حکومتی را فکر نمیکنم بتوانید پیدا کنید که اینقدر همه جامعه بگویند این حکومت رفتنی است. و باید سرنگون شود. خود این یک فاکتور اجتماعی است که بسیار مهم است.

سیما بهاری: یک نکته دیگری که میشود دید موقعیتی است که حزب کمونیست کارگری دارد. الان جمهوری اسلامی از حزب کمونیست کارگری که صحب میکند میگوید این حزبی است که گسترش اعتراضات در دستورش است، سازماندهی اعتراضات. این حزب را اینگونه معرفی میکند. این ویژگی حزب بنظر شما از کجا آمده است؟ چرا حزب این موقعیت را دارد؟

کاظم نیکخواه : ببینید حزب کمونیست کارگری حزب اعتراض هست. حزب مبارزه است. حزب سازماندهی اعتراضات کارگران و مردم است. ولی فقط حزب اعتراض نیست. حزب حکومت انسانی، جامعه انسانی، حزب کمونیسم، حزب کارگر، حزب برابری، حزب آزادی، حزب ضد اعدام، حزب رفاه برای همه، حزب درمان رایگان برای همه، حزب آزادی بی قید و شرط سیاسی و همه اینها. اینها را ما با کمپینها و کارزارها و مبارزات و فعالیتهایمان به درون جامعه برده ایم. و این تلاشهاست که از جانب کارگران و بخشهایی از مردم پاسخ گرفته است. و جمهوری اسلامی به این دلیل است که دیگر نمتیواند سکوتش را در مورد حزب ادامه دهد. قبلا از این حزب اسم نمی بردند. الان کارگر را میگیرند و علنا میگویند وابسته به حزب کمونیست کارگری هستی. و این حزب حزب اعتراض است و غیره. منظورم اینست که یک مجموعه ای را این حزب در جامعه جلو آورده است جا انداخته، و اینها خیابانی شده است. وقتی کارگر، معلم بازنشسته به حقوقهای نجومی اعتراض میکند، یا میگوید زندانی سیاسی آزاد باید گردد، یا رفاه حق همه ماست یا درمان کارآمد حق ماست، اینها به نحوی بازتابی است که ما داریم از جامعه میگیریم و اینها کاملا به هم پیوند دارد. موقعیت حزب از این زمینه عینی که در جامعه برای پیشرویش وجود دارد بوجود می آید.

سیما بهاری: به تجربه انقلاب بپردازیم. در انقلاب ٥٧ ما این تجربه را داریم که مردم وسیعا به خیابان آمدند اما انقلاب به دست جریان خمینی یعنی یک جریان ارتجاعی ضد انسانی افتاد. چرا فکر میکنید در انقلابی که پیش رو داریم این اتفاق نخواهد افتاد و مردم به آن چیزهایی که میخواهند خواهند رسید؟

کاظم نیکخواه: به دلیل همین پیشرویها و دستاوردهایی که اشاره کردم. به دلیل وجود همین حزب کمونیست کارگری. به دلیل آگاهی ای که وسیعا در جامعه الان وجود دارد. به دلیل چهل سال مبارزه ای که جامعه کرده و اتحادی که بین بخشهای مختلف مردم بوجود آمده است.

البته این را هم بگویم که تضمین صد در صد در مورد هیچ انقلابی نمیشود داد که، می آید میزند و میگیرد و اهدافش را عملی میکند. اما در مورد شرایط کنونی در ایران بنظر من تا حد زیادی میتوانیم امیدوار باشیم، میتوانیم خوش بین باشیم که این انقلاب انقلاب پیروزمندی خواهد بود. این را از وجناتش همین امروز میتوان دید از وجنات جمهوری اسلامی، جناحهایش، اینکه کارگر وسط صحنه سیاسی جامعه است.، سوسیالیسم، برابری طلبی انسان دوستی، چپ، اینقدر در جامعه جلو آمده و دست بالا پیدا کرده، اینها اتفاقات ساده ای نیست. اینها بسیار شورانگیز و امید بخش است. من با اتکا به اینهاست که میگویم این یک انقلاب دیگری، انقلاب متفاوتی خواهد بود.

سیما بهاری: ناسیونالیستها، قوم پرستان، دخیل بستن به آمریکا و صندوق بین المللی پول و امثالهم، آیا اینها خطری در راه انقلاب نیستند؟ یا موانعی در راه انقلاب نیستند؟

کاظم نیکخواه: حتما بدرجه ای هستند. اما مدام عقب رانده شده اند. اگر ده سال پیش در ایران انقلاب میشد اینها که اشاره کردید خطر جدی تری بودند. هرچه جلوتر آمده ایم جریانات راست و بورژوایی و طرفدار سرمایه داری عقب تر رانده شده اند حاشیه ای شده اند. این اتفاقی نیست که الان همه این نوع جریانات مجبورند در وصف آزادی زندانیان سیاسی و کارگر و علیه اعدام و اینها حرف بزنند. اینها سنگرهایی است که به ضرر جریانات راست و همین جریاناتی که شما اشاره کردید و به نفع چپ، برابری طلبی، انسان دوستی و طبقه کارگر گرفته شده است. در نتیجه بنظر من اینها تا حد زیادی عقب رانده شده اند و تضعیف شده اند و خطر جدی ای نیستند.

سیما بهاری: اسم حزب شما حزب کمونیست “کارگری” است. آیا متیوانید ربطش را به مبارزات زنان، جوانان و بلاخره مسائلی که در کل جامعه وجود دارد بگویید؟

کاظم نیکخواه: اگر خلاصه بخواهم بگویم باید بگویم که “کمونیسم کارگری” یعنی کمونیسم، یعنی کمونیسم مارکس. اینکه کلمه کارگری را اضافه کرده ایم برای خط فاصل کشیدن با جریانات بلوک شرق و چین و سرمایه داری دولتی و جریانات چپ بورژوایی و سنتی و امثال اینها بوده است. با این هدف که نشان دهیم که این حزبی است که اهداف طبقه کارگر را دنبال میکند. سنتهای طبقه کارگر را دنبال میکند و دنبال کودتا و سرمایه داری دولتی و دیکتاتوری و گرفتن قدرت از بالای سر مردم نیست. اما کمونیسم تماما بحثش بر سر انسانیت و آزادی همه انسانهاست. ما شعارهایی داریم تحت عنوان “جامعه انسانی”، “حکومت انسانی”، “انقلاب انسانی”. یعنی جامعه ای که محورش پاسخ گویی به نیازهای همه انسانهاست. به خواستهای همه انسانها پاسخ میدهد. بنابرین بهیچ وجه بحث بر سر این نیست که قرار است فقط کارگران آزاد شوند. یعنی جامعه ای بیاوریم که کارگران بالای سرش باشند. این معنی ندارد. بلکه بحث بر سر اینست که بر اساس سنت انقلابی و طبقاتی و انسانی طبقه کارگر کل جامعه کل آحاد مردم از ستم سرمایه داری خلاص شوند.  و جامعه ای ایجاد کنیم که انسانیت محورش باشد. در آن جامعه بین کارگر و معلم و پرستار تفاوتی وجود نخواهد داشت. در واقع این مرزبندی ها بی معنی میشوند.

سیما بهاری: پایان بخش سوالات من اینست که بنظر شما فرمان و خواست فوری انقلاب چه باید باشد و مردم را چگونه میشود متحد کرد؟

کاظم نیکخواه: اولین فرمان انقلاب روشن است که سرنگونی جمهوری اسلامی و جمع کردن کل بساط و ارگانها و نیروهای سرکوب و مسلح این حکومت است. جدا از این اولین فرمان انقلاب از نظر من جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش، برابری زن و مرد، درمان رایگان برای همه، آموزش رایگان برای همه کودکان، اینها بنظر من فرمانهای فوری انقلاب در این جامعه خواهد بود. انقلاب باید جمهوری اسلامی را سرنگون کند و درمان را حق همه اعلام کند، رفاه را حق همه اعلام کند. اعلام کند که مذهب حق ندارد در زندگی مردم دخالت کند. آزادی بی قید و شرط بیان، تشکل، تحزب را قانون جامعه اعلام کند. یعنی اینکه مردم حق دارند متشکل شوند، هرچه میخواهند بگویند و بنویسند و بیان کنند، هر حزبی میخواهند درست کنند. اینها را فورا بعنوان قانون جامعه اعلام میکنیم و اینکه یک اقلیت مفتخور سرمایه دار حق ندارد کارگران را استثمار کند و حکومت کند.

سیما بهاری: خیلی متشکر از شما

انترناسیونال 802

اینرا هم بخوانید

رویدادها: وضعیت وخیم مردم سیل‌زده و درگیری ۲۳ استان کشور با سیل و بارندگی