انتخابات آلمان: نکته ها و درس ها

٢٤ سپتامبر انتخابات آلمان برگزار شد و احزاب رسمی و دائمی  با ریزش آرای شدید روبرو شدند و یک اتفاق و یا بقول برخی ها زلزله سیاسی هم اتفاق افتاد، حزب دست راستی آلترناتیو برای آلمان سومین حزب شد. با ١٢.٦ در صد آرای مردم معترض و منتقد سیاستهای رسمی و همچنین آرای نازیستها و ضد خارجی ها برای اولین بار طی دهها سال  یک حزب با پلاتفرم خارجی ستیزی و راسیستی وارد پارلمان آلمان شد.

انتخابات در آلمان و مباحثات پیرامون آن، آینه تمام نمای جامعه آلمان بود. از یکطرف حزب دمکرات مسیحی و آنجلا مرکل، بر ادامه وضع موجود می کوبیدند و با نشان دادن رشد اقتصادی آلمان و مقابله با بیکاری و یا عدم وجود تکان های بزرگ در جامعه و مقابله با بحران اقتصادی، می گفتند هر کس خواهان ادامه وضع موجود است به مرکل رای بدهد. سوسیال دمکراتها بنظر من در یک بحران مزمن بسر برده و این بار یکی از بازنده های مهم انتخابات بودند. در سیستم های دمکراسی و پارلمانی معمولا احزاب دورانی در قدرت هستند، بعد از چهار سال رای نیاورده و رقیب را در میدان ببینند تا چهار سال بعد که باز نوبت به آنها میرسد. در آلمان البته این روند دست به دست شدن قدرت از سوسیال دمکراتها به دمکرات مسیحی ها و بالعکس چند دوره است که متوقف شده است. حزب سوسیال دمکرات و جنبش سوسیال دمکراسی در اروپا دیگر جذابیتی ندارد. چپ بودن امروز در اروپا و آلمان اگر پلاتفرم و راه حلی داشته باشید، بسیار مورد توجه مردم است. اما سوسیال دمکراسی دیگر چپ نیست و نه فقط این، بلکه دوران طولانی در قدرت بوده و مردم دیده اند که اینها به سطح دستمزد و امکانات اجتماعی با سبعیت حمله کرده و نوکران سرمایه داری و سیستم بوده و شعارهای آنها در دفاع از عدالت اجتماعی دیگر کسی را جذب نمیکند.

حزب چپ در آلمان اما با شعارهای عدالت اجتماعی و مقابله با بیکاری و یا بالا بردن حداقل دستمزد و غیره، ارژینال تر بود و این شعارهایش به دل مردم می چسبید و رای ٩ در صد خود را حفظ کرد، کمی بیشتر از دوره قبل. اما به خواست خود مبنی بر نیروی سوم بودن نرسید، بر عکس دست راستی ها این مقام را تصرف کردند. سوال اینست چرا.

از نظر من به این دلیل که حزب چپ، صرفنظر از اینکه درمورد مسائل عمیق جامعه و فقر و بیکاری دست به ریشه نمیبرد و راه حل واقعی ندارد، در مورد یک بخش مهم از معضلات جامعه و انتقادات مردم و قدرت جذب آرا از این طریق هم مطلقا بی توجه بود. نه فقط الان بلکه تاریخا این حزب در مورد جنبش اسلامی، اسلام سیاسی، تروریسم اسلامی و حجاب و مسجد و برقع و غیره، لام تا کام حرف نمیزند و اگر حرفی بزند در دفاع ازاین معضلات و در کمک به رشد و قدرت گرفتن جنبش اسلامی است. انتقاد به اسلام و جنبش اسلامی را راسیسم نام می نهد، به حجاب کودک و بزرگسال و به دخالت مذهب و مسجد در مقدرات مردم بی توجه است و با تز نسبیت فرهنگی و اینکه فرهنگشان است و قابل احترام است و غیره، عملا پرو اسلامی و مدافع ارتجاع اسلامی حرکت میکند و این مهمترین معضل این حزب در همین انتخابات بود.

آیا آلمان دست راستی تر شد، بنظر من نه. ٦٠ در صد کسانی که به حزب دست راستی راه داده اند گفته اند برنامه این حزب آنها را متقاعد به رای دادن نکرده، بلکه از احزاب حاکم ناراضی اند و به این دلیل به این حزب رای داده اند. مردم از بیکاری و انواع تبعیضات و نابرابری ها، از فقر بازنشستگان تا مسجد ساختن و حجاب و دست اندازی سلفی ها به آزادی و حرمت زنان در خیابانها معترضند و خواهان سیاست دیگری در همه این موارد هستند. طبعا تعدادی نازیست و فاشیست در حزب آلترناتیو فعال هستند و کل حرکت این حزب از طریق اینها رهبری میشود، ولی کسانی که به آنها رای دادند الزاما همه طرفدار نازیسم و یا ضد خارجی نیستند.

درسی اگر از این انتخابات باید گرفته بشود اینست که در آلمان و در اروپا نیروهایی در حال رشد هستند که ناسیونالیست، محافظه کار، ضد ازدواج همجنسگرایان و متکی بر فضا سازی علیه خارجیها و … هستند. نیروهایی که در همین آلمان نیز از پوتین و روسیه پول گرفته و همکاران نزدیکشان سایتهای روسی هستند، اینها ناسیونالیستهایی هستند که بین المللی کار میکنند بهم وصل هستند و با مقابله با اتحادیه اروپا و یورو و مقابله با پناهنده و حمله به مسلمانان در این کشور و آن کشور رای می آورند.

در همین آلمان و اروپا سیستم و دولتها با جنبش اسلامی همکاری میکنند و کمک کرده اند اینها جای پای خود را در اروپا محکم کنند مسجد بسازند و مغزشویی کنند و جهادیست تربیت کنند، حجاب بر سر کودکان کرده و در همه مدارس و محیط های کاری از حجاب دفاع کرده و خواهان به رسمیت سناخته شدن حلال و حرام شوند.

احزابی که به این معضل پشت کرده و بدتر از این به اسلامیها کمک میکنند و از حجاب و برقع دفاع میکنند، با ریزش شدید آرا مواجه میشوند چرا که بشر معمولی این مشکل را دیده و برای مقابله با آن و برنامه داشتن در این مورد مهم هست.

از نظر من حزبی در آلمان و اروپا شانس دارد که هم در مورد سیستم سرمایه داری و شکاف طبقاتی عمیقی که هر روز بیشتر میشود و معضل فقر و بیکاری و سایر مصاُئب مردم حرف بزند، سیاست و برنامه رادیکال و روشنی داشته باشد و در عین حالمحکم در مقابل سیاست مماشات با اسلامیها بایستد و از لائیسیته و جدایی کامل مذهب از دولت و آموزش و پرورش دفاع کند.

دنیای امروز با کثافت اسلام سیاسی در همه جا درگیر است و مردم از احزاب انتظار دارند در کنار مسایل دیگر به این معصل نیز پاسخ درست و متمداننه بدهند. درسی که از انتخابات آلمان می باید آموخت این است که؛ تنها با نقد سیستم سرمایه داری، و تلاش برای بهبود زندگی مردم،  و نقدجنبش اسلامی و ارتجاع اسلامی میتوان در آلمان هم، مقبول مردم شد.

انترناسیونال ٧٣١

 

اینرا هم بخوانید

دهان شماها را باید گل گرفت! و این امر زنان است!

حسین نژاد استاندار خراسان شمالی: «به این زنها رو بدهید کل کشور را تصرف میکنند.» …