ترور حاجی هسته ایی و مضحکه شدن نظام!

در این روزها خیلی در شبکه های اجتماعی به « عمق اقتدار امنیت نظام» خندیدیم و مزاح کردیم. اما واقعن علت اینکه جمهوری اسلامی قدرت حفظ مهره های خودش را در خاک خودش ندارد چیست؟ میگویند حتی از نقشه ترور هم مطلع بودند، ولی نتوانستند جلویش را بگیرند. صرفنظر از جوکها به باور من دو نکته جدی به عنوان چرایی قابل تعمق است:
۱. سازمان امنیت هر دولتی، یعنی فشرده ایدئولوژیکی اعتقاد عمیق به آن نظام سیاسی. هر دولتی سازمان امنیت مخوف و آهنینی دارد، یعنی که اعتقاد به حفظش درون خودش زیاد هست. سازمان معتقدان بی چون و چرای آن دولت که حفظ امنیت را عهده دارند. هیچ سازمان امنیتی در جهان بیزنس یک دولت نیست. جمع معتقدان ایدئولوژیکی و هوشمند یک حکومت است که حاضرند آدم بکشند، چون توجیه امنیتی و دفاعی دارند. برای همین اسنودن میگوید من پول داشتم، رفاه داشتم، کارم را هم در سی آی ای دوست داشتم. یک جایی رسید که اعتقادم ترک برداشت.
جمهوری اسلامی سازمان امنیت خودش را روی اعتقاد عمیق برپادارندگان حکومت خمینی تاسیس کرد. برای خمینی و اسلام چه جنایت ها که نکردند. کسانی مثل حجاریان در تاسیس کانسپت امنیتی این حکومت شریک بودند. گفته میشود خود اکبر گنجی در ترکیه دستور ترور مخالفین حکومت را داشته است. یک روزی اما این عمارت به خاطر فشار نیرویی از بیرون و مشاهده وقایعی از درون فروریخت. کسانی که برپادارنده این الت قتاله بودند شروع به افشاگری کردند. ترور حجاریان یا کشتن سعید امامی تصفیه حساب درونی این جریان بود. از این تاریخ به بعد، جمهوری اسلامی متوجه شد دوره باکری ها و رجایی ها تمام شده است. از این تاریخ، پول و بیزنس جایگزین نماز و روزه و اعتقاد به اسلام و قران شد. شاید هم مثل نماز و روزه که قابل خریدن است، اعتقادات ایدئولوژیکی هم خرید و فروش شد. از این تاریخ به بعد اقتصاد و بازار را دست سپاه و اطلاعات دادند تا لااقل به خاطر پول دور هم بمانند. همین دیروز افشا کردند که یکی از روسای سازمان اطلاعات در مشهد با دو تن طلا قصد فرار داشته که دستگیر شده است. دولتهای دیگر هم متوجه این تغییر شیفت شده اند. قیمت بیشتر میدهند و میخرند. جمهوری اسلامی چون از درون به لحاظ ایدئولوژیکی فروریخته، دیگر هرگز نمیتواند سازمان و یا کانسپت امنیتی داشته باشد. ابراهیم نبوی در باره واقعه یازده سپتامبر گفت نه بابا کار ایران نبوده، اگر ایرانی بودند، لو داده بودند! برای همین در جمهوری اسلامی هر وقت ترور میشود، اول میگردند ببینند درون خودشان کی همکاری کرده است!
۲. به همان اندازه که هیچ نشانی از اعتقاد به این نظام درون عمارت فروپاشیده امنیتی این حکومت نیست، به همان اندازه تعداد آدمهایی که حاضرند بدون پول، فقط به خاطر نفرتشان، این حکومت را لو بدهند، افشا کنند، حتی بعضن در کشتن مقاماتش همکاری کنند زیاد است. این افراد به خاطر اعتقاد عمیقشان و نفرتشان پای همکاری با ترور و کشتن مقامات حکومت میروند. صحبت من اینجا تحلیل خوبی و بدی ترور نیست. قیاس شرایط حکومت است. این نفرت یک وجاهت عمومی دارد. شما نگاه کنید مردم ایران تروریست نیستند. اما همه مردم از زدن قاسم سلیمانی خوشحال شدند. از زدن فخری زاده خوشحال شدند. مردم خوشحال شدند چون این حکومت جنایتکار را در حالت ضعف می بینند. چون هر جنایتکاری از اینها کم بشود را به نفع خودشان میدانند. به همین نسبت مردم فوری اسم پیامهای تسلیت توده ایها و اکثریتی ها را مزدوری و ماله کشی نامیدند. خب حساب دو دو تا چهارتاست. حکومتی که با موجی از نفرت عمیق احاطه شده، اصلن امکان شناسایی شبکه حرفه ایی ترور را ندارد. به عوض خودش و اندک مدافعینش لخت و عور وسط یک میدانی که محاصره شده ایستاده است. حائل و سنگرش فقط گونیهای دلار و طلاهای اختلاس شده است. معلوم است که می آیند مصاحبه میکنند و میگویند ما حتی خبر داشتیم میخواهند ترور کنند، نتوانستیم جلویش را بگیریم.

اینرا هم بخوانید

فال حافظ و رشد بلاهت و خرافات به جای خرد!

در همین چند روز اخیر در صفحات افراد زیادی مشاهده کردیم که نه به شوخی، …