رهبریت سکوی قدرت سیاسی

 اخیرا حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری در سخنرانی جالب و تکان دهنده ادعا کرده است حزب کمونیست کارگری رهبرکلیت جامعه است . سخنرانی حمید تقوایی به نظر من نکات تامل برانگیزی دارد ،خصوصا برای چپ ها ی که دغدغه شأن آرمانهای سوسیالیستی است . من دراین نوشته به چند چون این مسأله تا انجا که امکان دارد بصورت واقعی و عینی خواهم پرداخت . به نظر من این مسأله رهبری و ادعا حمید تقوایی در سطوح مختلف قابل بررسی است .
سطح اول جریان های مختلف ضد چپ این ادعای حمید تقوایی را یک بلوف سیاسی تلقی کردند چون بنا بر ماهیت شأن میخواهند سر به تن چپ نباشد اینان چپ را هرگز به رسمیت نشناختند و همیشه از موضع خصمانه با آن برخورد کردند که بنا به ماهیت طبقاتی شأن چنین واکنش های طبیعی است . اما در میان چپ های قرنطینه ای که از استشمام هوای بیرون وحشت دارند که مبادا فرمول های از پیش تعیین شده شأن دچار خدشه شود در برخورد با سخنان حمید تقوایی آنرا خود بزرگ بینی اغشته به توهم تلقی کردند و هزار فرمول ردیف کردند تا گفته ها خود را تثبیت کنند و به سادگی از عمق مطلب گذشتند .
سطح دوم در این سطح ضرورت رهبری در این شرایط حساس و نوع رابطه آن با جنبش چپ حمید تقوایی تا حدی واکاوی کرده است تمام سخنان حمید ناشی از درک ضرورت رهبری و برخورد ابژکتیو با آن دراین شرایط متلاطم سیاسی امروز ایران است که ریشه در ضرورت ها جامعه ایران دارد . تعرض دخالتگرانه حمید برای تصرف قدرت سیاسی نه تنها ناشی از اعتماد بنفس توام با اقتدار است بلکه تعیین نقطه مختصات خود در مقابل جریانات بورژوایی است و ابرازقدرتمند موجودیت سیاسی چپ در متن جامعه و جریان های سیاسی حاکم در روند جامعه است . بقول منصور حکمت چپ دچار خرد دیدن خود و کوچک انگاری مزمن است .همان ذهنیت است که امروز به مصاف چپ پیشرو امده است و میان ارقام خود را اسیر کرده است . رهبر جامعه کسی یا جریانی است که ضرورت های جامعه و نه های انرا نمایندگی میکند مردم رهبرانشان از میان دخالتگران اجتماعی انتخاب میکنند رهبرانی که در پستو ها پنهان نشدند در وسط گوداند و شناخته شده ودر دسترس همگان هستند . ریشه رهبریت در پاسخ به ضرورت های اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی است اگر قبول داریم که رهبری یک مقوله اجتماعی است همیشه در واقعیت امر کسی که خواسته های مردم را نمایندگی میکند و به زبان ساده تر حرف دل مردم را میزند رهبر جامعه محسوب میشود یا به بیانی دیگر وقتی اهالی امال های خود را در قالب یک حزب یا رهبر بیابند بسرعت این حزب ومقبولیت اجتماعی پیدا میکند و عملا رهبری جامعه را بدست می گیرد .رهبریت جامعه را تنها با پراتیک اجتماعی دخالتگرانه و با حزبی که در دسترس است و با چهره های شناخته شده اند و اسم رسم هویت دارند می توان بدست گرفت به پیش برد . حال که حمید تقوایی اعلام میداردحزب کمونیست کارگری رهبر جامعه است حال این گفته در سطح واقعیت های موجود بررسی می کنیم .
حزب کمونیست کارگری بعنوان جریان چپ ریشه اش را باید در غرب جستجو کرد ، مشخص هایش میتوان بطور خلاصه چنین جمع بندی کرد . گرایش به مدرنیته و مدنیت غرب و اومانیسم جهان شمول سوسیالیستی که با پراتیک اجتماعی خود را تعریف میکند یا به عبارتی دیگر چپ اجتماعی است (این چپ اجتماعی بسیار شاخص مهمی است ) که با دخالت گری اجتماعی معنای وجوداش را تثبیت میکند . عصاره کلام اینکه این حزب پراتیک است در همه جا حضور دارد و پرچم جنبش های اجتماعی را بدست گرفته است .حال درسابقه فعالیت اش این مسایل مثل روز روشن است .گریزی به سابقه فعالیت بزنیم تا پایه اثباتی مسأله روشن شود . اینها جریان بودند که چپ از انزوا و حاشیه نشینی بدر آوردند و پرچم را نه در کوههای سوت کور بلکه در وسط میدان شهر به احتزاز در آوردند و با قدرت و اعتماد به نفس در زمانیکه دنیا علیه چپ بود فریاد کشیدند گفتمان سازی کردند. اولین جریانی بودند که ماهیت اسلامی سیاسی چنان افشا کردند کسی دیگر جرات نمی کند از آن دفاع کند نقد عمیق به کلیت اسلام را نهادینه کردند شاخص های ضد بشری اسلام را عریان کردند با کمپین ها علیه سنگ سار ، علیه اعدام ، حاکمیت اسلامی را عقب نشانده اند در مورد سکینه آشتیانی رژیم چنان به عقب نشینی واردار کردندحیرت انگیز بود که از حقوق دگر یاشان جنسی دفاع کردند جنبش زنان را سازمان دادند با گفته سازی و دفاع از حقوق زنان را به موضع قدرت رانده اند .
رهبران عملی جنبش کارگری با حمایت به چهره علنی در سطح اجتماعی تبدیل کردند به جنبش رسمیت و هویت بخشیدند امروز فعال کارگری پشت اش خالی نیست حزبی دارد که مدام حمایت اش میکند به یاری اش می شتابد یعنی حزب کمونیست کارگری جنبش کمونیستی را به جنبش کارگری گره زده است اینها همدیگر تقویت می کنند سنت مبارزه علنی را حزب کمونیست کارگری تا حدی در خفقان سیاسی حاکم در ایران جا انداخته است.
رادیکالیسم و شفافیت باعث شده حزب در ورطه مصلحت گرایی انفعالی نیافتد زمانیکه اینها از حقوق همجنس گرایان صحبت می کردند برای اپوزیسیون ارتجاعی از سلطنت طلب گرفته تا مجاهدین از خود راضی مثل یک شوک الکتریکی بود نه توان درک اش را داشتند نه داده ها ذهنی شأن اجازه چنین کنشی را می داد این جریانات راست در واقعیت از جامعه بسیار عقب مانده اند امروزه ازدواج سفید برای مجاهد مذهبی قابل هضم نیست یا دختر خیابان انقلاب در میدان حجاب از سر بر میگیرد از مریم رجوی بسیار پیشرو تر ، مدرن تر است چون کسی که در حیطه فردی نتوانسته خود از بندمذهب رها کند تنها افتخار اش اعدام شده گانه سازمان اش است چیزی برای گفتن ندارد اگر داشته باشد همه بوی ارتجاع و عقب ماندگی می دهد و با نیازها زمان در تضاد در تعارض است و کسی یا سازمانی با نیاز های زمان سنخیت ندارد ادعا رهبری اش بر کل جامعه تنها یک توهم تمام عیار است .
اگر امروز جریانات راست و ارتجاعی از برابری زن و مرد یا از لغو اعدام سخن می گویند تنها در حد تاکتیک است به اصطلاح طرفدارانی بیابند ژست حقوق بشری بگیرند تمام گفتمان ها در سطح سیاسی و اجتماعی حزب کمونیست کارگری به میدان اورده است . کافی است به تاریخچه شأن نگاهی بیاندازید از اوایل انقلاب اینها با حجاب در کلیت مخالف بودند تمام در سطح حرف توسط جریانات راست به سرقت برده شده است مثلا رضا پهلوی از حقوق زنان امروزه سخن می گوید کسی که متن سخنرانی اش را دیگران می نویسند و در کوروش کبیر گیر کرده و میخواهد گذشته را ابقا کند گویا ما در عصر دقیانوس هستیم و حاکمیت جنایتکارانه پدراش میهن پرستان خطاب می کند ازنظر کالیبرسیاسی رضا شاه بردی ندارد یا مجاهدین که بعد سی اندی سال در ارتجاع مذهبی مانده اند و از حقوق زنان و لغو اعدام سخن می گویند بسیار خودخواهانه خود تنها انقلابی حاکم بر ایران تصور می کنند در صورت که ارتجاعی ترین جریان هستند بقول منصور حکمت پسر عموهای جمهوری اسلامی اند در روسری گیر کردند این نمود بردگی زن و فرودستی زن را نتوانستند از بین ببرند داعیه رهبری دارند .
امروز ه چپ ایران باید پشت حزب کمونیست کارگری صف آرٱیی کند دوره انتخاب است یکی به نعل و یکی به میخ زدن فرهنگ چپ نیست فرهنگ پوسیده ارتجاع راست است که هر امکانی میخواهد سکوی برا ی موجودیت سیاسی خود بتراشد امروز باید با قدرت انتخاب کرد وارد کازار شد برای یک بار بورژوازی با کلیت اش به حاشیه راند و قدرت را به چنگ آورد حزب کمونیست کارگری امروزه نیازها جامعه و ضرورت های انرا نماینده گی میکند و در معادلات سیاسی ایران با تمام ضعف هایش یک قدرت سیاسی مطرح است بسیار گسترده و پرنفوذ تر از آنست که طرفدارانش تصور می کنند .اینجا بحث رقم نیست چه تعدادی عضو حزب هستندمساله اساسی نمایندگی خواسته های مردم توسط این حزب است این حزب پتانسیل میلیونی شدن در فضای ازاد علنی رادارد در این شکی نکنید چون مطالبات اش انسانی و مدرن هستند .با استدلالاتی که بیان کردم گفته های حمید تقوایی تایید میکند . من با تمام توان ام از حزب پیشرو چپ ایران که حزب کمونیست کارگری است با قدرت دفاع می کنم و بر این باورام تقویت این حزب یکی ضروریات فعالین چپ بایدباشد . بابک شفق