شاهزاده ای که جمهوری خواه شد و آب در لانه ی مورچگان ریخت!

هفته گذشته رضا پهلوی صحبت هایی کرده مبنی بر اینکه نظام جمهوری و دمکراسی را بر نظام موروثی و سلطنت ترجیح می دهد. این صحبت ها که ظاهرا در جمعی خصوصی و از ما بهتران و قرار بر علنی شدن نبوده ولی یکی از نزدیکان و طرفدران وی که ممکن است به خیانت هم متهم شود! فایل صوتی و البته نه تصویری این سخنان را بیرون داده است. از آن روز و با این اتفاق آب در لانه مورچگان افتاده و مصاحبه ها و تحلیل ها و تفسیرهای مختلف حول آن در رسانه های اجتماعی در جریان است. نه تنها سلطنت طلب های دو آتشه و به قول معروف شاه اللهی ها گیج شده اند بلکه سلطنت طلب های ظاهرا دموکرات و حقوق بشری هم به توجیه بیانات و کلمات قصار شاهزاده شان با هم مسابقه گذاشته اند و بعضا گیج و منگ شده اند. بعضی ها می گویند حرف تازه ای نزده و ایشان همیشه دمکرات بوده و طرفدار رای مردم و همیشه طرفدار حقوق بشر بوده و … احتمالا چند نفری که خیلی شاه پرست هستند و دیگه تحمل اینگونه بیانات ندارند هم باید به دنبال پادشاه دیگری باشند مثلا از خاندان قاجار و یا صفویه و یا افشار و… چون فرزند پسر واجد شرایطی در خانواده پهلوی که مدعی پادشاهی باشد سراغ ندارند! این شاه اللهی ها ظاهرا متوجه نیستند که علیرغم تبلیغات طرفدران سلطنت مبنی بر دمکراسی و حقوق بشر، همه حکومت های پادشاهی تا کنون موروثی بوده و در جاهای مثل ایران هم دیکتاتوری چاشنی آن بوده و غالب آنها هم با کودتا و کشتن و سر بریدن روی کار آمده اند، نه با انتخابات. منتها همینکه یک نفر که دهه ها خیال پادشاه شدن در سر داشت این واقعیت سرسخت را، چه تحت فشار جنبشهای اعتراضی و چه به هر دلیل و انگیزه ی دیگری آن را از سر بیرون کرده است، یک گام مثبت است.

خارج از اینکه سلطنت طلب ها چه واکنشی نسبت به صحبتهای اخیر شاهزاده شان نشان داده و میدهند باید نکاتی را در نظر داشت.

در طول تاریخ به ویژه دوران ارباب و رعیتی و خان خانی، شیخ و شاه و مذهب و سلطنت همیشه مکمل همدیگر بوده و به هم احتیاج داشته و حامی همدیگر بوده اند. اساسا حکومت موروثی و سلطنتی روبنای روابط اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیته بوده که امروز بعضا جان سختی می کند که گورش را گم کند. فلسفی، آخوند درباری زمان محمد رضا پهلوی گفته بود مملکت بدون شاه نمی شود؛ “مورچه ها هم شاه دارند” و ما نمی توانیم بدون شاه زندگی کنیم. به شهادت تاریخ به جرات می توان گفت در ۱۵۰ سال گذشته بیش از صد کشور از مناسبات خانخانی و فئودالی و ارباب رعیتی وارد مناسبات سرمایه داری، تکنولوژی و صنعت مدرن گردیده و به همین منوال وقتی مناسبات اقتصادی و زیربنای جامعه از فئوادلی به سرمایه داری تغییر می کند روبنای حکومتی آن نیز از پادشاهی به جمهوری تغییر می یابد که تغییر و تحولی کاملا طبیعی است. جامعه ایران نیز از دوران محمد رضا پهلوی و به ویژه بعداز اصلاحات ارضی وارد مناسبات کامل سرمایه داری گردید و از آن زمان روبنای سلطنت دیگر واقعا وصله ای ناجور بر تن آن جامعه بود. به همین دلیل هم هست که خمینی و دار و دسته اش هم که به نام آزادی، دمکراسی و برابری و … انقلاب مردم را صاحب شدند، ولی چون متعلق به مناسبات قبلتر بودند، با اینکه در قتل و جنایت و شکنجه و اعدام روی حکومت پهلوی را سفید کردند، اما هیچوقت نتوانستند ثبات حکومتی پیدا کنند. دوران شاه و خان و امام و شاه زاده و خانزاده و امامزاده به پایان رسیده است.

شاه و خان و امام همانطور که اشاره شد متعلق به دوران فئوادلی و ارباب رعیتی هستند. مردم گوسفند نیستند که به چوپان احتیاج داشته باشند. مردم امت نیستند که به امام احتیاج داشته باشند، یا رعیت نیستند که به ارباب و یا خان احتیاج داشته باشند. شاهزاده و خان زاده و امام زاده و آقازاده همگی از اموال غارت شده مردم ارتزاق کرده و می کنند، نه از دسترنج خود. رضا پهلوی به گفته خودش تا به حال یک روز هم کار نکرده و مخارج زندگیش را مادرش می داده، که ثروت فرح دیبا هم معلوم است از کجا و به چه طریقی به دست آمده است!

در طول تاریخ در هیچ کجای جهان هیچ پادشاهی از طریق رای و دموکراسی و پروسه انتخابات روی کار نیامده است. یا خود فرزند پادشاهی بوده، و یا با قتل و کشتار و زندان و کودتا و قلدری به تاج و تخت رسیده است.

در قرن بیست و یکم کسی که ادعا داشته باشد که حقوق بشر را، حتی به شکل نیم بند هم قبول دارد دیگر نمی تواند خودش را به سیستمی موروثی و پادشاهی مشغول کند. بگذریم که از بعضی از شاه پرستان مدعی اند نظام پادشاهی همیشه انتخابی بوده است! از طرفی برخی از سلطنت طلب ها با شامورتی بازی برای اینکه رضا پهلوی را به هر شکلی به قدرت برسانند به سیستم سلطنت و پادشاهی انتخابی روی آورده اند که هر وقت مردم نخواستند آن پادشاه راعوض کنند. غافل از اینکه این نمونه سیستم ها را جمهوری می نامند، نه پادشاهی!

و اما چرا رضا پهلوی در این زمان این حرف ها را میزند؟

اولا بنظر می رسد که رضا پهلوی برعکس طرفدارانش کمی مدرن تر و امروزی تر فکر میکند و متوجه است که سلطنت متعلق به دورانی سپری شده است. و مردمی که در انقلابی عظیم و میلیونی نظام سلطنت را با قیام خود به گورستان تاریخ سپردند دیگر حاضر به پذیرش و بازگشت آن نیستند، هر چند نظامی که جایگزین آن شد در قساوت در رده اول است. ولی این نظام مانند خانخانی و ارباب رعیتی و فئودالی قابل بازگشت نیست. حتی مردم افغانستان هم که هنور بقایای خانخانی و ارباب رعیتی و فئودالی را تا حدودی لمس می کنند حاضر نشدند ظاهر شاه را به سلطنت برگردانند با اینکه ظاهر شاه هم خودش زنده بود و هم جنایاتش خیلی کمتر از دو پادشاه پهلوی.

نکته آخر و مهمتر

به نظر من رضا پهلوی به درستی متوجه شده که جامعه امروز ایران رادیکال گردیده و روز بروز بیشتر پولاریزه و قطبی تر و طبقاتی تر می شود و راست و چپ در نهایت با منافع مختلف در مقابل هم قرار خواهند گرفت. یکی از اهداف ایشان شاید این باشد که قطب راست جامعه را حول نگه داری سیستم سرمایه و استثمار متحد کند. ایشان باید راست جامعه که روز بروز در حال ضعیف شدن است را متحد کرده و سلطنت طلب ها را که روز بروز در حال افول و زوال هستند و در صحنه سیاست امروز ایران چندان مطرح نیستند و به حساب نمی آیند را پشت سر جمهوری خواهان و به اصطلاح حقوق بشری ها و دمکرات ها و امثالهم به صف کند. ایشان باید در حال حاضر بیشتر برای بقای نظام سرمایه داری که در قالب های مختلف جمهوری خواهی تلاش می کنند طرفداران خود را متحد کرده و به نفع آنان کنار رود تا نظام سرمایه و استثمار برجای خود باقی بماند. و در نظام جمهوری مورد نظر و آینده اش هم احتمالا سهمی بیشتر به دست آورد.

رضا پهلوی قبلا در مورد اواخر سلطنت پدر و چگونگی سرنگونی آن گفته بود “کمونیست ها هم وز وز می کردند”. به نظر میرسد ایشان باز هم “وز وز” کمونیست ها را شینده و برای چاره ی جدی تر و اساسی تر به این نتیجه رسیده که خود را با جمهوری خواهان متحد کند!

این گزار از سلطنت موروثی به جمهوری و دموکراسی و حقوق بشر ادعا شده گامیست به پیش ولی نسبت به قرن بیست و یک و جنبش های آزادیخواهی و برابری طلب در دو قرن اخیر بسیار عقب می باشد.

اینرا هم بخوانید

آغاز اخراج وابستگان جمهوری اسلامی از کانادا- بابک یزدی

اخیراً دولت لیبرال سیاست‌های جدی‌تری علیه رژیم اسلامی ایران و مقامات و وابستگان آن از …