این روزها بحران سختی در عراق جریان دارد. با هر دوز و کلکی بود انتخابات را برگزار و رئیس پارلمان را تعیین کردند. اکنون تعیین رئیس جمهور و متعاقبا تعیین نخست وزیر و کابینه دولت عراق موضوع کشمکش احزاب و جریاناتی است که هرکدام به یک قطب منطقه ای مربوط هستند و دعوای نیابتی این قطبهای منطقه ای در سیاست عراق و احزاب حاکم عراق غیر قابل انکار است. جمهوری اسلامی از موقعیت فعال مایشاع بودن در عراق به درجات زیادی در حاشیه قرار گرفته است. اما دعوا بر سر تعیین رئیس جمهور و کابینه دولت بغداد همچنان ادامه دارد. برای درک بهتر موقعیت امروز عراق لازم است نگاه مختصری به پروسه تحولات عراق بیندازیم.
عراق بعد از صدام حسین
کشور عراق از ابتدای دهه 90 میلادی تا کنون یعنی بیش از 30 سال است با بحرانی لاینحل درگیر است. آمریکا با سرنگونی صدام حسین و اشغال عراق در سال 2003 زمینه سر همبندی کردن یک حکومت قومی مذهبی را فراهم کرد. حکومت بعد از صدام حسین عملا بین احزاب دو قطب نزدیک به آمریکا و جمهوری اسلامی تقسیم شد. بر اساس “دمکراسی توافقی” و تقسیم سهم احزاب نزدیک به آمریکا و جمهوری اسلامی، سه مقام اصلی حکومت بین احزاب کردستان عراق و احزاب شیعی و سنی تقسیم شد. چنانچه رئیس جمهور عراق سهم احزاب کردستان عراق، رئیس پارلمان سهم احزاب سنی و نخست وزیر سهم احزاب شیعه در نظر گرفته شد. اما این حکومتها که هر چهار سال یک بار تجدید آرایش شده اند، با موجی از نارضایتی در بین مردم روبرو بوده اند. چرا که احزاب شریک در قدرت از همان ابتدا ضمن رقابت با همدیگر فساد گسترده و غیر قابل حلی را دامن زدند.
در سال 2011 مردم ناراضی در کردستان عراق یک بار دیگر اعتراضشان اوج گرفت. به خیابان آمدند و تلاش کردند حکومت را تغییر بدهند. یک حزب ناسیونالیست تازه تاسیس به اسم “گوران” (کردی) یا “تغییر” (فارسی) سکان این اعتراضات را به دست گرفت. بعد از قدرتگیری این حزب، مردم متوجه شدند که سیاست و جنس این حزب هم تفاوتی با احزاب سنتی و قبلی در حکومت ندارد و به یکی از شرکای آنها تبدیل شد. در سال 2013 مردم ناراضی شهرهای وسط عراق که عمدتا تحت نفوذ احزاب سنی مذهب بودند، دست به اعتراض زدند. این اعتراضات با پاسخ سرکوبگرانه نیروهای دولت مرکزی تحت فرماندهی نوری مالکی نخست وزیر وقت مواجه شد. سیاست دولت مرکزی عملا اختلافات مذهبی را تعمیق بخشید. احزاب سنی شریک در قدرت بی اعتبار شدند. نیروهای سرکوبگر تحت فرماندهی مالکی که مستقیم سیاستشان را از جمهوری اسلامی دریافت میکردند با نفرت عمومی مواجه شدند. نیروهای نظامی آمریکا که قبلا در سال 2011 به دستور اوباما کشور عراق را خالی کرده بودند، عراق را عـملا به نیروهای نزدیک به جمهوری اسلامی واگذار کرده و مزدوران حکومت اسلامی یکه تاز میدان شده بودند.
این شرایط فضایی را فراهم کرد که مردم ناراضی منتسب به سنی امید به حل مشکلات سیاسی و معیشتی خود از طرف دولت مرکزی را از دست بدهند. در همین ایام جنگ داخلی سوریه به اوج خود رسیده بود و احزاب و جریانات تروریست اسلامی در مقابل دو دولت تروریست اسد و جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند. تروریستهای اسلامی در سوریه مورد حمایت دولتهای غربی و دولتهای عربی متحد آمریکا و دولت ترکیه قرار گرفتند. اما ورود روسیه به معادله سوریه ورق را به نفع دولت اسد برگرداند. تمام کشور سوریه در اثر جنگ به ویرانه تبدیل شد. کشتارهای دسته جمعی و بمبگذاری و ترورهای گسترده به امری روزمره تبدیل شد. زندگی سخت و فقر دائمی تحت حاکمیت اسد، بیشتر و همه جانبه تر شد و نا امنی و کشتار و آوارگی هم به آن اضافه شد. اما قدم به قدم تسلط دوباره اسد کلید خورد.
در این اوضاع به هم ریخته زمینه عروج یک جریان اسلامی به اسم داعش فراهم شد. عروج داعش نتیجه دو سیاست همزمان بود. چشم پوشی دولتهای اسد و جمهوری اسلامی نسبت به گسترش دامنه فعالیت این جریان تروریستی برای اینکه جنگ خود علیه مردم ناراضی سوریه را جنگ با تروریستهای سنی نشان بدهند و کمک دولتهای غربی به همه تروریستهای اسلامی برای مقابله با اسد.
داعش همزمان با گسترش مناطق تحت نفوذ خود در سوریه و قلع و قمع کردن رقبای اسلامی و غیر اسلامی خود در این کشور، با مشاهده در هم ریختگی حکومت عراق و نفرت مردم مناطق مرکزی عراق نسبت به جمهوری اسلامی و حکومت مرکزی در بغداد، به این منطقه لشکر کشی کرد. چهار لشکر ارتش عراق که در این منطقه مستقر بودند بدون مقاومت در هم شکسته شدند و تمام مناطق مرکزی عراق همراه با تمام سلاح و تجهیزات و امکانات نظامی در پادگانها که از دولتهای غربی و آمریکا دریافت کرده بودند به دست داعش افتاد.
برای مقابله با داعش آمریکا که سال 2011 در دوره اوباما از عراق عقب نشسته بود و جمهوری اسلامی یکه تاز در عراق شده بود، تصمیم گرفت دوباره به صحنه سیاست عراق برگردد. آمریکا و متحدینش ائتلافی برای شکست داعش تشکیل دادند. داعش بعد از جنگی یک ساله، تمام مناطق تحت تسلطش در عراق و سوریه را از دست داد. رهبرش بوسیله آمریکا کشته شد. آمریکا در جنگ سوریه نهایتا یک نیروی قابل دفاع در کردستان سوریه پیدا کرد و برای نقش آفرینی خود در این کشور از سال 2014 در این منطقه دخالت مستقیم کرد و از نیروهای حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه که حزبی نزدیک به پ.ک.ک است دفاع کرد.
از این مقطع سیاستهای جمهوری اسلامی و احزاب نزدیک به جمهوری اسلامی وارد فاز دیگری در عراق شد. تلاش جمهوری اسلامی و نیروهای نزدیک به او این بود که آمریکا بعد از شکست داعش باید نیروهایش را از عراق خارج کند. آمریکا برای ضربه زدن به این سیاست و تضعیف جمهوری اسلامی و مدافعینش در عراق قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و همتای او در عراق ابو مهدی مهندس فرمانده حشد الشعبی را در یک عملیات پیچیده از طریق هواپیمای بدون سرنشین کشت.
بعد از این عملیات جمهوری اسلامی و نیروهای نزدیک به او در عراق آهنگ خروج نیروهای آمریکا از عراق را تندتر کردند. چنانچه در پارلمان عراق قراری را تصویب کردند که در یک فاصله زمانی کوتاه دولت عراق موظف شد نیروهای نظامی آمریکا را از عراق خارج کند.
همزمان با این تحولات از بالا، مردم مناطق جنوبی عراق که منتسب به شیعه هستند اعتراضات وسیع و توده ای خود را به خیابان آوردند و خواهان رفتن حکومت شدند.
اعتراضات مردم به نتیجه نرسید
این اعتراضات در سال 2019 به اوج خود رسید. حکومت ناچار به عقب نشینی شد و برای پاسخ به خواست معترضین تصمیم گرفت انتخابات پارلمانی را در اکتبر سال 2021 زود هنگام برگزار کند. اگر چه حدود 60 درصد مردم عراق در این انتخابات شرکت نکردند، اما از میان همان 40 درصدی که شرکت کردند احزاب و جریانات نزدیک به جمهوری اسلامی شکست سختی خوردند. نتیجه اعتراضات مردم تا امروز فقط به جابجایی احزاب سیاسی در قدرت منجر شده است نه کنار زدن همه آنها و اعمال اراده شهروندان ناراضی.
در چند سال اخیر احزاب و جریانات شیعه و سنی همانند احزاب حاکم در کردستان عراق در میان دولتهای منطقه تقسیم شده بودند. برجسته ترین اتفاق تازه در چند سال اخیر جدایی و فاصله گرفتن مقتدا صدر از جمهوری اسلامی است. مقتدا صدر به عنوان بزرگترین حزب پارلمانی در انتخابات اخیر که ٧٢ نماینده را عاید خود کرده است، اکنون خود را به جبهه امارات متحد عربی و عربستان و تا حدودی ترکیه نزدیک میداند و اعلام کرده است نمیخواهد جریانات نزدیک به جمهوری اسلامی بویژه نوری مالکی را در حکومت راه بدهد. مقتدا صدر برای تشکیل دولت به قول خودش “ملی عراق” با بزرگترین حزب در مناطق سنی نشین به رهبری ( حلبوسی) و بزرگترین حزب منطقه کرد نشین به رهبری بارزانی ائتلافی شکل داده است که اکثریت پارلمان را دارا هستند.
احزاب و جریانات نزدیک به جمهوری اسلامی نه تنها انتخابات را باختند بلکه اکنون با خطر کنار گذاشته شدن از کل حکومت روبرو هستند. به همین دلیل در چند ماه اخیر چندین بار قاآنی فرمانده سپاه قدس به عراق سفر کرده است و تلاش میکند راهی برای عبور از این بحران پیدا کند. چند روز قبل این فرمانده سپاه قدس به ملاقات بارزانی در کردستان عراق رفت و از آنها خواست یا دست از ائتلاف با مقتدا صدر بردارند و اختلافات درون جبهه شیعه را دامن نزنند یا اینکه مالکی را در حکومت راه بدهند. بارزانی با یک قدم عقب نشینی از ترس اقدامات سپاه قدس هیئتی نزد مقتدا صدر فرستاد که مانع ورود مالکی در حکومت را کنار بگذارد اما مقتدا صدر آنرا نپذیرفت.
فرمانده سپاه قدس تا کنون چند بار تقاضای ملاقات با مقتداصدر کرده است اما او این فرمانده سپاه را نپذیرفته است.
تقسیم احزاب و جریانات عراق بین دولتهای منطقه و قطبهای جهانی عملا رقابت نیابتی در عراق را تعمیق کرده اند. چنانچه دو حزب حاکم در کردستان عراق (بارزانی و طالبانی) اکنون هر کدام در قطب مخالف و با دو کاندیدا برای پست ریاست جمهوری در مقابل هم قرار گرفته اند. حزب طالبانی در جبهه جمهوری اسلامی هم در کردستان و هم در بغداد در کنار بازنده ها قرار گرفته است و بیش از پیش سرنوشت خود را به جمهوری اسلامی گره زده است. حزب بارزانی که موتلف مقتدا صدر و احزاب حکومتی سنی است اکنون در بزرگترین فراکسیون پارلمان این کشور قرار گرفته است.
رقابت و تقابل این احزاب تابعی از سیاست کشورهای منطقه و آمریکا است. فعلا جریانات نزدیک به جمهوری اسلامی از موقعیت ضعیفی برخوردار هستند و فقط با تهدید نیروهای مسلح و اقدامات تروریستی میخواهند سهمی از قدرت را عاید خود بکنند. در قدمهای بعدی باید دید این رقابتها به کجا ختم خواهد شد. اما آنچه روشن است موقعیت رو به تضعیف جمهوری اسلامی در عراق مدتها است که آغاز شده است.
بر بستر این تحولات تمام احزاب کرد در بخشهای مختلف ایران و ترکیه و سوریه هم در بین قطبهای منطقه ای تقسیم شده اند. این احزاب یا خود را به یکی از این قطبها نزدیک میدانند یا مستقیم وابسته به یکی از این قطبها هستند. پ.ک.ک و اتحادیه میهنی طالبانی و پژاک بسیار روشن و بدون ابهام در قطب جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. بارزانی و هر دو شاخه حزب دمکرات کردستان ایران و احزاب مرکز همکاری هم در قطب کشورهای عربی و بطور مشخص امارات متحده عربی قرار گرفته اند. کومله ابراهیم علیزاده علیرغم تقابل با جمهوری اسلامی عملا در جبهه نزدیک به اتحادیه میهنی قرار گرفته است. همچنانکه حزب حاکم در کردستان سوریه علیرغم نزدیکی به پ.ک.ک و بشار اسد در جبهه جمهوری اسلامی قرار میگیرد، اما بدون حمایت آمریکا نمیتواند به حاکمیت خودش ادامه بدهد.