عقب ماندگی و شرم از گذشته سیاسی خود را لاپوشانی کردن!

تعدادی، وقتی که در بحث سیاسی کم می آورند به توهین و هتاکی، و یا شخصی کردن بحث روی آورده و یا سوابق سیاسیشان را به رخ دیگران می کشند!

تازه گی‌ها اطلاعیه ای در صفحه “مخالفین رژیم اسلامی ایران – کانادا دیدم” (اطلاعیه ای همه با همی و بدون نام و نشان) که به عنوان یک فرد درگیر در مسائل سیاسی خونسردانه و بدون کوچکترین توهین، تحقیر و یا اتهامی و محترمانه نظر و تحلیل سیاسی خودم را زیر آن نوشتم. دوستان به جای دفاع از اطلاعیه شان و یا پاسخ سیاسی من و توضیح چرائی اینگونه فراخوان دادن ها به همه چیز پرداختند به جز تحلیل سیاسی و یا جواب به سوالات مطرح شده. در پاسخ اول باز طرح کردم که در سی سال گذشته ما با چنین نگرشی که پرچم و بنر و لوگوی حزبی نیاورید روبرو بوده ایم و گام به گام با این تفکر مبارزه کرده و آن را به عقب رانده ایم. ولی باز چون بحث سیاسی و کلی بود و دقیقا فراخوان دهندگان را نمی شناختم نامی هم از جریانی نیاوردم. ولی گویا به قول معروف “گربه دزد وقتی چوب را بر می داری خودش فرار می کند”.

فرض کنیم من تا دیروز حجتیه ای بوده و امروز به مخالفین رژیم پیوسته ام (به جای ۴۹ سال پیش!). فرض کنید شما دکترای علوم سیاسی و تاریخ شناس احزاب سیاسی هستید و بنده دانشجوی سال اول، فرض کنید من تمام تاریخ همکاری دو جریان حزب توده و اکثریت با رژیم را اشتباه نقل کرده ام، (که شما هم حاضر نیستند درستش را قید کنید! چون این دو جریان در سیاست کنونی ایران به دلایل قید شده در بالا بد نام هستند، و خیلی ها بدین باورند که سران این جریان‌ها به عنوان همکاری با رژیم در فردای سرنگونی باید پاسخ گو باشند). انتظار بود که در دفاعشان از اطلاعیه از بحث همه با هم خود و نیاوردن پرچم و لوگوی حزبی سازمانی و غیره دفاع کنند. که چنین نکردند.

دوست دیگری که خیلی هم محترمانه و سیاسی بحث کرده، بحث “همه با هم”، و “غیر حزبی بودن” را مطرح کرده، که ظاهرا “حزبی نبودن” و “مستقل بودن” به باور ایشان، “کمک خواهد کرد به دخالت بیشتر مردم”!

دوست گرامی: در اوایل قرن بیست و یک و جهان سرمایه داری هستیم. حزب سیاسی تنها ابزار دخالت در سیاست هست. شما که در کانادا زندگی می کنید باید تا کنون متوجه شده باشید که مردم از طریق احزاب سیاسی درگیر سیاست می شوند. حالا در کانادا ۳ و یا ۴ حزب و در دیگر کشورهای غربی هم کمتر و یا بیشتر. متاسفانه به مدد دو رژیم کنونی و گذشته حزب ستیزی و حزب گریزی به بخشی از فرهنگ عوام و حتی برخی از سیاسیون نیز بدل شده. و خیلی ها افتخار می کنند که “عضو هیچ حزب و یا سازمانی نیستند”! در صورتیکه نفع اینگونه تفکر را رژیم های گذشته و فعلی برده و می برند.

شما با هر گونه تفکر از راست و چپ و لیبرال و سوسیال دموکرات و حقوق بشری و مشروطه خواه می توانی جریان فکری نزدیک به خود را پیدا کرده و عضو و فعال آن بشوی و اگر هم نتوانی پیدا کنی با چند همفکر جدی خود می توانید چنین حزب و سازمانی را ایجاد و حداقل به یک گروه فشار جدی در جامعه تبدیل بشوید. در نهایت سوخت و ساز سیاسی جامعه را احزاب مین استریم و اصلی سازمان داده و نمایندگی خواهند کرد. در کانادا از چند صد نفر نماینده در پارلمان تنها دو سه نفر نماینده “مستقل” سراغ داریم که آنها هم در تصمیم گیری‌ها مجبورند به یکی از احزاب پارلمانی نزدیک شوند. در هر کجای جهان متمدن نیز چنین است. تفکری که باور دارد ریش سفیدان، بزرگان، اساتید، آقازاده و از ما بهتران سرنوشت ما را تعیین کنند متعلق به دوران خانخانی و ارباب رعیتی می باشد و با حقوق شهروندی و قرن بیست و یکمی کمتر آشناست. بیشتر افراد معروف و خوش نامی را هم که در سطح شهر می بینید از طرف احزاب سیاسی مطرح و به جامعه معرفی شده اند تا به این جایگاه رسیده اند. و یا قبلا فعال یکی از جریانات جدی سیاسی بوده اند. برعکس آن هم صادق است. شخصیت های بدنام سیاسی نیز درجه بدنامی شان به درجه ی نزدیکی به رژیم را خواهید دید. رژیم را هم باید به عنوان یک حزب و یا سکت سیاسی خرافی، مذهبی، ضد مردمی و عقب مانده دید که منافع عده ای آخوند مفت خور و سرمایه دار را نمایندگی می کند. به همین دلیل هم هست که ما سالهاست مبلغ این ایده بوده ایم که احزاب و جریانات سیاسی باید حداقل در خارج کشور که تیغ رژیم بالای سر فعالین نیست هرچه بیشتر “شفاف و علنی” خود و جریان و حزب سیاسی خود را در معرض عموم قرار داده و تفاوت خود را با دیگران شفاف و علنی و بدون لکنت زبان بیان کنند.

سالهاست که ما علیه جناح اصلاح طلب رژیم و حامیان آنها در خارج کشور مبارزه و افشاگری کرده ایم و جریانات سیاسی راست و پرو رژیم از نوع توده و فدائیان اکثریت هم مبلغ اصلاح پذیری رژیم بودند. سالهاست که به کمتر از سرنگونی کامل رژیم رضایت نداده ایم و حالا بیشتر جریانات به این نتیجه رسیده و به ما نزدیک شده اند. سالهاست که خواهان بسته شدن سفارتخانه‌های رژیم به عنوان مراکز جاسوسی بوده ایم و در کانادا نیز در کنار بسیاری دیگر از دوستان موفق شدیم، و باید برای بستن بقیه سفارتخانه‌های رژیم نیز همراه با دیگران تلاش کرد. سالهاست تلاش می‌کنیم رژیم اسلامی را مانند رژیم آفریقای جنوبی بایکوت سیاسی کنیم. پس از ۴ سال مبارزه در همین انتاریو موفق شدیم دادگاه‌های شریعه و طرفدار رژیم را تعطیل کنیم و جای خیلی از این جریانات مدعی و مخالف رژیم در کنار ما خالی بود. در این مبارزه یک حزب سیاسی میلیتانت و سازمان یافته جلودار آن بود. کنفرانس برلین را یکی از جریانات جدی سیاسی بودیم که بر سر طرفداران خجول اصلاح طلب رژیم خراب کردیم و خیلی از این جریانات منتقد و یا مخالف ما بودند.

دلایل بالا، و از همه مهمتر به دلیل همکاری سال‌های اولیه بعد از انقلاب این دو جریان با رژیم اسلامی هنوز هم خجول هستند و نمی توانند بدون اینکه مورد تمسخر مردم قرار بگیرند پرچم و بنر خود را علنی و با افتخار بیرون آورده و حمل کنند؛ بنابراین مبلغ نیاوردن پرچم و لوگو و بنر و نبودن نام هر حزب و سازمان دیگری هم در آکسیون ها و تظاهرات بیرونی هستند!

چهارم سپتامبر ۲۰۲۱

اینرا هم بخوانید

آغاز اخراج وابستگان جمهوری اسلامی از کانادا- بابک یزدی

اخیراً دولت لیبرال سیاست‌های جدی‌تری علیه رژیم اسلامی ایران و مقامات و وابستگان آن از …