فردریش انگلس و دیالکتیک طبیعت!

۲۸ نوامبر دویستمین سالروز تولد فردریش انگلس است. الان اگر از سوسیالیستها بپرسید تصویرشان از مارکس چیست یاد کاپیتال و قدرت تیوریکی مارکس در انتقاد از نظام سرمایه داری می افتند. در باره لنین بپرسید، یاد کسب قدرت سیاسی و برپایی حکومت کارگری در شوروی آنهم در بدترین شرایط می افتند. انگلس تنها کسی است که تصویری شبح گونه و مات از او در نزد اذهان عمومی وجود دارد. فوق فوقش آدم خوبی است که به یاری مارکس شتافته. دویچه وله امسال به این مناسبت نوشت که انگلس به طبقه خود یعنی سرمایه داری خیانت کرده است!
علت عدم وجود تصویر شفاف از انگلس، به واقع عدم قدرت هضم چپ امروز دنیا و برداشتش از کاری است که انگلس کرده است. نه انگلس به عنوان همکار و همفکر مارکس، نه انگلس به عنوان کمک کننده بل به عنوان دکترینر. انگلس با دیالکتیک طبیعت، شخصن و رسمن به عنوان فرد، در ساختن جنبش کمونیستی جهان نقش بلامنازع مهمی ایفا کرده است. دیالکتیک طبیعت انگلس یک الماس تراشیده شده است. بدون دیالکتیک انگس محال ممکن بود سرمایه توسط مارکس نوشته شود. دیالکتیک طبیعت، شالوده فکری مارکسیسم میباشد. متاسفانه چون مارکسیسم به جای یک جنبش فکری، فلسفی، سیاسی و اجتماعی به یک مینیمم اقتصادی تقلیل داده شده، در نزد بسیاری حتی کاپیتال، یک سریال نوشتاری اقتصادی است!
این در حالی است که مارکسیسم جهان امروز یا لااقل هر انچه خود را به این نام مینامد، به شدت از فقدان چهارچوب فکری دیالکتیکی رنج میبرد. ریشه مشکلاتش این است. یکی از علامتهای آن، نداشتن دکترین های مشخص و کنکرت اعتراض سیاسی و اجتماعی در شرایط مختلف و در جغرافیای مختلف است. چون شرایط را در حال تحول و تغییر نمی بیند.
این الان یک تفکر رایج است که گویا مارکسیسم یک علم است که نقطه شروع و بیگ بنگ آن مارکس میباشد و بعد از مارکس هست که جنبشهای سوسیالیستی متولد میشوند. لذا این جنبشها امروزه، فوقش باید بروند اعتراض کنند و در بهترین حالت سیادت طبقه حاکمه را نفی کنند. دیالکتیک طبیعت انگلس خط بطلانی بر این نگرش استاتیک میباشد. دیالکتیک طبیعت، فقط دیسکورسی با دورینگ، برونو باور و ایده آلیست های دوران انگلس در آلمان نیست. انگلس با دیالکتیک طبیعت دکترین میسازد برای متشکل کردن و متحد کردن فکری جنبش اعتراضی دوران خودش. به بالاترین و ممتازترین تیوریهای دوره خودش که بازدارنده هستند نقد میکند. اینکه اولن جهان را در حال حرکت و تکامل و لذا خود را نیز در پیوند با جهان پیرامون خود و طبیعت، در یک متابولیسم پیوسته و با انسجام درونی ببینند. ثانین برای فهم خود و جهان پیرامون خود متد و روش داشته باشند. آنچه او دیالکتیک و یا ماتریالیسم دیالکتیک نامید.
اینکه دنیا را در حال یک حرکت و تحول دائمی ببینی، شامل خود مارکسیسم و جنبش های اعتراضی سوسیالیستی هم میشود. تز « نفی در نفی» انگلس در این رساله فقط شامل حال ایده آلیستهایی نیست که نگرش مذهبی را نفی و انگلس آنها را نفی نمود. متد نگرش است به احوال امروز خود ما. بطور مثال تجربه لنین و دکترینی که در روسیه داشت، تجربه والا و ارزشمندی بود. اما با دکترین لنین الان نمیشود در اتیوپی، افغانستان یا ایران قدرت سیاسی را گرفت. میشود از مدرسه فکری لنین یاد گرفت اما جهان در حال حرکت، روی عقربه ۱۹۱۷ ساکن نمانده است. الان جنبش سوسیالیستی با چالش های فکری و سیاسی مختلفی روبروست. دکترین کمونیسم کارگری منصور حکمت هم قواره شرایط ایران است، به درد ساختن همین پروژه در نروژ نمیخورد. تسمه های قوی فکری و متدولوژیکی قابل اتکایی دارد. تازه خود قوه فکری و متحد کننده شخص منصور حکمت جزو این دکترین است. یعنی فقدان وی، یک حلقه گمشده است. چه بسا شرایط جدید، نقشه جدید طلب کند.
دیالکتیک طبیعت انگلس را هر جنبشی به دست بگیرد در فلسفه انسجام دارد. در سیاست و اقتصاد انسجام دارد، حتی در تحلیل سیاسی اوضاع روز جهان دارای سیستم منطق و انسجام درونی است. دیالکتیک طبیعت انگلس باعث میشود جامعه و طبیعت در یک جزء واحد جزو نگرش فکری ما باشد. دیالکتیک طبیعت ابزار کار هر جنبشی است که به خاطر تحول دائمی به روز میماند، کهنه و از صحنه خارج نمیشود. مارکسیسم بدون دیالکتیک انگلس وجود خارجی نداشت. انگلس به شیوه آلمانی، فکر کردن و قدرت تحلیل علم مبارزه مساوات طلبانه را دارای دیسیپلینی عظیم و قابل تعمق کرد.
در دویستمین سالروز تولد انگلس دعوت میکنم از همه کسانی که دیالکتیک طبیعت انگلس را نخوانده اند، حتمن بخوانند. بدون خواندن این اثر مهم، دستیابی به مارکسیسم غیر ممکن است. کتاب سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی در ایران اثر منصور حکمت بر مبنای دیالکتیک طبیعت انگلس در شرایط جنبش چپ ایران در سال ۵۷ نوشته شده است. خواندن این یکی را نیز پیشنهاد میکنم.

اینرا هم بخوانید

فال حافظ و رشد بلاهت و خرافات به جای خرد!

در همین چند روز اخیر در صفحات افراد زیادی مشاهده کردیم که نه به شوخی، …