مردمی که در مبارزه اند سرزنش نمی کنند- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 816
جنگ میان مردم و حکومت اسلامی با شدت و حدت تمام در جریان است. حکومت زخم خورده، سر به جان زندانیان سیاسی گذاشته است؛ حکم اعدام صادر میکند، حکم قصاص چشم برای معترضی صادر کرده است، زندانیانی را که حالشان وخیم است از دارو و درمان محروم کرده است. نقشه کشیده که نان را با تزویر و فریب گران کند، قیمت بنزین را چند برابر کند. یاوه هایی با ادعای “یافته های علمی” تهیه میکند که مصرف بالای نان و قند و شکر در میان ایرانیان شایع است و موجبات بیماری دیابتی را فراهم می آورد(!) در نتیجه بهتر است این اقلام به اضافه کلیه اقلام مورد احتیاج هر فرد هر چه بیشتر گران شود و … روزی نیست یک نقشه خبیثانه نکشند که چطور میشود زندگی را بر مردم گران تمام کرد و آخرین مورد آن بحثهای منطقه ای کردن دستمزدها و منطقه ای کردن حق مسکن کارگران است. این یک سوی ماجراست.


سوی دیگر واقعیت این است در سحرگاه سه شنبه سوم بهمن جمهوری اسلامی بار دیگر جنایت آفرید، به این امید که زهر چشم گرفته باشد. اما همان روز کارگران فولاد اهواز بار دیگر تصمیم گرفتند پا به میدان بگذارند و حق خود را طلب کنند. شنبه 7 بهمن سیل خروشان کارگران فولاد راهی خیابانهای اهواز شدند و شعار دادند: “مشکل ما حل نشه اهواز قیامت میشه”؛ در همان روز در عسلویه و لاوان و همدان و تبریز کارگران نفت و پتروشیمی در ادامه شنبه های اعتراضی بار دیگر تجمع برگزار کرده و پیگیر خواسته های خود شدند. در طول هفته بازنشستگان بخشهای مختلف باز هم به اعتراضات خود ادامه خواهند داد، و روز یکشنیه بخشی از آنها با شعار اتحاد در خیابان بودند. زنان با بی حجابی خود خواب شب را بر جمهوری اسلامی حرام کرده اند. مبارزه علیه اعدام، با وجود همه زخمهایی که جمهوری اسلامی بر پیکر جامعه میزند اما قوی تر و گسترده تر از قبل جریان دارد. بسیاری سعی کردند با جوسازی علیه مردم که مقصر شمایید که قبادلو اعدام شد، چون شما خواب بودید! و به این طریق عملا جمهوری اسلامی از تیررس مبارزات علیه اعدام خارج سازند اما واقعیت چیز دیگری است که مادر محمد قبادلو در استوری از “مردم فهیم ایران” بابت حمایتهایشان تشکر و قدردانی میکند.


خطر اعدام قریب‌الوقوع محسن مظلوم، وفا آذربار، محمد فرامرزی و پژمان فاتحی، چهار زندانی سیاسی بالا گرفته است و جمعی از زندانیان سیاسی زندان قزل حصار در بیانیه ای تاکید میکنند:” … زهی افتخار و شرف و سربلندی برای این مردم وجوانانِ پاکبازش که در چنین شرایط کشتار و اختناقی چهره‌هایی چون ژینا و سارینا، نوید افکاری ومیلاد زهره‌وند، محسن شکاری، مهدی کرمی و قاسم و ایوب و حال محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را نماد و سمبلی بر پرچم‌های خود انتخاب می‌کنند تا از این پس چهره‌های پاک و معصوم این قهرمانان باشد که برای کوهها نماد مقاومت و ایستادگی، برای بهار سرمشق زندگی، برای مشعل الگوی شعله‌وری، برای قلب‌ها نماد عشق و برای پرچم نماد هویّت و افتخار باشند. تا چهره و رخساره آنها برای فداکاری و ایثار مصداقی عینی باشد و برای همیشه تاریخ در اهتزاز.” و هستند کسانی در بیانیه دیگری مردم را اینگونه سرزنش میکنند:” اگر چنین لحظاتی (اشاره به خطر اعدام 4 زندانیان سیاسی اهل کردستان) وجدان‌های خاموش و انسان‌های خفته را بیدار نکند، هیچ ناقوس مرگی آن‌ها را بیدار نخواهد کرد، و نشان خواهد داد که ما در سرزمین مردگان، نا امیدوارانه زندگی می‌کنیم.” این لحن شماتت آمیز و تحقیر کننده شایسته مردمی نیست که چهل سال است به اشکال گوناگون با حکومت اسلامی در مبارزه هستند. اگر اینجا، ایران، سرزمین مردگان بود جمهوری اسلامی به خود زحمت نمیداد که کشتار راه بیندازد. این کشتارها دقیقا بدین خاطر است که زندگان در جستجوی یک زندگی انسانی، برای معیشت و منزلت دست به مبارزه وسیع زده اند.


جمهوری اسلامی آنقدر وحشت زده است که برای مجلس خبرگان خود در حوزه های مختلف یک کاندید را دارای صلاحیت می داند و این نشان میدهد حتی به جمعیت کرایه ای خود اعتماد ندارد که مبادا به آن کسی مد نظر “آقا” است رای ندهد. یعنی طرف با رای تنها خودش به عنوان خبره آخوندها راهی مجلسی میشود که تنها ثمره اش تعیین یک تبهکار دیگر به اسم ولی فقیه است. یک مجلس پر از آخوند، آن هم از نوع مجتهدش چیزی ببار نمی آورد جز سیه روزی. در نمایشات تلویزیونی حکومتی اما استاد دانشگاهی به سخن در آمده است و روزگار سیاه حکومت را جلو چشمش با صراحت با اشاره به جنبش های 98 و 96 و سالهای پیش از آن و انقلاب زن زندگی ازادی ترسیم میکند و هشدار میدهد اینها تو همین جامعه رخ داده است؟ این یعنی این که جمهوری اسلامی با جامعه ای طرف است که تصمیم خودش را گرفته که به هر شکلی شده از شر حکومت اسلام رهایی یابد.


کارگران درمیدان بر علیه ظلم و بیداد به اعتراض برخواستند. در چنین فضایی اجرای اعدام و تایید مرتب احکام اعدام، دور جدید اعتصاب کارگران فولاد اهواز، بیش از هر زمان دیگر اهمیت سیاسی دارد. حتی اگر حکومتیان توانسته باشند بنر خامنه ای را به میان کارگران اعتصابی و معترض در کف خیابان ببرند و سعی کنند “هیهات من الذله” برای لحظاتی بر جو اعتراضی تحمیل کنند. و کارگران فولاد اما کاملا هوشیارند و این اعمال کثیف حکومت را با دقت رصد میکنند. تلاشهای اینگونه حکومت مفلوک اسلامی هیچ ثمری ندارد، اگر ثمر داشت که کارگر کف خیابان نبود. همگان شاهدند بار دیگر شهر اهواز شاهد عزم جزم کارگران فولاد است که فریاد میزنند: “ما کارگران فولاد علیه ظلم و بیداد می‌جنگیم می‌جنگیم” و تاکید دارند “ما را محک نزنید ما فولاد گداخته‌ایم”
با ایجاد یاس و ناامیدی و جو سرزنش مردمی که کف خیابان خون داده اند و در مقاطع مختلفی دست به اعتراضات سرنوشت ساز زده اند آب به آسیاب حکومت میریزد. در این نبرد سخت و سنگین، حکومت اسلامی یکی از سلاحهای مرگبارش اعدام است و جنبش علیه اعدام میتواند باید هر چه بیشتر گسترش یابد و این سلاح مرگبار از حکومت گرفته شود.


برای رهایی از شر حکومت اسلامی سرمایه یک قدم مهم برای زدن ضربه آخر بر حکومت پیوستن به هم مبارزات کارگران در بخشهای مختلف صنعت نفت و پیوند این مبارزات با مبارزات کل جامعه علیه جمهوری اسلامی است. این امری است که باید شکل بگیرد. اگر جایی کسی باید دغدغه داشته باشد چگونگی شکل دهی به اعتصابات سراسری و تظاهرات میلیونی علیه حکومت اسلامی بر بستر انقلاب زن زندگی آزادی است.

اینرا هم بخوانید

اول مه فرصتی برای ابراز چپ اجتماعی- یاشار سهندی

میثاقی در شش بند از سوی هشت تشکل کارگران، بازنشستگان، دادخواهان، پرستاران و زنان به …