نکاتی در مورد سیاست و پراتیک کمونیستی در پرتو تحولات اخیر ایران

تلاش میکنم در یک سلسله بحث منظورم از این سیاست را به اطلاع علاقه مندان برسانم. مقدمتا بگویم وقتی از کمونیستها حرف میزنم طبعا منظورم نه کمونیسم سنتی است و نه کمونیسم ملی که همه گرایشات چپ غیر کارگری و غیر اجتماعی را در بر میگیرد. اینجا بطور مشخص منظورم کمونیستهایی است که خواهان برپایی حکومت کارگری یا همان حکومت سوسیالیستی هستند که جامعه بتواند به آزادی، رفاه و برابری و سعادت برسد و حاکمیت شهروندان از طریق شوراهایشان مستقر بشود. چناچه حکومت نه از آن یک اقلیت با قدرت اقتصادی و ایدئولوژی ملی و مذهبی بلکه ازآن هر شهروندی با حقوق برابر باشد تا بتواند در حکومت نقش ایفا کند.

کمونیستهای مورد خطابم شامل همه رگه های چپ و کمونیستهایی میشود که علیرغم تنوع فکری و حزبی این آرمان فوق را استراتژی سیاسی خود تعریف کرده اند. اما ممکن است راههای رسیدن به آن را و تاکتیکهای اتخاذ شده را مثل هم نبینند. ولی پایه فکری و هدف آنها یکی است. نقدشان به سیستم و مناسبات سرمایه داری از یک جنس است و کسی به دنبال بورژوازی ملی و احترام به مذاهب نیست. امیدی به نیروها و قدرتهای حاکم داخلی و بین المللی ندارند. کمونیسمشان با سعادت و رفاه و آزادی و برابری انسانها سنجیده میشود نه تعلق ملی و نژادی و جنسی و …. این ترند از کمونیستها انترناسیونالیست، انسانگرا و کمونیستهای روشن بین و فعالی هستند که در هم شکستن قدرت سیاسی بورژوازی و استقرار حکومت کارگری را وظیفه خود میدانند. طی کردن این مرحله را کلید دست بردن به اقتصاد میدانند. چون بدون خلع ید از بورژوازی و بدون کسب قدرت سیاسی و نفوذ توده ای دست بردن به تحول اقتصادی ممکن نیست.

این کمونیستها برای رسیدن به این اهداف لاجرم به اتحاد و تشکیلات و سازمان احتیاج دارند چون کمونیسم پراکنده و کم قدرت دستش به جایی بند نمیشود. در عین حال کار جمعی و اتحاد قدرتش تنها در تعداد بیشتر و قویتر شدن نیست بلکه تنوع فکری و سیاسی آنها در مشورت کردن و تقابل نظرات متفاوت سنتز میشود و راههای به مراتب درستتر و سیاسی تر و کارا تری را برای رسیدن به اهدافشان میتوانند اتخاذ کنند.

از این منظر اگر به مسئله نگاه کنیم متوجه میشویم که معنی این جمله که میگوید ” قدرت کمونیستها و طبقه کارگر در اتحادشان نهفته است” را بهتر و کاملتر میفهمیم. اگر از این منظر به مسئله سازمان و حزب و جمع حزبی و…. نگاه کنیم تنوع فکر و سیاسی نه تنها مانع نیست بلکه قدرت ما را ده چندان میکند. اما این نتیجه وقتی حاصل میشود که کمونیستهای مورد نظر پایه های فکر و هدف و استراتژی مشترک را فراموش نکنند و ایفای نقش سیاسی موثر خود را منوط به همرنگ شدن همه با “من” نکنند. زیرا در سازمان و حزب و فعالیت جمعی، تنوع فکری و سیاسی باید فرض گرفته شود. کمونیستها اتحاد و تشکیلات را برای رسیدن به این استراتژی مورد نظرشان تعریف میکنند. تبلیغات و نقد و تشویق و امید دادن به هم طبقه ایها و نا امید کردن طبقات حاکم  و…. را در خدمت این استراتژی میدانند.

اگر از این منظر که مولفه هایش فوقا به اختصار آمد به سیاست و جامعه و حزب و تشکل و قدرت سیاسی و… بنگریم کمونیسم سیاسی و اجتماعی در مقابل کمونیسم ایدئولوژیک و افشا گر قرار میگیرد. زیرا یکی فکر میکند با افشاگری و آگاهگری جامعه پشت سر کمونیسم او قرار میگیرد و دیگری تلاشش این است که آگاهگری و اتحاد و سازمان و تشکیلات و حزب را در یک مجموعه ببیند و ارتقا بدهد و جامعه را متحول کند و قدرت سیاسی را چلنج کند. اینجا نقش حزب قدرتمند و بانفوذ برای کمونیسم مورد نظر من تعیین کننده میشود و سیاست درست اگر به این امر مهم خدمت نکند در بهترین حالت و موفقترین شرایط کمونیسم نوع دیگر بیشتر از یک بلندگوی حقیقت پراکنی نخواهد بود.

اما اولین قدم برای رسیدن به این مرحله و این سطح از درک سیاسی این است که بدانیم بدون قدرت و نفوذ تشکیلاتی کمونیستها هر نوع تشکل توده ای و مدنی و حتی کارگری میتواند از ریل خارج و در خدمت اهداف و استراتژی غیر کارگری قرار بگیرد و به سازش طبقاتی کشیده شود.  بنابر این ابزار درهم شکستن قدرت طبقات حاکم و سیستم و مناسبات بورژوازی بدون سازمان قوی کمونیستها و بدون حزب رزمنده و قدرتمند و بانفوذ کمونیستی با هیچ سازمان توده ای دیگری قابل اجرا نیست. بنابر این اگر چه سوسیالیسم حاصل تلاش و مبارزه طبقاتی است اما بدون ابزار سیاسی قدرتمندی به اسم حزب کمونیستی قوی حرف زدن از قدرت سیاسی و حکومت شورایی و سوسیالیستی فقط یک سری عبارات ذهنی و غیر مادی است.

همینجا در تکمیل فرض فوق لازم است بگویم حکومت کارگری و سوسیالیسم اگر شکل شورایی بخود نگیرد خارج از نیت برپادارندگان آن به مرور زمان و یا حتی خیلی سریع دست مردم از حکومت کوتاه خواهد شد و حاکمیت طبقات دارا احیا میگردد. زیرا حکومت کارگری و سوسیالیستی بدون برپایی شکل حکومت شورایی غیر قابل تصور است. اما نباید فراموش کنیم هر حکومت شورایی الزاما سوسیالیستی نیست. ولی هیچ سوسیالیستی نباید فرض کند که بدون حکومت شورایی میتواند سوسیالیسم را مستقر کند.

نکات فوق به اختصار پایه های فکری و سیاسی کمونیستهایی است که میتوانند متحد و متشکل فعالیتشان را هدفمند کنند. کمونیست غیر متشکل در دنیای سیاست فقط میتواند منتقد باشد و در بهترین حالت اگر خیلی معتبر هم بشود حامل پیام فشار سیاسی به حزب و سازمان و تشکلهای سیاسی دوران خودش است. اما قرار نیست ما خود را گروه فشار علیه بستر اصلی تعریف کنیم. قرار ما کمونیستها این است که آلترناتیو حکومت بورژوایی باشیم و با قدرت و توان تشکیلاتی و توده ای خودمان جامعه را از برزخ حاکمیت سرمایه به مرحله بالاتر و جامعه بهتری عبور بدهیم. این کار سخت و پیچیده ای است. ساده انگاری آن دسته از کمونیستهای تخیلی را که فکر میکنند با ایده های خوب دنیا را بهتر میکنند نباید داشته باشیم. ما نباید تحت تاثیر این نوع کمونیستهای ذهنی قرار بگیریم که هیچ تصویر عینی از جدال پیچیده طبقاتی و اجتماعی با بورژوازی ندارند.

ما در عین حال که باید نقطه قدرتهای مهم و دستاوردهای تاکنونی جنبش خود را سکوی پرش خود به جلو بدانیم، نباید از خطراتی که قدرتگیری جنبش ما و طبقه ما را تهدید میکند غافل باشیم. دشمنان ما همچنان از ما امکانات و پول و رسانه و حامیان بیشتری دارند و تحمیق جامعه را با مهندسی افکار عمومی میشناسند و تاریخا برای حاکمیت خود در این عرصه خبره هستند. قدرت ما در حقانیت ما و در تعداد میلیونی ما نهفته است. اگر حقانیت سیاسی و طبقاتی ما بتواند بخش قابل توجهی از این میلیونها انسان تحت ستم را به میدان بیاورد آن وقت است که قدرت حاکمان را به آسانی میشود به چالش گرفت. بنابر این ما نه از کمبودهای خود غافل هستیم و نه نقطه قدرت جنبش کمونیستی و کارگری که قدرت ما برای پیروزی محسوب میشوند. این دو وجه مسئله مهمترین فاکتورهایی هستند که باید هر لحظه برای تقویت خود و جنبشمان روی میز هر جمع و حزب و سازمان کمونیستی قرار داشته باشند. حتی یک لحظه غفلت از این دو وجه یا یکی از این وجوه میتواند به ما لطمه بزند. کسانیکه این دو وجه مسئله را نمیبینند یا اعتماد بنفس لازم را ندارند یا آنچنان ساده اندیش هستند که تا روز شکست متوجه نقطه قدرتها و ضعفهای خود و دشمن نمیشوند.

با این مقدمه نسبتا طولانی باید سراغ ویژگیهای کار سازمانی در این دوره شد.

میگویم کار سازمانی در این دوره زیرا کمونیستها و البته بورژواها هم بدون سازمان و بسیج افکار عمومی به نفع سیاستهای خود نمیتوانند به اهدافشان برسند. بورژوازی با سازمان دادن دولت و پارلمان و قضات و نیروهای مسلحش بعلاوه انواغ رسانه های رسمی و غیر رسمی و شبکه مساجد و کلیسا و کنیسه و …. سعی میکند با تقویت دو ایدئولوژی ملی و مذهبی جامعه را تخدیر و در جهت سیاست و اهداف طبقاتی خود حرکت بدهد. هر جا مردم تحت ستم از این دایره خارج شوند با نیروی سرکوب و زندان و قانون به سراغشان میروند.

اما کمونیستها به عنوان گرایش معینی در جنبش کارگری تلاش میکنند منافع عمومی و حقوق همه شهروندان را نمایندگی کنند. با اتکا به طبقه کارگر که رسالتش رهایی خود و جامعه از ستمها و نابرابریهای کنونی است به دنیایی بهتر و جامعه ای آزاد و مرفه و برابر برسند. بنابر این طبقه کارگر و کمونیستها اگر نگویم بیش از بورژوازی لاقل به همان اندازه بورژوازی احتیاج به تشکل و دولت و سازمان اجتماعی و اتحاد و آموزش و آگاهی و…. دارد که بتواند از بورژوازی خلع ید کند.

همچنانکه یک حاکمیت بورژوایی بدون دولت و پارلمان و سیستم سرکوب و هیئت وزرا و ارتش و مقامات محلی و سراسری و بدون دستگاه تحمیق و مذهب و ملیت و…. ادامه حاکمیتش غیر قابل تصور است، طبقه کارگر و کمونیستها هم بدون سازمان و تشکل و اتحاد و به روز شدن نسبت به تحولات دنیا قدرتمند شدنشان و قدرگیریشان غیر قابل تصور است.

اگر این اصول داده شده و غیر قابل انکار را مد نظر قرار بدهیم باید در قدم اول واحدهای خود را در هر محله و شهر و دانشگاه و مدرسه و…. سازمان بدهیم و در قدمهای بعدی ارتباط این واحدها در ابعاد شهری و استانی و منطقه و سراسری را تعریف کنیم.

این بحث را در بخشهای دیگر با پرداختن به نحول سازمان دادن این واحدها پی میگیریم.

 

ایسکرا  ۹۲۳

اینرا هم بخوانید

انقلاب آتی ایران جدال سخت طبقاتی بین دو طبقه اصلی جامعه خواهد بود!

این روزها که مصادف است با سالگرد انقلاب ١٣٥٧ ایران یک بار دیگر بحث بر …